۱۳۹۱ آبان ۱۷, چهارشنبه
میت رامنی شکست خود را پذیرفت
میت رامنی، نامزد ریاست جمهوری آمریکا از حزب جمهوریخواه شکست خود را در برابر رقیباش باراک اوباما پذیرفت. او نتوانست ارادهای واحد برای تغییر قدرت در سراسر ایالات متحده آمریکا بوجود بیاورد.
میت رامنی، کسی که همواره به موفقیت در زندگی اقتصادی عادت کرده، به شکست خود برای راهیافتن به کاخ سفید اعتراف کرد. نیم ساعتی پس از مشخصشدن نتایج آرای انتخابات روز ششم نوامبر، او در بوستون در میان هواداران سرخوردهی خود ظاهر شد. چهره وی گرفته، اما خونسرد بود. رامنی پیروزی باراک اوباما را در انتخاب مجدد به ریاست جمهوری آمریکا به او تبریک گفت.
رامنی در نخستین ساعات صبح چهارشنبه ۷ نوامبر در میان هواداران خود گفت، من به باراک اوباما تلفن کردم و پیروزی را به او تبریک گفتم. او گفت، من برای رئیس جمهوری و همسر و دخترانش آرزوی سلامتی دارم.
میت رامنی در ادامه سخنان خود خطاب به هوادارانش گفت: «من به این دلیل داوطلب مقام ریاست جمهوری شدم چون نگران آمریکا بودم. من برای موفقیت رئیس جمهور برای رهبری ملتمان دعا میکنم.» رامنی افزود، انتخابات تمام شد اما اصول و پرنسیپهای ما پابرجا ماند.
رامنی در نخستین ساعات صبح چهارشنبه ۷ نوامبر در میان هواداران خود گفت، من به باراک اوباما تلفن کردم و پیروزی را به او تبریک گفتم. او گفت، من برای رئیس جمهوری و همسر و دخترانش آرزوی سلامتی دارم.
میت رامنی در ادامه سخنان خود خطاب به هوادارانش گفت: «من به این دلیل داوطلب مقام ریاست جمهوری شدم چون نگران آمریکا بودم. من برای موفقیت رئیس جمهور برای رهبری ملتمان دعا میکنم.» رامنی افزود، انتخابات تمام شد اما اصول و پرنسیپهای ما پابرجا ماند.

آقای رامنی خطاب به هواداران خود در بوستون گفت: «من خیلی دلم میخواست که امید شما را برآورده سازم و کشور را در مسیر دیگری هدایت کنم.» او همزمان از همکاران خود و نیز همسرش "آن رامنی" در مبارزات انتخاباتیاش تشکر کرد. او گفت: «او - آن رامنی - میتوانست بانوی اول بسیار خوبی باشد.»
با وجود رشد کند شاخصهای اقتصادی آمریکا و نرخ بالای بیکاری در این کشور، میت رامنی موفق نشد همراهی گستردهای در سطح آمریکا بهوجود بیاورد. حتی حزب خود او نیز یکپارچه پشت سرش نبود. در اردوی جمهوریخواهان و محافظهکاران این مرد میلیونر را زیادی "لیبرال" میدانستند. برخی دیگر از ناکافی بودن وفاداری او به اصول جمهوریخواهان انتقاد میکردند.
دمکراتهای رقیب رامنی نیز موفق شدند از وی تصویری بسازند که دغدغه و نیازهای مردم عادی برایش اهمیتی ندارد.
مطابق آخرین نتایج شمارش آرا آقای اوباما ۳۰۳ رای الکترال به دست آورده است. او برای پیروزی در انتخابات به ۲۷۰ رای الکترال نیاز داشت. شمار آرای الکترال میت رامنی نیز تا شمارش کنونی ۲۰۶ رای اعلام شده است.
قدردانی باراک اوباما از مردم آمریکا
ساعتی پس از مشخصشدن پیروزی قطعی باراک اوباما، او در محل ستاد انتخاباتی خود در شیگاگو در میان انبوه هوادارانش ظاهر شد. اوباما از همه رایدهندگان آمریکا و نیز دستاندرکاران انتخابات از هر دو حزب تشکر کرد.
اوباما در آغاز سخنرانی خود از معاونش، جو بایدن، به عنوان بهترین معاون رئیس جمهوری که آمریکا تا حال به خود دیده یاد کرد. وی همچنین با افتخار از همسرش میشل اوباما و دو دختر خود یاد کرد. اوباما خطاب به مردم آمریکا گفت، چه طرفدار من بودید چه طرفدار رامنی، صدای خود را به گوش همگان رساندید.
اوباما در سخنرانی خود قول داد که اتحاد ملت آمریکا را حفظ خواهد کرد. او گفت، با میت رامنی تماس خواهد گرفت تا ببیند چطور میتوانند برای موفقیت آمریکاییها با هم همکاری کنند.
رئیس جمهور منتخب آمریکا گفت هیچگاه به اندازه امروز به آینده امیدوار نبوده است. او افزود، ما به آمریکای بزرگوار و صلحطلب اعتقاد داریم، آمریکایی که برای همه جهان صلح و آزادی به ارمغان بیاورد.

باراک اوباما رئیسجمهور کنونی آمریکا پس از رقابت تنگاتنگ با رقیب جمهوریخواهاش، میت رامنی و اعلام اولین خبرها حاکی از پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری بلافاصله در توئیتر عکسی از خود و همسرش را منتشر کرد و نوشت:« چهار سال دیگر.» او همچنین از هوادرانش به خاطر این پیروزی قدردانی کرد.
این خبر در همان نیمساعت اول، ۲۶۰ هزار بار دیگر توئیت شد که این خود رکوردی تازه محسوب میشود.
طبق نتایجی که تا کنون اعلام شده، شمار آرای الکترال اوباما به ۳۰۳ رسیده است. او برای پیروزی در انتخابات به ۲۷۰ رای الکترال نیاز داشت. شمار آرای الکترال میت رامنی نیز تا شمارش کنونی ۲۰۶ رای اعلام شده است.
البته تعداد آرای الکترال که نقشی تعیینکننده در پیروزی یا شکست یکی از دو نامزد بازی میکنند، بازتابنندهی شمار واقعی آرایی که آنان کسب کردهاند نیست. طبق آخرین نتایجی که به دست آمده، اوباما و رامنی هر یک حدود ۵۰ میلیون رای را به خود اختصاص دادهاند.
در ساعت ۲۳ و ۱۵ دقیقه به وقت نیویورک شبکههای خبری انبیسی، سیبیاس، فوکس و سیانان خبر پیروزی اوباما در انتخابات را منتشر کردند و گزارش دادند که جمهوریخواهان دیگر امکان چیرگی بر رقیب را ندارند.
در پی اعلام خبر پیروزی باراک اوباما توسط شبکههای تلویزیونی، فریاد شادی هواداران وی در میدان تایمز در نیویورک بلند شد. در منهنتن نیز شمار زیادی از مردم، به ویژه طرفداران اوباما گرد هم آمده بودند تا روند شمارش آراء را دنبال کنند.

در نخستین تصاویری که از جشن پیروزی دموکراتها در شیکاگو انتشار یافت، دریایی از پرچمهای آمریکا و پلاکاردهای شعارنویسیشده دیده میشد. عدهای از هواداران حزب دموکرات نیز در برابر کاخ سفید در واشنگتن تجمع کردند، تا پیروزی رئیسجمهورشان را جشن گیرند.
میت رامنی در پی این ناکامی، در مراسم جشن انتخاباتی حزب جمهوریخواه در بوستن به روی صحنه ظاهر شد. وی ضمن ابراز قدردانی از هوادارانش اظهار داشت که پیروزی اوباما در انتخابات را به وی تبریک گفته است.
