همین روسیه، جلوی چشم ما و جلوی چشم مردمان دنیا، خاک چچن را به توبره کشید و در کشتاری دو ساله، بیش از یکصد هزار نفر از مردم مسلمان آنجا را به دیار باقی فرستاد و شهرهای مهم چچن را شخم فرمود و اقتصاد این کشور یک میلیون نفری را نابود کرد و بیکاری در آن را به نود درصد رساند، اما روحانیان ما یک اعتراض نیم بند به روسیه نکردند.
جانبداری و حمایت پرهزینه ی ما از مردمان لبنان و فلسطین، بیش از آنکه نشانه ی غیرت مندی ما در دفاع از مسلمانان مظلوم آن دیار باشد، حکایت از نیاز روانی و تاریخیِ روحانیان ما به “دشمن” دارد. روحانیان ما از همان بدو پیدایش، به ضرورت و کارکرد دشمن در جوار خود پی برده اند. آنان با افراختن یک دشمن، نگاهها را نه به او، که به خود معطوف می کرده اند. اگردشمن نبود، روحانیان در کنار سایر صنوف قرار می گرفتند و یکی از آنان می شدند. و حالا آنکه روحانیان ما، به تفاوت و برتری خود محتاج بوده اند. همه ی نگاهها و کسب تکلیف ها باید به آنان ختم می شده است.
روحانیان ما یک روز -آری یک روز- نیز بدون احساس سایه ی دشمن نمی توانسته اند به حیات صنفی خود ادامه دهند. از بدو پیدایش، روحانیان ما برای سیراب سازیِ این نیاز روانیِ خود، یا از دشمن داخلی تغذیه کرده اند یا برای خود مجسمه ای در دوردست ها تراشیده اند. گاه نگارش یک کتاب توسط یک نامسلمان یا یک طلبه ی غیرشیعه و انتشار چند پرسش غیرمتداول در آن، آنچنان روحانیان ما را به تکاپو درمی انداخته که گویی طرح آن چند پرسش، کهکشان خدا را به زیر کشیده است.
یا ظهور یک فرقه، آنچنان نفس روحانیان ما را بند می آورده که گویا پیش از آن، همگان در بهشت برین بوده اند و حالا به قعر جهنم دخول کرده اند. روحانیان ما با همان چند پرسش غیرمتداول، و ظهور آن فرقه ی ضاله، بساط ها بپا می کرده اند و منبرها برمی کشیده اند و رگهای گردن خود را به نشانه ی غیرت مندی متورم می ساخته اند و بدینوسیله در کانون توجه مردمان و مخاطبان خود قرارمی گرفته اند.
این که بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب، ما چرا بسراغ فلسطین و لبنان رفته ایم و برای مبارزه با اسراییل از صرف هیچ هزینه ای مضایقه نکرده ایم، خود به همین نیاز روانی بازمی گردد:
- اسراییل با ما مرز مشترکی ندارد و نمی تواند به ما آسیبی برساند.
- خود کشوری کوچک و آسیب پذیر است.
- در کانون حساسیت های خبری جهان قراردارد.
- کشوری یهودی است و مسلمانان خاطره ی تاریخی خوشی از یهودیان ندارند.
- جهان اسلام بلحاظ روانی به یک پهلوان محتاج است که با یهودیان غاصب درافتد. و این پهلوان چرا ما نباشیم؟
- هم پیمانی اسراییل و آمریکا، همزمان ما را با دشمنی در اندازه ی آمریکا رخ به رخ می کند و این خود کام احتیاج ما به دشمن را برمی آورد.
- آمریکا – برخلاف خود ما – به افکار عمومی مردمان جهان بها می دهد و ما می توانیم از همین اخلاق پخمه گون آمریکایی ها بهره ها ببریم و تا می توانیم علیه او شعار بدهیم و خود را یکه تاز مبارزه با امپریالیسم تبلیغ کنیم.
- در داخل، مردمان خود را مرتب از لولوهایی به اسم اسراییل و آمریکا بترسانیم و همزمان زیر پای بقای خود فرش بگسترانیم. این که: اگر یک روز ما – آری ما – بر سر کار نباشیم، آمریکا و اسراییل فی الفور شما را فرومی برند.
- و این که در مجموع، دشمنی با اسراییل و آمریکا برای بقای روحانیان ما پر از فایده و البته: “بی ضرر” است.
چرا می گویم در حمایت از مردمان فلسطین صادق نیستیم؟
روسیه دم دستی ترین دشمنی است که روحانیان ما بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب می توانستند او را به دشمنی با خود مفتخر کنند و در سایه ی دشمنی با او احتیاجات خود را برآورند. اما این همسایه ی شمالی، مختصاتی دارد که نمی شود با او شوخی کرد:
- سرزمینی وسیع دارد.
- ارتشی قوی دارد.
- بلعیدن ما به یک گام او بند است.
- به افکار عمومی بها نمی دهد و جلوی چشم دنیا می تواند مثل افغانستان بخشی از کشور ما را اشغال کند و از همانجا کار ما را بسازد.
- اولین خسارت اشغال ایران توسط روسها به سرنگونی روحانیان منجرمی شود. که این اصلا در مناسبات دشمن جویی روحانیان جای ندارد. دشمن جویی تا جایی کارکرد دارد که به بقای ما بیانجامد نه این که به حذف ما روی بَرَد.
همین روسیه، جلوی چشم ما و جلوی چشم مردمان دنیا، خاک چچن را به توبره کشید و در کشتاری دو ساله، بیش از یکصد هزار نفر از مردم مسلمان آنجا را به دیار باقی فرستاد و شهرهای مهم چچن را شخم فرمود و اقتصاد این کشور یک میلیون نفری را نابود کرد و بیکاری در آن را به نود درصد رساند اما روحانیان ما یک اعتراض نیم بند به روسیه نکردند.
ژنرالهای ارتش سرخ بعد از فروپاشی شوروی به یک حقارت بزرگ مبتلا شده بودند. و درهم کوفتن چچن از زمین و هوا می توانست غرور جریحه دار آنان را ترمیم کند. ژنرالهای بجای مانده از ارتش سرخ، درست پیش چشم روحانیان ما با زن و کودک و پیر و جوان مسلمان چچن آن کردند که اسراییلی ها هرگز با فلسطینیان نکردند.
اما این که چرا روحانیان ما به اسم حمایت از مردم مظلوم و مسلمان چچن، یک اخم مختصر به سمت کرملین حواله نکردند، حکایت هایی در پس پرده دارد که در نامه ی بیست و هفتم به برخی از آنها اشاره کرده ام. دستگاه سیاست خارجی ما در بزرگترین بیانیه ای که صادر کرد، کشتار مردم چچن را “یک مسئله ی داخلی روسیه” دانست و سراسیمه از کنار این فاجعه ی بزرگ قرن، عبور فرمود.
این است راز دشمن جویی روحانیان ما. که یعنی دشمن گویی و دشمن جویی تا جایی سرشار از فایده است که بقای ما را تضمین کند، اما بمحض درهم پیچیدن اوضاع، باید دست همان دشمن را بوسید و برای قدوم مبارکش فرش پهن کرد و کیسه ی دارایی های کشور را به دست سیری ناپذیرش سپرد تا هم به اسم گسترانیدن بساط هسته ای ما را به گردونه ی صاحبان قدرت راه دهد و هم در مجامع بین المللی از بقای ما جانبداری کند.