۱۳۹۲ مرداد ۳۰, چهارشنبه

نامه فرهنگستان علوم به روحانی : به فضای امنیتی دانشگاه‌ها پایان دهید

 فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران در نامه ای به رییس جمهور در خواست کرده است که  به شرایط بحرانی و فضای امنیتی دانشگاه‌ها پایان داده شود.
به گزارش فرارو، با برگزاری جلسات متعدد در گروه‌های علمی و کارگروه‌های تخصصی و در نهایت تصویب شورای علمی، نظرها و پیشنهادهای اصلاحی خود را در خصوص آموزش عالی و نظام دانشگاهی کشور به صورت موجز در نامه ای توسط رییس فرهنگستان علوم به رییس جمهور ارائه کرد.
در این نامه هفت بندی بیش از هر چیز به استقلال دانشگاه ها و وزارت علوم تاکید شده است.
فرهنگستان علوم وضعیت کنونی آموزش عالی در کشور را بحرانی دانسته است و اعلام کرده است: «نخستین گام برای تحقق این مهم، تدوین چشم انداز دانشگاه آینده و اجرای صحیح و کامل برنامه های توسعه، عدم دخالت نهادهای غیردانشگاهی و از بین بردن فضای امنیتی حاکم بر دانشگاه است.»

فرهنگستان علوم یکی از فرهنگستان‌های ایران است. فرهنگستان موسسه‌ای است با شخصیت حقوقی مستقل که به نهاد ریاست جمهوری وابسته است که در یکصد و سی‌پنجمین جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در تاریخ ۱۵ بهمن ۱۳۶۶، به استناد بند چهار قانون اهداف و وظایف آن شورا، تأسیس فرهنگستان علوم جمهوری اسلامی ایران به تصویب رسید. این فرهنگستان فعالیت خود را در سال ۱۳۶۹ رسماً آغاز کرد.

اخبار زندانیان سیاسی

اعتراض خانواده های زندانیان سیاسی به برخورد صورت گرفته با مجید دری
جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور نامه سرگشاده ای خطاب به ریاست قوه قضاییه نسبت به برخوردهای صورت گرفته با مجید درّی اعتراض کردند.
به گزارش نوروز، امضا کنندگان با اشاره به شکنجه جسمی و روحی مجید دری در جریان انتقال وی از زندان بهبهان به زندان اهواز خواهان رسیدگی رییس قوه قضاییه به این مساله شده اند.

استفاده از دستبند و پابند در حین انتقال این زندانی سیاسی باعث ایجاد جراحت بر روی دست و پای وی شده است به نحوی که مجید دری از خانواده اش درخواست کرده تا به ملاقاتش نروند تا دستان زخمی وی را نبینند.
بازجویی و بازداشت جمعی از بهائیان در روستایی از توابع اصفهان
 ماموران اداره اطلاعات اصفهان ضمن ورود به منزل یک شهروند بهایی، از ساکنین بازجویی و سه تن را بازداشت کردند.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز پنج شنبه ۲۴ مرداد ماه ماموران اداره اطلاعات اصفهان به همراه ماموران نیروی انتظامی به منزل یک شهروند بهایی ساکن روستای هلّاب (از توابع شهرستان نجف آباد اصفهان) مراجعه کرده که پس از بازجویی و ضبط کتب مذهبی و موبایل حاضرین در منزل سه نفر از بهائیان به نامهای بنفشه فردوسیان، افروز روحی و مسعود وجدانی را بازداشت و به زندان دستگرد اصفهان منتقل می‌کنند.
بنفشه فردوسیان عصر‌‌ همان روز به قید وثیقه آزاد می‌شود ولی طبق آخرین اخبار، افروز روحی و مسعود وجدانی همچنان در بازداشت می‌باشند.

قابل ذکر است شامگاه چهارشنبه ۲۳ مرداد ماه تعدادی از شهروندان بهایی ساکن نجف آباد و ویلاشهر اصفهان جهت دیدار و خواندن دعا و کتب مذهبی به منزل یکی از بهائیان قدیمی ساکن روستای "هلّاب" رفته‌اند که دستگیری افراد فوق در پی همین اقدام بوده است.