ادامه حکمرانی جمهوریخواهان در مجلس نمایندگان
در حالیکه دموکراتها انتخابات ریاست جمهوری را به سود خود به پایان برده و همچنین در انتخابات مجلس سنا پیروز شدهاند، حزب جمهوریخواه موفق گردید اکثریت قدرت در مجلس نمایندگان آمریکا را حفظ کند که مجموعا ۴۳۵ کرسی دارد.
ادامه حکمرانی جمهوریخواهان بر مجلس نمایندگان کار را بر باراک اوباما دشوار میکند، چرا که تلاشهای وی برای تصویب قوانین جدید یا انجام اصلاحات ممکن است از سوی اکثریت جمهوریخواه در مجلس نمایندگان بلوکه شود.
هشدار آیتالله مکارم درباره ادامه امامزادهسازیها و سوءاستفاده از احساسات مردم
یک مرجع تقلید از گسترش امامزاده سازی های کاذب با سو استفاده از احساسات مذهبی مردم هشدار داد.
براساس آمار رسمی سازمان اوقاف و امور خیریه٬ در ایران بیش از هشت هزار امامزاده وجود دارد. در ۳۰ سال گذشته تعداد امامزاده ها به هفت برابر رسیده است. در حال حاضر، بیش از پنج هزار تن از امامزادگان مدفون در ایران را به نام امام موسی کاظم (ع) نسبت می دهند.
چند سال پیش آمار و اطلاعات تاریخی، جغرافیایی و منطقه ای ۶۵۰۰ امامزاده در ایران، به صورت یک بانک اطلاعات به روی لوح فشرده منتشر شد.
سخنگوی سازمان اوقاف و امور خیریه نیز گفته بود که تعداد امامزاده ها در سال ۹۰ نسبت به تعداد امامزاده ها در سال نخست انقلاب اسلامی، هفت برابر شده است! استان مازندران به تنهایی ۱۰۶۲ امامزاده دارد.
آیت الله مکارم شیرازی یکشنبه شب در دیدار مدیرکل اوقاف و امور خیریه استان قم، احیای آثار امامزادگان را مهم ارزیابی و تاکید کردند: با توجه به خطری که در محیطهای عربی وجود داشت بسیاری از امامزادگان به ایران که پناه اهل بیت (ع) بود، می بردند و از این رو ایران مدفن بسیاری از امامزادگان است.
وی با تاکید بر این که بقاع متبرکه و امامزادگان باید هم به لحاظ ظاهری و هم به لحاظ معنوی احیا شوند، نسبت به سوء استفاده برخی نا اهلان از احساسات پاک مردم هشدار داد و گفت: برخی از افراد با توجیهاتی از جمله این که ما خواب دیدهایم به دنبال سوء استفاده از احساسات مردم و امام زاده سازی هستند و باید مراقب اینها بود.
وی ضعیف شدن اعتقاد مردم را یکی از تبعات این امر دانست و تاکید کرد: جلوی اینها باید به شدت گرفته شود؛ مردم در این باره از ما نیز سؤال کرده اند و ما پاسخ آنها را دادهایم.
آیت الله مکارم شیرازی با تاکید بر این که اسناد امامزادگان فاقد شجره نامه نیز باید از وضعیت مبهم بودن خارج شود، اظهار داشت: دلایل کثرت وجود امامزادگان در ایران باید برای مردم بیان شود تا همگان بدانند مردم ایران به اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام شدیدا علاقه مند بوده و هستند.
آقازاده های نفرت انگیز
این که خاطر ما از ” آقا زاده ها ” مکدّر است و ما خاطره های تلخی از آنان به سینه سپرده ایم، نه به کینه توزی تاریخیِ ما از این جماعتِ ویژه خوارمربوط است و نه به حسرت ها و چشم تنگی های ما. که مثلاً چرا اینان می خورند و ما را در این ماراتُن و بلعش سیری ناپذیر نصیبی نیست. بل شرمگنانه بگویم: نفرت ما به چشمه ای چشم دارد که خودِ این آقازاده ها در آن ادرار می کنند.
معتقدم نه آقازادگی خودبخود موجب خیزش نفرتِ این روزهای بخت برگشتگیِ ماست، و نه ما آنقدر به بدفهمیِ تاریخی دچار شده ایم که همگانِ یک طایفه را به ورطه ی دشمنی دراندازیم و نفرت های تلنبار خود را بر سرشان پهن کنیم.
ما آقازادگان بسیاری را می شناسیم که هرگز به جایگاه بایستگیِ پدرانشان بند نیستند و در حوزه ای دیگربکار شایسته ی خویش مشغولند. و یا اگر شانه به شانه ی پدرانشان در جایگاهی ایستاده اند، نه بدلیل نسبت پدر فرزندی، بل بخاطر لیاقت و فهم و دانش و هنر و توش و توان خودشان است که تا بلندای جایگاه پدر بالا خزیده اند. جوری که اگر ریسمان نسبت این دو را قطع کنیم، بیش از آن که فرزند از این انقطاع تمثیلی آسیب ببیند، این پدر است که همکاری لایق و امین و دلسوز را از دست می دهد.
در یک کلام، نفرت ما از آقازادگان و همه ی آنانی که از سفره ی دارایی ها و موقعیت و نفوذ پدر ارتزاق می کنند – بی آنکه لیاقت آن را داشته باشند – هرگز به اغراض سیاسی و تفاوت های بینشی و نگرشی این روزهای ما و پدران ایشان مربوط نیست. یعنی دور از انصاف است که ما بخاطر اختلافی که با پدر داریم بر سر پسر بکوبیم.
آقازاده های نفرت انگیز، در مجاورت اسم پدر، دفتر و دستکی برای خود می پردازند که بصورت ظاهر هیچ ربطی به کار پدر ندارد. اما در هر تماسی که با هر وزیر و وکیل و نگهبان درهای بسته می گیرند، از همان خونی سود می برند که از پدر در رگ دارند. قانون را به نرمی پفی که برای روبیدن غبار روی لباسشان از دهان بیرون می دهند، دور می زنند. یا نیک تر بگویم: قانون را زیر پا می گذارند. یا درست تر بگویم: به قانون می خندند. یا منصفانه بگویم: آقازاده های نفرت انگیز، قانون را جِرواجر می کنند!
آقازادگانِ مورد نظر من، عمدتاً برای بلعیدن مواضع پولی و اقتصادی است که رابطه ی خونی شان را روی میز مناقصه ها و مزایده ها می گذارند. اما اگر پدر، شخصیتی چند وجهی داشته باشد، نیز حریصانه به همه ی آن حوزه ها سرفرومی برند. رک بگویم: برخی از آقازادگان سرشناس بقدر همه ی عطش های سیری ناپذیر هم طیفان خود سر به هزارتوی مناسبات کلی و جزیی کشور فرو می برند. حتی به این که چه کسی در کجا زندانی شود و چه کسی در کدام نیمه شب از رختخوابش بیرون کشیده شود.
البته می دانم منظور من از آقازادگی را به کلیت نفرتی گسترش می دهید که از همین رابطه ی خونیِ صرف برمی جوشد. وگرنه چه فرقی می کند نفرت ما از پسران هفت خطِ فلان روحانی نام آشنا باشد یا برادران دریوزه ای که بر همین رابطه ی خونی چمبر زده اند و به تناسب دستگاهی که هریک در بغل دارند به هواخواهیِ هم همت می کنند، یا داماد و عشیرگان ابن الوقتی که در اطراف یک اسم امام صادقی گِرد آمده اند.
