سردار علی صنیع خانی در یادداشتی در خصوص رد صلاحیت هاشمی رفسنجانی نوشته است که اگر او صلاحیت ندارد چه کسی صلاحیت دارد؟ البته جایگاه ریاست جمهوری برای او جایگاه و مقامی نیست و اگر نبود ارزش خدمت به مردم و ادای تکلیف برای حفظ نظام، او هم میگفت ارزشش از لنگه گیوه فرسوده کمتر است. او خود را عرضه کرد و با این عرضه کردن چه تایید بشود، چه نشود، چه رییسجمهور بشود و چه نشود، او جاودانه تاریخ این کشور و اسلام خواهد شد و نسلهای آینده هیچگاه او را فراموش نخواهند کرد و به بزرگی از او خواهند کرد.
به گزارش کلمه، سردار صنیع خانی در این نوشته شرط حماسه سازی این است که با رفع نگرانی از آنانی که پس از انتخابات ۸۸ به این نتیجه رسیدهاند نقشی در ایفای سرنوشت کشور ندارند، زمینه بیشترین حضور را فراهم آوریم.
هفته گذشته نیز این سردار جبهه و جنگ با انتقاد از تهاجمات گسترده علیه هاشمی از مدعیان ولایت پذیری پرسیده بود: اینکه او چرا آمد؟!! او آمد تا به چه برسد؟ قبول مسئولیت ریاستجمهوری برای کسی که ۸۰سال عمر را با همه فرازونشیبها و ناملایمتها پشت سر گذاشته؛ حالا میخواهد به چه چیزی برسد و آن هم در این وانفسا و مشکلات فرارو.
سید علی صنیع خانی، برادر سیدمحمد و سیدحسن صنیع خانی از بانیان سپاه با انتقاد از رد صلاحیت هاشمی نوشته است: آقای هاشمیرفسنجانی، در این شرایط سخت با احساس تکلیفی که کرد، وارد صحنه انتخابات شد؛ کم نبوده و نیستند ناصحانی که ایشان را از پذیرفتن این بار سنگین در این شرایط حاد با دوستانی ناهمراه در این سالهای پایانی عمر منع میکردند. او برای اینکه بار دیگر به اثبات رساند که در راه اسلام و وطن باید از جان و آبرو گذشت. پا به عرصه انتخابات گذاشت تا دینش را به مردم ادا کند،شور و شوقی در دل جمع کثیری از دلسوزان نظام و مردم وارد کرد و رونق انتخابات را نویدبخش گردید.
متن این نوشته به شرح زیر است:
اولین روزهای ماه رمضان در سال ۸۴ بود. به دکتر دهقان که در آن زمان رییس بنیاد شهید بود پیشنهاد کردم، امسال مناسب است بهجای شرکت در افطاری ازمابهترون دیداری از والدین شهدا و جانبازان داشته باشیم. او پذیرفت و گویا در انتظار چنین پیشنهادی بود. در یکی از آن شبها توفیق دیدار پدر شهید محمد نیکپور برایمان حاصل شد.
آن عارف وارسته که توشهها از مصاحبت شیخ رجبعلی خیاط برداشته بود، در آن شب بهرهها از مصاحبتش بردیم. از آن جمله فرمودند: آقای دهقان من تا قبل از شهادت محمد، احساس حقارت میکردم و با سرافکندگی با پدران شهدا و در مراسم تشییع شهدا شرکت میکردم تا اینکه محمد به شهادت رسید، او مرا سربلند کرد که البته او تنها اینگونه نبود و هرگز فراموش نمیکنم فرموده آن مادر بزرگوار دو شهید را به فرزند ارشدش که «علی هرگاه صدای غرش عملیات بلند میشود و شماها در جبهه حضور ندارید، غمناک میشوم.»