 

چه بلایی بر سر مردم ایران آورده‌ایم؟

خبر دردناک و حیرت‌آور است! ایرانیان بیشتر از افغانستانی‌ها سوار بر قایق‌های مرگ، می‌خواهند خود را به استرالیا برسانند تا در آنجا سکنی گزینند؛ اما همه آنان به مقصد نمی‌رسند. برخی در اقیانوس جان می‌دهند و برخی هم گرفتار اردوگاه‌هایی می‌شوند و سالیان سال ‌با درد و زجر در آنجا زندگی می‌کنند.
به گزارش «تابناک»، در روزهای اخیر، سفیر استرالیا در ایران، از واقعیت دردناکی درباره ایرانیان پرده برداشت. «پال فُلی»، سفیر استرالیا در تهران، خبر داد که از آغاز ماه ژانویه سال‌ جاری تاکنون، ۶۵۰۰ تن از ایران با قایق و بدون روادید، راهی آب‌های استرالیا شده و خواستار ورود به خاک آن کشور بوده‌اند. وی افزود: ‌ایرانیان بیش از همه کشور‌ها حتی افغان‌ها مهاجرت غیرقانونی به استرالیا داشته‌اند.
سفیر استرالیا در تهران در ادامه هم‌نین خبر داد: «از نوزده ژوئیه تاکنون، ۱۹۹۰ تن بدون روادید با قایق به استرالیا سفر کرده‌اند که بیش از ۱۰۰۰ نفر‌ آن‌ها ایرانی هستند. وی افزود: هم‌اینک ‌در اردوگاه‌های مهاجرتی استرالیا، ۳۳۵۰ ‌ایرانی حضور دارند.
البته سفیر استرالیا ‌‌روشن نکرده ‌که مدارک تحصیلی ایرانیانی که ‌قاچاقی از ایران به ‌استرالیا می‌روند، چیست، زیرا در این صورت درمی‌یافتیم‌، بیشتر ایرانیانی که با قایق‌های قاچاق‌بر‌ها به استرالیا برده می‌شوند، چه بسا ‌از تحصیل‌کردگان ایرانی باشند‍!
به راستی چه بلایی بر سر مردم این کشور آورده‌ایم؟ چرا بخشی از این مردم از این کشور گریزان شده‌اند و در صدر فهرست قاچاق انسان به استرالیا قرار گرفته‌اند؟ چرا باید مردم ایران بیش از کشورهایی که امنیت و ثبات جانی هم در آنجا نیست، خواهان فرار از کشور باشند؟ چرا ایرانیانی که می دانند عزم سفر به استرالیا رفتن به دام قاچاق برها و بازی و با جان و مالشان است این مسیر خطرناک را همچنان دنبال می کنند؟
برخی مقامات و برخی مسئولان! کمی به خود بیایید. آمار ایرانیان فراری از کشور خود، آماری نیست که ‌بشود آن را پنهان کرد؛ نه مانند تورم است که با نقطه‌ای و… بتوان آن را دستکاری نمود و نه دیگر رقابت‌های انتخاباتی در میان است، بلکه پای جان ایرانیانی در میان است که به امیدی از کشور خود فرار می‌کنند تا شاید آینده‌ای ‌برای خود بجویند. برای یک بار هم که شده به واقعیت های موجود پشت نکنیم،انکارشان نکنیم، بی تفاوت نباشیم. این افرادی که جان خود را در این مسیر از دست می دهند هموطتان ما هستند. همان هایی که گاهی اوقات به آنان افتخار می کنیم! همان هایی که در غم ها و رنج های تاریخی این ملت صبورانه ایستاده اند و زندگی کرده اند. اینک چرا زندگی را از آنان دریغ می کنیم؟ چرا دسترسی این مردم به مسئولان برای طرح مشکلات شان محدود شده است؟ چرا رانت خواران گرداگرد مسئولان را فرا گرفته اند و به اسم دور زدن تحریم سودهای کلان به جیب زده اند، اما یک شهروند عادی برای زندگی کردن از این کشور فرار می کند؟

اقدام علیه امنیت ملی

یکی از وجوه تلخ بحث های اخیر طرفدران آیت الله خامنه ای (جناح راست) در مخالفت با انتخابات مدیران یا عضویت افراد در کابینه این است که به نفس اصلاح طلب بودن یا داشتن سابقه اعتراض یا انتقاد به سیاست های رسمی افراد استناد می کنند. برای اینکه استدلال کنند که یک نفر باید حذف شود سعی می کنند نشان بدهند اصلاح طلب است یا اعتراض سیاسی یا انتقادی داشته است. اینقدر این عمل و این گفتار سیاسی هر روزه تکرار شده است که هولناک بودن آن کمتر به چشم می آید و تبدیل به یک امر عادی شده است. این انگاره وقتی در یک فرهنگ سیاسی قوت می گیرد اولین قربانیش همبستگی ملی و مفهوم هموطن است. هموطن یعنی ماهایی که نظرات مختلف، پروژه های سیاسی گوناگون، گرایش های متفاوت، سبک زندگی متنوعی و منافع شخصی غیر همسان و حتی گاه متضاد داریم در یک چیز مشترکیم آن هم در سهم مشا در کشوری است که خانه همه ماست. وطنی که قرار است علی رغم همه این مسائل در قالب آن همه باهم مسالمت آمیز زندگی کنیم، کشوری و نظام سیاسی که بر ساخته ایم که تقویت آن وضع همه ما را بهبود می دهند.
در این بین گفتار سیاسی غیر مسئولانه آیت الله خامنه ای در آسیب زدن به همبستگی ملی نقش مهمی دارد. این که اعتراض سیاسی بخش از مردم را فتنه بنامی و هر اعتراض و انتقادی را نشانه دشمنی قلمداد کنی، تازه به این هم بسنده نکنی آن را به دشمنان خارجی وصل کنی نتیجه اش همین می شود که اصلا به رسمیت شناخته نمی شود که عده ای هستند در این کشور حالا اقلیت یا اکثریت بودنشان مهم نیست، اما غیر قابل صرف نظر کردن هستند. اینها نه دشمن هستند، نه ضد انقلابند، بلکه فقط سبک زندگی شان و طرحشان برای اداره کشور الزاما با نظر معظم له و جناح متبوع او یکسان نیست. وقتی اعتراض سیاسی را فتنه می خوانی یعنی باید نابودش کرد. وقتی منتقد را میکروب می نامی یعنی قرار نیست به رسمیت شناخته شود.
موضوع گیری های غیر مسئولانه کسی که رهبری یک نظام سیاسی را بر عهده دارد و قاعدتا یکی از وظایفش افزایش همبستگی ملی است نه فقط رفتار های غیر قانونی دستگاهای زیر نظر او را سبب می شود بلکه عوارض مخرب اجتماعی آن آسیب ها دیرپایی به امنیت ملی کشور می زند. همین که یک بخش از جامعه که طرفدار ایشان هستند متاثر از او سعی می کند وجود یک گرایش سیاسی متفاوت و سبک های زندگی دیگر را کتمان کند و وجود یک عده دیگر را نفی می کند می دانید چه ضربه به همبستگی ملی می زند؟ و خوب تاثیرات عمیق اجتماعی بر روی کسانی که نفس وجودشان نفی می شود هم قابل پیش بینی است. متاسفانه آیت الله خامنه ای هرگز در قامت رهبر سیاسی یک نظام سیاسی به وسعت و تنوع یک کشور ظاهر نشد بلکه جایگاه رهبری را به فرمانده یک جناح محدود سیاسی تقلیل داد. خسارت های سیاسی این اتفاق دردناک است اما سوال مهم تر این است که چگونه می توان آسیب های اجتماعی رفتار غیر مسئولانه ایشان به همبستگی ملی را کنترل کرد و یا در گامهای بعدی این خسارت ها را جبران کرد؟
منبع: وبلاگ حمزه غالبی