آقازاده ها البته در هر گویش مکرر خود به الفاظی چون: امام و انقلاب و اسلام و مسلمین و خون شهید و اوجب الواجباتی نظام و مقام معظم رهبری و هزار فوت و فنّ و لفّاظی های اینچنینی مسلح اند. وگرنه شما مگر از آقازاده ای که در آستان قدس رضوی خانه کرده است الفاظی چون مردم، حقوق مردم، قانون، و ضرورت پاسخگویی به نمایندگان مردم می شنوید؟ هرگز. بهمین دلیل است که نفرت ما از اتاق کار یک آقازاده ی سرشناس سرچشمه می گیرد، و تا قد و بالای آقازاده ی تولیت آستان قدس رضوی که هیچ، تا لباس روحانی دامادِ فلان رییسِ بهمان دانشگاه که هیچ، تا تشکیلات تریلیاردی آقازاده ی فلان مرجع تقلید که هیچ، تا دم و دستگاه آقازاده ی فلان شخصیت امنیتی که هیچ، تا واسطه گری و رانت خواری آقازاده ی فلان نماینده ی مجلس که هیچ، تا هرکجا که این رابطه ی بی دلیل خونی کارسازی می کند می دود و نفرت بر نفرت می نشاند.
این نیز بگویم و بگذرم که داستان آقازادگان سیری ناپذیر به ایران و جمهوری اسلامی ایران محدود نیست. رد پای این خصلت حریصانه را در همه ی کشورهای پخمه و فشل و ترسیده و غارت شده مثل عراقِ صدام و لیبیِ قذافی می شود سراغ گرفت. داستان بلعش های سراسیمه ی پسران صدام و پسران قذافی مگر در همین امتداد نبوده و نیست؟ هرکجا که قانون به طنز گراید، آقازادگان سربرمی آورند. با این تفاوت که آقازادگان در کشورهای دیگر با فریب و صحنه سازی و ادرار در قانون و ترساندن مردم کارسازی می کنند، و در کشور ما اما با همه ی اینها بعلاوه ی: پرچمی از اسلام نگون بخت که بر شانه ی آقازادگانِ بی دلیل در اهتزاز است و لابد این پرچم را نیز از دست شخص امام زمان به رسم لیاقت گرفته اند.
محمد نوری زاد
شانزدهم آبانماه سال نود و یک
محمد نوری زاد در گفتگو با سایت جرس: “اجازه دهید آقا مجتبی شکایت کند تا من سند را به قاضی بدهم.”
جرس: یک ساعت مانده به ظهر روز پنجشنبه ۱۱ آبان ماه ۱۳۹۱ نویسنده و فیلمسازی منتقد، برای بازدید از نماشگاه مطبوعات وارد محل برگزاری این نمایشگاه شد اما گروهی که دیدگاه های او را قبول نداشتند ابتدا با توهین های کلامی و سپس بصورت فیزیکی مخالفت خودشان را با حضور او در نمایشگاه مطبوعات اعلام کردند.
محمد نوری زاد، نویسنده و فیلمساز منتقدی بود که در نمایشگاه مطبوعات در مصلای تهران مورد ضرب و شتم گروهی قرار گرفت که در سال های گذشته با عنوان لباس شخصی ها شناخته می شوند. محمد نوری زاد از نویسندگان سابق روزنامه کیهان و تا پیش از سال ۱۳۸۸ از حامیان رهبری بود اما در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ به صف منتقدان حکومت پیوست و به دلیل نگارش نامههای سرگشادهٔ انتقادی خطاب به رهبر جمهوری اسلامی بارها بازداشت و زندانی شد.
جرس برای روشن شدن زوایای این اتفاق با محمد نوری زاد گفت و گو کرده است که در پی می آید:
پیش از حضور در نمایشگاه مطبوعات آیا تصور می کردید در چنین مکانی مورد ضرب و شتم قرار بگیرید؟مطلقاً نصور نمی کردم که حضور من درنمایشگاه برای جماعتی آزار دهنده باشد. درهمان بدو ورود جوانانی به من اظهار محبت کردند. جوانی بسیجی با من همراه شد و پرسش هایی مطرح کرد که من هم با حوصله پاسخش را دادم. مثلا سوال های او این بود که چه شد از آن سوی به این سوی کوچیدم و شدم منتقد نظام و رهبری. سوال های او پاسخ های مرا به همراه داشت که کاملا قانعش کرد. بنابراین دست همدیگر را فشردیم و ازهم جدا شدیم.
یعنی اتفاق خاصی نیفتاده بود تا عده ای با حضور شما مخالفت کنند؟پس از آنکه وارد سالن نمایشگاه شدم، عده ای ازجوانان خبرگزاری ایلنا دوره ام کردند که به غرفه ما بیایید. درهمان حال به تقاضای یکی دو جوان برای عکس گرفتن پاسخ مثبت دادم و در کنار آنها ایستادم وعکسی گرفتند. در این زمان جوانی بلند بالا ازخبرگزاری فارس آمد و مرا به داخل غرفه خودشان دعوت کرد. گفتم: چشم، اول به غرفه ایلنا می روم وسپس به غرفه شما می آیم.
در آن زمان آقای بروجردی، نماینده مجلس در داخل غرفه خبرگزاری فارس با میکروفن برای پنج از مخاطبان خود صحبت می کرد.
به غرفه ایلنا رفتم. داشتیم با هم آشنا می شدیم که یک جوان، جلوی غرفه ایلنا آمد و شروع به تکه پرانی کرد. مثلا می گفت که ما با آنهایی که با بی بی سی و جرس و رادیو فردا مصاحبه می کنند، حرف نمی زنیم.
با امضای دفتر ایلنا از غرفه این خبرگزاری خارج شدم. اما دربیرون از غرفه ایلنا بیست نفری احاطه ام کردند.
در آن زمان آقای بروجردی، نماینده مجلس در داخل غرفه خبرگزاری فارس با میکروفن برای پنج از مخاطبان خود صحبت می کرد.
به غرفه ایلنا رفتم. داشتیم با هم آشنا می شدیم که یک جوان، جلوی غرفه ایلنا آمد و شروع به تکه پرانی کرد. مثلا می گفت که ما با آنهایی که با بی بی سی و جرس و رادیو فردا مصاحبه می کنند، حرف نمی زنیم.
با امضای دفتر ایلنا از غرفه این خبرگزاری خارج شدم. اما دربیرون از غرفه ایلنا بیست نفری احاطه ام کردند.
این افراد چه کسانی بودند و چه می گفتند؟آنان عمدتا جوانانی با چهره های متداول بسیجیان بودند. یکی از آنان از من پرسید: شما پوپولیست هستی یا روشنفکری ازجنس لیبرال؟” من در جواب گفتم: “تلاش می کنم فارغ ازاین اصطلاحات، انسان باشم.” دیگری با هیجان و کمی عصبانیت پرسید: “تعریفت ازانسان چیست؟” گفتم: “این که ازدروغ و دروغگو پرهیز کنم و درستی و پاکی را ارج بنهم، ازدیوار اعتماد و خانه کسی بالا نروم و خیلی از خصوصیات یک انسان مسلمان را داشته باشم.” دیگری با عصبانیت پرسید: “وقتی همه مراجع بهاییان را نجس وفرقه ضاله می نامند تو چرا از آنها دفاع می کنی؟” من گفتم: “خود شما اگر در یک خانواده بهایی به دنیا می آمدی همین حالا بهایی بودی و دوست داشتی با تو با انسانیت رفتار کنند، مثل اقلیت شیعه درعربستان سعودی که ما حمایتشان می کنیم و از حاکمان سعودی می خواهیم که مراعاتشان کنند و آنان را بعنوان شهروندان عربستان به رسمیت بشناسند.” دیگری که خیلی عصبانی بود، نعره کشید که تو خون به دل خانواده های شهدا کرده ای.” من در جواب گفتم: “اما من خانواده های شهدای بسیاری می شناسم که مرا و قلم مرا تایید می کنند.” دیگری غرید که چرا نامه هایت را محرمانه برای رهبرنمی فرستی؟ گفتم: “مگرحوادث خونین سال ۱۳۸۸ و دزدی های سپاه و خواص و آقازاده ها در خفا صورت گرفته و می گیرد که من محرمانه نامه بنویسم؟” همچنین گفتم که من پیش تر نامه محرمانه برای رهبرنوشته ام. در این زمان یکی پرخاش کرد که چرا با بی بی سی و رادیو فردا مصاحبه می کنی؟ به او گفتم که شما به ضرغامی بگو تا با من مصاحبه کند و من کتبا امضا می دهم که دیگر با رسانه های خارجی مصاحبه نکنم. یکی با آرامش پرسید: “خط مشی شما چیست؟” گفتم: “پسرم، من این سخن بزرگان دینی مان را سرلوحه کارخود قرارداده ام، هرچه برای خود می پسندی برای دیگران نیز بپسند.” در این میان یکی که قد بلندتری داشت با هیجان از من پرسید: “شما برای این ادعا که مجتبی خامنه ای هفتصد میلیون تومان از شهرام جزایری پول گرفته است، سند داری؟” گفتم: “هشتصد میلیون تومان پول گرفته ونه هفتصد میلیون تومان.” گفت: “قبول، سند داری؟ اگرسندت را نشان ما بدهی همه ما در رکاب شما منتشرش می کنیم.” گفتم: “سندش هم هست اما اجازه بدهید آقا مجتبی از من شکایت کند تا من سند را به قاضی بدهم.” دراین فواصل همان کسی که جلوی غرفه ایلنا تکه پرانی می کرد، مشغول کارخود بود و در لابلای صحبت با جوانان معترض، فحش هایی نثارمن می کرد. در اینجا فشار بر من فزونی گرفت و نمایشگاه به این سو متمایل شده بود.
آیا کسی در حمایت از شما سخنی نگفت؟یکی دو جوان به جانبداری ازمن با این بیان که چند نفربه یک نفر؟ بگذارید نفس بکشد، به میان آمدند. اما آن جوان تکه پران کار خودش را کرد و نعره زد: مرگ برمنافق. یکی دونفر همراهی اش کردند. شعار بعدی این بود: نوری زاد، بی بی سی، پیوندتان مبارک. به آنها گفتم: “شما دارید سند می شوید برای فیلم هایی که من با عنوان «شعبان بی مخ ها» ساخته ام. چرا هوار می کشید، برویم یک گوشه یا برویم داخل غرفه خود شما تا با هم صحبت کنیم. در این بین همان جوان تکه پران یک مشت به سینه من کوفت و گفت: ما با منافق ها نمی نشینیم و بعد از این گفته، شعارداد: منافق بروگمشو. دیگران هم با او همراهی کردند. دوستان جوانی که به کمک من آمده بودند، مرا به سمت در خروجی نمایشگاه بردند. در راه، شعار دهندگان فزونی یافتند و به بیست نفری رسیدند. البته شاید سیصد نفری هم تماشا می کردند. در این بین همان جوان تکه پران، سه بار ازپشت سر به من لگد زد و در راه خروج از سالن به صورت من آب دهان انداخت.
آیا حراست نمایشگاه برای جلوگیری از توهین و ضرب و شتم شما و حمایت از حق شما برای بازدید از نمایشگاه کاری انجام نداد؟حراست به کمک آمد. درمسیر و در زمانی که در حال خروج بودیم، یکی پا روی پای من گذاشت که من پخش زمین شدم. جوانی که مرا همراهی می کرد، بلندم کرد. از در سالن بیرون زدیم. در را بستند تا شعاردهندگان بیرون نیایند. جمعی ماندند اما جمعی دیگر بیرون آمدند. شعارمی دادند و ناسزا می گفتند. حتی یکی داد می زد که منافق ازایران برو بیرون. یک اتومبیل که داخلش دوجوان بود ازراه رسید. مرا سوار آن کردند. جوان راننده که هاج و واج مانده بود، عقب جلو کرد و مرا از مهلکه بدر برد. اما جماعت شعبون بی مخ با لگد اتومبیل آن جوان را لگدمال کردند. اتومبیل رفت صافکاری. چهارصد تومانی خرج جای پای آن لگدها شد. هرچه کردم پول آن را از من نگرفتند. خود جوان هایی که مرا همراهی کرده بودند، مزد صافکار را دادند. التماس و خواهش من و اینکه ترمیم این خسارت به عهده من است، بجایی نرسید.
ماموران پلیس چطور؟ آیا آنها برای جلوگیری از ضرب و شتم شما وارد عمل نشدند؟درآن هیاهو هیچ پلیسی سرنرسید تا بگوید، این لگدهایی که می زنید جرم است. چه می گویم؟ مگر به پلیس آموخته ایم که از شعبون بی مخ ها بپرسد که چرا؟ ومگرمی تواند؟ پلیس بود وجلوی چشمش جماعت شعبون بی مخ از دیوار سفارت انگلیس بالا رفتند و آبروی ما بردند.
در آن زمان به موضوعی فکر می کردید؟کاش بجایی می رسیدیم که فکر را با فکر و سخن با سخن و نوشته را با نوشته پاسخ می گفتیم. و دراین میان به قانون بها می دادیم.
احتمال تعطیلی دانشگاههای علوم پزشکی
حسینعلی شهریاری، رئیس کمیسیون بهداشت و درمان مجلس، درباره پرداخت حقوق و مزایای کارکنان دانشگاه علوم پزشکی تهران،
اظهار داشت: نگران پرداخت حقوق و مزایای کارکنان دانشگاههای علوم پزشکی در کشور هستیم.
به گزارش فارس، وی ادامه داد: در صورتی که بودجه مورد نیاز دانشگاههای علوم پزشکی تأمین نشود احتمال تعطیل شدن
به گزارش فارس، وی ادامه داد: در صورتی که بودجه مورد نیاز دانشگاههای علوم پزشکی تأمین نشود احتمال تعطیل شدن
فعالیتهای این دانشگاهها در سراسر کشور وجود دارد.
رئیس کمیسون بهداشت و درمان مجلس گفت: براساس گزارشهای ارائه شده تمامی دانشگاههای علومپزشکی برای پرداخت
رئیس کمیسون بهداشت و درمان مجلس گفت: براساس گزارشهای ارائه شده تمامی دانشگاههای علومپزشکی برای پرداخت
حقوق و مزایای کارکنان و کارمندان در پایان آبان مشکل دارند.
نقدي: خداوند متعال آنهایی را که طلا و نقره ذخیره میکنند به عذابی دردناک وعده داده است
ایسنا : محمدرضا نقدی (یکی از دهها "حسنی" های رژیم اسلامی) در همایش سراسری مداحان بسیجی، جایگاه مداحان را در کلام امامان معصوم بسیار بالا دانست و گفت: به فرموده امام صادق هرکس در مدح اهلالبیت یک بیت شعر را بخواند، خداوند در بهشت برای او خانههایی میسازد. (مگر این مداح چندتا خانه لازم دارد که خدا "خانه هایی میسازد")
رییس سازمان بسیج مستضعفین با اشاره به برخی تعبیرها مبنی بر قرار داشتن در وضعیت شعب ابیطالب اظهار کرد: پیغمبر اسلام حتی در شعب ابیطالب که تحریم مطلق بودند مقاومت کردند و نه تنها تسلیم نشدند بلکه دشمنان را نیز تسلیم خویش کردند. جانشین فرمانده کل سپاه در امر بسیج، مردمی کردن اقتصاد را در پیادهسازی اقتصاد مقاومتی ضروری دانست و ادامه داد: خداوند متعال آنهایی را که طلا و نقره ذخیره میکنند به عذابی دردناک وعده داده است و این بدان معناست که باید سرمایه خود را به جای زراندوزی در تولید به کار اندازیم. وی در پایان، به شکست آمریکا در اجرای توطئههای خود اشاره کرد و گفت: به زودی از این تحریمها نیز سربلند بیرون میآییم و شاهد زانو زدن آمریکا مقابل ملت ولایتمدارمان خواهیم بود.
اشتراک در:
پستها (Atom)