روزگاری را پشت سرگذاشتیم که گاهی در یک روز یکصد شهید را فقط در جنوب شهر تهران تشییع کردیم و فراموش نمیکنیم تشییع سیصد شهید در اصفهان و یکصد شهید در نجفآباد را در یک روز. تشییع همان و هجوم به سوی جبههها همان، مردم همان مردمند و بر سر اصولشان پابرجا و ثابتقدم. ولی ما را چه شده و با این مردم چه کردهایم که حالا اگر شهیدی از آنها در عملیاتی میگیریم در بازگوکردن چگونگی و کجایی آن ناگزیر از مراعات ملاحظاتی هستیم؟ آن روزها پدر شهید نیکپورها و پدران شهدا سرافراز و امروز از عملکرد من و تو با مشاهده وضع معیشتی مردم از یک طرف و رواج فحشا و منکرات و بیکاری و سستشدن پیوندهای زناشویی و رشد طلاق در جامعه… سرافکندهاند و حالا ما بهجای پرداختن به دغدغههای صاحبان اصلی نظام، بر طبل تفرق و جدایی میکوبیم.
قرار است حماسه سیاسی ایجاد کنیم و با این حماسه، حماسه دیگری را که بقای نظام متکی به آن است، ایجاد کنیم که لا معاشله لا معادله. قرار است به خواسته رهبری جامه عمل بپوشانیم و قدرت جمهوری اسلامی را با انتخاباتی پر شور به نمایش جهانی گذاریم. در این شرایط باید با رفع نگرانی از آنانی که پس از انتخابات ۸۸ به این نتیجه رسیدهاند نقشی در ایفای سرنوشت کشور ندارند، زمینه بیشترین حضور را فراهم آوریم و قاعدتا همه باید در این مسیر گام برداریم و صد البته آنانی که داعیهدار قرابت با رهبری هستند، تکلیفی بس سنگین دارند که البته عملکردشان غیر از این را نشان میدهد!! آقای هاشمیرفسنجانی، در این شرایط سخت با احساس تکلیفی که کرد، وارد صحنه انتخابات شد؛ کم نبوده و نیستند ناصحانی که ایشان را از پذیرفتن این بار سنگین در این شرایط حاد با دوستانی ناهمراه در این سالهای پایانی عمر منع میکردند. او برای اینکه بار دیگر به اثبات رساند که در راه اسلام و وطن باید از جان و آبرو گذشت. پا به عرصه انتخابات گذاشت تا دینش را به مردم ادا کند،شور و شوقی در دل جمع کثیری از دلسوزان نظام و مردم وارد کرد و رونق انتخابات را نویدبخش گردید.
ما هاشمی را که میتواند زمینهساز حماسه سیاسی شود از مدتها قبل درصدد بودیم از صحنه خارج کنیم؛ القا اینکه او رایی ندارد و با استناد به گفتههای ضدانقلاب خارجنشین، درصدد اثبات مدعای خود برآمدیم. «اگر هاشمی بخواهد بیاید رای بیاورد، رای قشر سرمایهدار را میآورد، قشر فقیر به او رای نمیدهند.»
و بدتر از این القای اینکه واقعه انتخابات ۸۸ دوباره پیاده خواهد شد.
«من به قبر پدرم بخندم که رای بدهم. به رای من و شما نیست.»
«مردم برای هاشمی نمیریزن تو خیابون، چند سال دارن نقشه میکشن چطور ما رو بریزن تو خیابون، تحریم گسترده نشون میده شعور مردم را.» این جملات که توسط کیهان منتشر میشود برای امیدوارکنندگی مردم و حضور اکثریتی است و یا غیر آن و در این روزها بحث صلاحیتنداشتن را مطرح میکنند. اگر او صلاحیت ندارد چه کسی صلاحیت دارد؟ البته جایگاه ریاست جمهوری برای او جایگاه و مقامی نیست و اگر نبود ارزش خدمت به مردم و ادای تکلیف برای حفظ نظام، او هم میگفت ارزشش از لنگه گیوه فرسوده کمتر است. او خود را عرضه کرد و با این عرضه کردن چه تایید بشود، چه نشود، چه رییسجمهور بشود و چه نشود، او جاودانه تاریخ این کشور و اسلام خواهد شد و نسلهای آینده هیچگاه او را فراموش نخواهند کرد و به بزرگی از او یاد خواهند کرد.
خنک آن قماربازی که به باخت هرچه بودش / بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر