۱۳۹۱ بهمن ۶, جمعه

آمار دروغ صدای نویسندگان را هم در آورد یعنی هر ایرانی در سال ۱۰۰ کتاب می​خواند؟/ لطفا شوخی نکنید!

ایسنا نوشت: این نویسنده که در مراسم اختتامیه «جشنواره کتاب‌خوانی مجازی» سخنرانی می‌کرد، گفت: سوال جدی‌ای که من دارم به اتفاقاتی مربوط می‌شود که در دو سه هفته اخیر در کشور در حال رخ دادن است و آن سوال این است که ما چه‌قدر کتاب می‌خوانیم؟ آیا ما اهل مطالعه هستیم یا نه؟ و آمار کتاب‌خوانی چگونه تهیه می‌شود؟ این سوال اصلی من است. فکر می‌کنم اگر در چنین جلسه‌ای نتوانیم درباره صحت و سقم این آمار صحبت کنیم، جاهای دیگر مکان‌های شایسته‌ای برای صحبت و هم‌فکری راجع به این قضیه نباشد.

این نویسنده در ادامه عنوان کرد: این روز‌ها آمار به شدت بلندی از کتاب‌خوانی مملکت ارایه می‌شود که در نظر من فارغ از این‌که ما به حقیقت، واقعیات و مصادیق کتاب‌خوانی در جامعه احترام بگذاریم یا نه، در آن یک بی‌احترامی بزرگ دیده می‌شود و آن هم، بی‌احترامی به چهار عمل اصلی است.
او سپس تشریح کرد: اگر هر ایرانی در روز به طور متوسط 70 دقیقه کتاب بخواند، با مراجعه به آمارهایی که راجع به کتاب‌خوانی داریم، درمی یابیم که کسی که 70 دقیقه در روز کتاب می‌خواند، آدم پُرخوانی است، آدم پُرخوان قطعا آدم تندخوانی است ( این آمار بغایت دروغ از سوی منصور واعظی دبیر کل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، ارائه شدهاست). آدم تندخوان در 70 دقیقه احتمالا می‌تواند روزی 100 صفحه کتاب بخواند و در طول سال که 365 روز است، 36 هزار و 500 کلمه کتاب می‌خواند. اگر تعداد متوسط صفحات کتاب را طبق آمار خانه کتاب 250 صفحه یا برای این‌که رُند شود، 365 صفحه فرض کنیم؛ یعنی طبق این آمار، هر ایرانی سالانه 100 کتاب می‌خواند.
امیرخانی با تاکید بر این‌که تنها راجع به آمار رسمی سخن می‌گوید و هیچ نظر شخصی‌ای در آن ندارد، ادامه داد: اگر هر ایرانی در سال 100 کتاب بخواند، با در نظر گرفتن 50 میلیون نفر جمعیت باسواد و تحصیل‌کرده و تعداد عناوین کتاب که سالانه 50 هزار عنوان کتاب است، تیراژ متوسط عدد بسیار بالایی، حدود 100 هزار نسخه می‌شود، در حالی که تیراژ متوسط ما تقریبا نزدیک به 3000 نسخه است. آن 97 هزار تا را از کجا داریم در می‌آوریم؟ گفته‌اند مثلا روزنامه‌خوانی، متون مذهبی، خواندن زیرنویس تلویزیون و چیزهایی مثل این.
او افزود: اگر قرار باشد با آماری که در کنار صنعت نشر، منتشر می‌شود، شوخی کنیم و این آمار را جدی نگیریم، اعتماد مردم نسبت به عددهای فرهنگی پایین می‌آید. من تقاضا دارم به عددهای فرهنگی احترام بگذاریم.

 

حمله لباس شخصی های ناشناس به یک بانوی روزنامه نگار و فرزند خردسالش

جرس: خانم فاطمه خردمند و فرزندش متین ، خبرنگار، فعال جنبش سبز، دانش آموخته رشته روزنامه نگاری و از فعالان ستاد میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸ ؛ مورد حمله نیروهای ناشناس قرار گرفت

همسر وی مسعود لواسانی در تشریح این ماجرا در صفحه فیس بوک خود نوشت :
غروب امروز (پنجشنبه) در یکی از کوچه های نزدیک میدان شهدای تهران فاطمه و متین از سوی دو موتور سوار ناشناس مورد حمله و ضرب و شمت شدید قرار می گیرند و سریع متواری می شوند.
موتور سواری که در حال حرکت در کوچه بود وارد پیاده رو شده و فاطمه را مورد ضرب و شتم قرار داد.
همانطور که می بینید شدت حمله به فاطمه به قدری شدید بوده که تمام صورت و زیر گردن وی به شدت زخم شده است.
در این ماجرا متین به قدری ترسیده بود که به کوچه ای فرار کرده است و مردم رهگذر وی را پیدا می کنند.
در همان زمان مردم و رهگذرانی که در صحنه حضور داشتند با فوریت های پلیسی 110 تماس می گیرند ولی تا یک ساعت نیروی انتظامی در صحنه حاضر نمی شود.
فاطمه و متین به قدری از این حمله شوکه شده شده اند که تعریف کردن آن برای شان دشوار است.

 

دست یک جوان در ملاء عام در شیراز قطع شد


دست یک جوان ۲۹ ساله که در محاکم شیراز به دلیل اتهام‌هایی مانند سرقت، رابطه نامشروع و خرید و فروش اموال مسروقه به مجازات حد قطع ید محکوم شده بود روز پنج‌شنبه (۵ بهمن) در ملاء عام در شیراز قطع شد.

بنا بر گزارش پایگاه اینترنتی دادگستری استان فارس، متهم همچنین به سه سال حبس به دلیل ارتکاب سرقت‌های متعدد و ۹۹ ضربه شلاق به دلیل رابطه نامشروع محکوم شده است.
همدستان وی نیز به مجازات‌هایی مانند قطع ید، حبس و شلاق محکوم شده‌اند.

اعتراض میردامادی به نمایندگان بازدیدکننده از اوین


دبیرکل جبهه مشارکت در نامه‌ای اعتراضی به نمایندگانی که از زندان اوین بازدید کرده‌اند، اظهارات یکی از آن‌ها را دروغ دانست. صفر نعیمی عضو این هیئت گفته‌بود که محسن میردامادی خود را طرفدار ولایت خوانده است.
محسن میردامادی رئیس کمیسیون سیاست خارجی و امنیت ملی مجلس ششم و دبیرکل جبهه مشارکت اسلامی که در اوین زندانی است، در نامه‌ای خطاب به نمایندگان بازدیدکننده از زندان اوین، اظهارات صفر نعیمی یکی از اعضای این گروه را "کذب" و از پیش طراحی شده دانست و رد کرد.

میردامادی در نامه خود نوشت: «گویا برای برخی از نمایندگان اصولا مصاحبه کردن بیش‌از یافته‌های بازدید اهمیت داشته و احتمالا قبل از بازدید از زندان برای آن‌ها مشخص شده بود که بعد از بازدید چه باید بگویند.»

دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی، در بخشی دیگر از نامه خود نوشته است: «با عجله پس از خروج از زندان، بدون هیچ اشاره‌ای به مسائل مهمی که زندانیان بیان کرده بودند، اظهار کرده‌اند که زندان اوین را باید هتل اوین نامید.»

درو‌غ‌های صفر نعیمی در مصاحبه با بهار

میردامادی در نامه خود به مصاحبه صفر نعیمی عضو کمیته امنیت مجلس شورای اسلامی با روزنامه بهار اشاره کرده است. اعضای این کمیته روز دوم بهمن‌ماه امسال اعلام کردند که به مدت ۶ ساعت از بندهای امنیتی ۲۰۹ و ۳۵۰ زندان اوین بازدید کرده‌اند.

در پی این بازدید، مهدی دواتگری نماینده سبزوار و عضو کمیته امنیت به خبرگزاری دانشجویان ایران گفته بود: «نمایندگان مجلس حرف‌های زندانیان را شنیده‌اند، اما بدون بررسی کارشناسانه نمی‌توانند عجولانه در این مورد اظهار نظر کنند.» اما صفرنعیمی بلافاصله در مصاحبه‌ای با روزنامه بهار ضمن طرح مسائل دیگر ادعا کرده بود: «آقای میردامادی می‌گفتند ما ضد ولایت نیستیم و ولایت را قبول داریم و مسلمان، فرزند انقلاب و امام هستیم. اتفاقی افتاده که باید حل شود.»
محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی و رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم در محاکمات نمایشی و فرمایشی پس از انتخابات ۸۸محسن میردامادی دبیرکل جبهه مشارکت ایران اسلامی و رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس ششم در محاکمات نمایشی و فرمایشی پس از انتخابات ۸۸
این نماینده مجلس در جائی دیگر از مصاحبه خود گفته بود: «مشاور آقای موسوی هم می‌گفتند من خطائی نداشتم و جرم من این بوده که در ستاد آقای می سوی کار می‌کردم و مشاور ایشان بودم.» صفر نعیمی که به علیرضا بهشتی اشاره داشت، از قول وی افزوده بود: «حکم دستگیری ما دو روز قبل از برگزاری انتخابات ۸۸ صادر شده بود، اما به هر دلیلی یا ما را پیدا نکردند یا به دلیل دیگر تا ۳۰ خرداد همه را دستگیر کردند.»

دروغپردازی از قول علیرضا بهشتی

محسن میردامادی نامه به نمایندگان کمیته امنیت را با این جمله آغاز کرده است: «نماینده‌ای که اصولا نمی‌دانم در آن نشست حضور داشته یا نه، در مصاحبه‌ای با روزنامه بهار مورخ سه‌شنبه ۳ بهمن مطالبی مطلقا کذب از قول اینجانب و آقای علیرضا بهشتی، که در آن نشست هیچ صحبت نکرد، بیان کرده است.»

دبیرکل جبهه مشارکت اسلامی افزوده است که در دیدار با اعضای کمیته امنیت تنها مطالبی درباره دستگیری‌های خلاف قانون پس از انتخابات ۱۳۸۸، محروم کردن بسیاری از آنان از حقوق قانونی، نقش اصلی بازجویان در احکام صادره، فشارهای جسمی و روحی بر بعضی افراد بند ۳۵۰، نگهداری بدون توجیه قانونی افراد در سلول انفرادی و تبعیض آشکار بین زندانیان سیاسی و دیگران و عدم تامین حداقل امکانات معمول و متعارف زندان‌ها برای زندانیان سیاسی بیان کرده است.

در این نامه سپس خطاب به نمایندگان مجلس آمده است:«تعداد دیگری از زندانیان نیز به تفصیل در مورد بازداشت‌ها، احکام غیرقانونی، زجرها و شکنجه‌هائی که در مدت بازداشت دیده بودند و اقدامات وسیع غیرقانونی که در مورد آن‌ها صورت گرفته بود برای شما سخن گفتند.»

مدتی در هتل اوین زندگی کنید!

میردامادی سپس با اشاره به این که صفر نعیمی در مصاحبه با بهار از زندان اوین به‌عنوان هتل اوین نام برده بود نوشته است: «اگر زندان اوین برای ایشان این‌گونه جذابیت داشته، مناسب است مدتی در این هتل زندگی کنند تا زوایای پنهان آن را بهتر بشناسند. اگر آقایان در نظارت خود کمی دقت داشتند در می‌یافتند که به خاطر حضور آن‌ها، غذای متفاوتی در زندان عرضه کردند و این بازدید باعث ‌شد زندانیان اوین هم بهترین غذای دوسال اخیرشان را تناول کنند.»

دبیرکل جبهه مشارکت اسلامی ایران در پایان نامه خود عملکرد کمیسیون امنیت ملی مجلس فعلی را با عملکرد همین کمیسیون در دوره ششم مجلس مقایسه کرده و مجلس را به یک تماشاچی بی‌تفاوت تشبیه کرده که یا تخلفات مقامات را تایید می‌کند و یا از کنار این تخلفات می‌گذرد. در دوره ششم مجلس شورای اسلامی میردامادی خود ریاست کمیسیون سیاست‌خارجی و امنیت‌ملی را به‌عهده داشت.

دولت آلمان خواهان لغو حکم اعدام شهروندان عرب ایرانی شد


مسئول حقوق‌بشر دولت آلمان با انتشار بیانیه‌ای خواستار لغو حکم اعدام ۵ شهروند عرب اهوازی شد. مدافعان حقوق‌بشر نیز با اشاره به فعالیت‌های مسالمت‌آمیز این افراد از قوه قضاییه ایران خواستند اجرای احکام را متوقف کند.
مارکوس لونینگ، مسئول حقوق‌بشر وزارت امورخارجه آلمان، روز پنجشنبه (۵ بهمن/۲۴ ژانویه) با انتشار بیانیه‌ای خواستار لغو فوری حکم اعدام ۵ شهروند عرب ایرانی در اهواز شد.
لونینگ در این بیانیه می‌نویسد: «تهدید ۵ شهروند عرب اهوازی به اعدام سبب نگرانی شدید شده است.» به گفته مسئول حقوق‌بشر دولت آلمان احکام اعدام در پی "محاکماتی غیرشفاف" صادر شده‌اند.
به گفته این مسئول آلمانی تایید این "احکام شبهه‌برانگیز" از سوی دیوان عالی جمهوری اسلامی در تناقض آشکار با مبانی دولت قانون‌مدار بوده و بیانگر تحقیر انسان است و به‌هیچ‌وجه قابل پذیرش نیست.
در این بیانیه همچنین تصریح شده که این افراد بطور مسالمت‌آمیز تنها برای تحقق "حقوق فرهنگی و سیاسی" خود فعالیت کرده‌اند و حتی "شکایت" از این افراد نیز کاملاَ غیرقابل قبول است. به گفته لونینگ قوه قضاییه ایران با صدور این احکام حقوق‌بین‌الملل و حتی قانون اساسی جمهوری اسلامی را نیز زیر پا می‌نهد.
لونینگ در این بیانیه خبری می‌افزاید: «ایران بجای سرکوب شهروندان خود باید از حقوق آنان پشتیبانی کند.»
در پایان این بیانیه، مسئول حقوق‌بشر دولت آلمان از جمهوری اسلامی خواستار لغو احکام اعدام این افراد و آزادی سریع آنان شده است. به گفته لونینگ "ایران باید حقوق‌بشر را در مورد شهروندان خود جدا از وابستگی‌های قومی و مذهبی آنان رعایت کند."
پلاکاردی مبنی بر دعوت از مردم برای شرکت در مراسم اعدامپلاکاردی مبنی بر دعوت از مردم برای شرکت در مراسم اعدام
در بیانیه مسئول حقوق‌بشر آلمان درباره فعالیت اقلیت عرب در ایران آمده است:«به عرب‌های اهواز در عرصه‌هایی همچون تحصیل، کار، مسکن مناسب و در امور سیاسی و فرهنگی تبعیض روا داشته می‌شود. فعالان فرهنگی و سیاسی عرب اهوازی بطور مستمر از سوی قوه قضاییه ایران به اعدام یا حبس‌های طولانی مدت محکوم می‌شوند.»
محمد‌علی عموری‌نژاد، جابر آلبوشکه، مختار آلبوشکه، هاشم شعبانی‌نژاد و هادی رشیدی همگی از فعالان کانون فرهنگی رامشیر هستند که در بهمن و اسفند سال ۱۳۸۹ دستگیر شدند.
بیانیه مدافعان حقوق‌بشر
سی شخصیت و نهاد مدافع حقوق‌بشر نیز با امضای بیانیه‌ای مشترک خواهان لغو حکم اعدام شهروندان عرب خوزستان شدند.در بیانیه مدافعان حقوق‌بشر آمده است: «عرب‌های اهوازی، یکی از اقلیت‌های اتنیکی هستند که تحت شدیدترین انواع سرکوب از سوی دولت مرکزی هستند. در ماه ژوئن سال گذشته میلادی (۲۰۱۲) چهار فعال عرب اهوازی که سه تن از آنان برادر بودند نیز به اتهامات مشابه، اعدام شدند.»
محمدعلی عموری‌نژاد، یکی از محکومان به اعدام، در سال ۱۳۸۹ در زندان بصره به سر می‌برده و از طرف مقامات عراق به ایران تحویل داده شده است. بنا به گفته مدافعان حقوق‌بشر در ایران "متهمان این پرونده پس از اینکه ماه‌ها در بازداشتگاه وزارت اطلاعات تحت شکنجه شدید بوده‌اند، به محاربه و انجام عملیات تروریستی متهم شدند.»
تمامی متهمان در جلسه دادگاه اعلام کرده‌اند "اعترافاتی که از آنان اخذ شده تحت شکنجه بوده و به هیچ‌وجه صحت ندارد."
به گفته مدافعان حقوق‌بشر: «نیروهای امنیتی روز جمعه ۲۹ دی پنج زندانی عرب اهوازی اهل رامشیر را از زندان کارون اهواز به مکان نامعلومی انتقال داده‌اند و خانواده‌های آنها بیم دارند که این افراد را جهت اجرای حکم اعدام از بند عمومی زندان کارون خارج کرده‌اند.»
در بیانیه مدافعان حقوق‌بشر تصریح شده که "احکام اعدام این افراد قریب‌الوقوع است، در حال حاضر بیش از ۳۰ زندانی وابسته به گروه‌های اتنیکی و مذهبی در زیر حکم اعدام هستند."

اصرار دولت بر افزایش ۴۵۰ درصدی بهای حامل‌های انرژی


دولت همچنان بر افزایش یارانه‌های نقدی و ۴ و نیم برابر شدن بهای حامل‌های انرژی اصرار دارد. اسدالله عسگراولادی می‌گوید منطقی‌تر است که دولت به جای این کار پول آب و برق و گاز را از قشرهای کم‌درآمد نگیرد.
قرار است روز شنبه، ۷ بهمن آخرین نشست مشترک دولت و مجلس برای بررسی نحوه‌ی اجرای فاز دوم قانون هدفمند کردن یارانه‌ها‌ برگزار شود. این نشست‌ها از حدود ده روز پیش و در اصل برای یافتن راهکارهای بالا بردن قدرت خرید مردم آغاز شدند.
مطابق قانون هدفمندی یارانه‌ها قیمت حامل‌های انرژی باید طی پنج سال و هر سال ۲۰ درصد افزایش یابد و نیمی از درآمد حاصل از آن به صورت یارانه نقدی به مردم پرداخت شود. ۳۰ درصد از این درآمد نیز برای حمایت از تولید داخلی پیش‌بینی شده است.

اختلاف دولت و مجلس ادامه دارد

منتقدان دولت را متهم می‌کنند قانون یاد شده را در هیچ بخشی به درستی اجرا نکرده است. این موضوع و برنامه دولت برای افزایش یارانه‌ها و شتاب دادن به آزادسازی بهای حامل‌های انرژی به یکی از محورهای مهم چالش‌های دستگاه اجرایی با مجلس تبدیل شده است.
نمایندگان مجلس حدود یک ماه پیش طرحی را به تصویب رساندند که به موجب آن آغاز فاز دوم هدفمندی تا سال ۹۲ ممنوع اعلام شده است. مطابق برخی گزارش‌ها دولت بی‌توجه به این ممنوعیت می‌کوشد نظر مساعد مجلس را برای اجرای برنامه‌های خود جلب کند.
خبرگزاری مهر روز جمعه، ۶ بهمن گزارش داد دولت که پیشتر قصد داشت میزان یارانه‌های نقدی را تا پنج برابر افزایش دهد "نظر خود را اندکی تغییر داده" اما همچنان اصرار دارد قیمت‌حامل‌های انرژی به طور متوسط چهار و نیم برابر بالا ببرد.

مخالفت ده‌ها کارشناس با برنامه دولتظاهرا دولت موفق شده با پافشاری بر سر برنامه‌های خود تا حدودی نظر مثبت برخی از نمایندگان مجلس را جلب کند اما مخالفت‌ها همچنان شدید است. به گزارش مهر مخالفت‌ها به حدی بوده که "در جلسه آخری که میان دولت و مجلس برگزار شد، چند نفر از اقتصاددانان مجلس، جلسه را به نشانه اعتراض ترک کردند."
خبرگزاری مهر سوم بهمن پس از نظرخواهی از "۹۰ نفر از فعالان اقتصادی و سیاسی، نمایندگان مجلس، تولیدکنندگان، اساتید دانشگاه و اقتصاددانان" گزارش داد که ۹۵ درصد از کارشناسان با اجرای فاز دوم یارانه‌ها و افزایش پرداخت‌های نقدی به مردم مخالفند.
یکی از مخالفان مسعود میرکاظمی، وزیر سابق نفت و بازرگانی و رئیس کنونی کمیسیون فعلی انرژی مجلس است که می‌پرسد: دولتی که نمی‌تواند خودش را با منبع دیگری غیر از نفت اداره کند، چه طور می‌تواند ۲۰۰ هزار میلیارد تومان یارانه دهد.
برخی از منتقدان اعتقاد دارند نوسان شدید بهای ارزهای خارجی در یک سال گذشته، از جمله پیامد اجرای نادرست قانون هدفمندی بوده که دولت را مجبور کرده برای تامین منابع مالی مورد نیاز میلیاردها دلار ارز را در بازار آزاد بفروشد.

پیشنهاد رایگان شدن آب و برق و گاز
احمد توکلی از منتقدان دولت
احمد توکلی، رئیس پیشین مرکز پژوهش‌های مجلس می‌گوید نوسان شدید بهای ارز در بازار آزاد موجب سقوط ۱۱۰ درصدی ارزش ریال در ده ماهه منتهی به مهر ماه امسال شده است.
کاهش ارزش ریال و افزایش بی‌سابقه قیمت‌ها در یک سال گذشته به از دست رفتن قدرت خرید قشرهای متوسط و پایین جامعه منجر شده که یافتن راهکارهایی برای مقابله با آن به مهمترین محور بحث‌های اقتصادی کشور تبدیل شده است.
اسدالله عسگراولادی، از اعضای ارشد حزب موئتلفه اسلامی و عضو هیئت نمایندگان اتاق تهران می‌گوید: من معتقدم اگر دولت می خواهد کمکی به مردم کند نباید به آنها پول نقد بدهد و در وحله دوم اینکه نباید به همه جامعه به طور یکسان کمک کند.
عسگراولادی ۶ بهمن به خبرگزاری فارس گفت: کمک مستقیم نقدی به بودجه فشار می آورد و لذا دولت مجبور می‌شود از اقداماتی نظیر گران کردن ارز استفاده کند که در شرایط فعلی اصلا عاقلانه نیست.
عضو هیئت نمایندگان اتاق تهران با بیان این که "افرادی که درآمدی زیر ۵۰۰ هزار تومان دارند نمی‌توانند زندگی خود را اداره کنند" تاکید می‌کند به جای کمک مستقیم و نقدی بهتر است دولت هزینه‌ی این قشرها را کاهش دهد.
پیشنهاد عسگراولادی این است که دولت از دهک‌های پایین جامعه "پول آب و برق و گاز را نگیرد، و بیمه‌های اجتماعی به اندازه کافی ثروتمند شده‌اند لذا نباید پول بیمه‌های اجتماعی از اقشار پایین دست گرفته شود."

هشدار در مورد "تورم خطرناک" و مشکلات اخلاقی

اسدالله عسگراولادی طرح دولت را "پرداخت یارانه نقدی و پس گرفتن دو برابر آن" می‌خواند و هشدار می‌دهد: «حتی اگر یارانه نقدی را ۲۰۰ هزار تومان کنند اما با فیش‌های برق، آب و گاز ۴۰۰ تومان دریافت کنند تورم خطرناکی در کشور اتفاق خواهد افتاد.»
به گزارش خبرگزاری فارس عضو ارشد موئتلفه گفت "فشار تورمی و فقر به حدی رسیده است که برخی مسائل اخلاقی به وجود آمده است." محمد امامی کاشانی، امام جمعه موقت تهران نیز در خطبه‌های نماز امروز اذعان کرد که "مشکلاتی که امروز گریبانگیر آن هستیم در حوزه اقتصاد و اخلاق است."
حسین ابراهیمی، نماینده مجلس هفتم و عضو شورای مرکزی جامعه روحانیت مبارز ششم بهمن در گفتگو با خبرگزاری مهر گفت، با اجرا شدن برنامه‌های دولت و افزایش یارانه‌های نقدی "دیگر در روستاها کسی کار نمی‌کند."
ابراهیمی می‌گوید: باید سنجید آیا تنها راه هدفمندی یارانه‌ها پرداخت نقدینگی است یا می‌توان با دادن کالا و سرمایه مشارکت در بخش تولید را افزایش داد.
برخی از ناظران هدف دولت محمود احمدی‌نژاد از افزایش پرداخت‌های نقدی را با انتخابات ریاست جمهوری در سال ۹۲ مرتبط می‌دانند. ابراهیمی می‌گوید "شاید این کارهای احمدی‌نژاد هدفی فراتر از انتخابات داشته باشد." او در مورد این هدف‌ها توضیح بیشتری نداده است.

درباره ی حجاب و رقص و موسیقی و مرجعیت


من آن سوتر از مراجعی که فهیم و فرزند زمان خویش اند و در کنار مردم از درد و داغ آنان سراغ می گیرند، از مراجعی متنفرم که بزدلانه نشستند و اجازه دادند شعبون بی مخ های حکومت، جلوی چشمشان، خانه ی مراجعی چون آیة الله منتظری و آیة الله صانعی را بر سرشان خراب کنند. مراجعی که از ترس و لرز همان شعبون بی مخ ها دم نزدند و کسی نیز صدای اعتراضشان را – حتی در خفا – نشنید. و از مراجعی متنفرم که ظالمانه و مفلوکانه به تخریب خانه ی دراویش قم فرمان و فتوا فرمودند. معتقدم این مراجعِ منفور اساساً صلاحیت این را ندارند که درباره ی بد و خوب زندگی مردم اظهارنظر کنند و فتاوای چند بچند برآورند.
یا از مراجعی متنفرم که نشستند و در ابتدای همین هفته اعدام فی الفور دو جوان زورگیر را تماشا کردند و همزمان بر دزدی گردنکشانی چون احمدی نژاد و محمد رضا رحیمی و آقا مجتبی خامنه ای و صدها سردار و پاسدار و روحانیِ دزد و مالِ مردمخور دم فروبستند. و نیز بر طنز دستگاه قضا در محاکمه ی دزدان سه هزار میلیاردی. این مراجع، با اینهمه ترس و بزدلیِ مفرطی که دارند، در اندازه ای نیستند که برای حجاب و موسیقی و رقص و حلال و حرام مردمی که در چنبره ی حاکمیت گرفتارند و راه نفس شان بند آمده، عرض اندام علمی و فقهی و اسلامی بکنند. این مراجع زبون را همان بس که زینت المجالس حاکمیتی باشند که از آنان سکوت و تأیید و همراهی و فتاوای بی ضرر می خواهد.
من آن سوتر از مراجعی که مردانه آسیب حاکمیت را بر خود و خویشان خود هموار کردند و سخن از آزادی و حقوق تباه شده ی مردم راندند و به همین خاطر نیز به مخاطرات فراوانی درافتاده اند، از مراجعی متنقرم که لرزان و ترسان نشستند و اجازه دادند حاکمیتِ تمامیت خواه، جلوی چشمشان، جوانان مردم را بزنند و بکشند و اموال مردم را ببرند و بسوزند و تخریب کنند و به احدالناسی نیز پاسخگو نباشند. همان مراجعی که جوانان کشته ی مردم را بچشم خود دیدند و دم نزدند اما برای چند تار موی بانوانی که به حجاب اعتقادی ندارند گریبان دریدند. معتقدم این مراجع، مطلقاً مجاز به تحکمات فقهی و اسلامی درباره ی منافع و مضار مردم نیستند.
من آن سوتر از مراجعی که در این سالها خون دلها خورده اند و فریاد برآورده اند: این اسلامی که چماقش کرده اید و بر سر مردم می زنید جز به زیان دینِ خدا نمی انجامد، از مراجعی متنفرم که منگ و مرتعش، نشستند و جلوی چشمشان هزاران زن و مرد و پیر و جوان را از یک سوی، و آقایان کروبی و موسوی و خانم رهنورد را از دیگرسوی به تنگنای زندان درانداختند و هیچ صدایی حتی از اندرونی بیت لرزانشان برنیامد که: اگر اینان گناهکارند، در دادگاههای علنی محاکمه شان کنید و به اسم انسان برای آنان حقوق انسانی قائل شوید! بله معتقدم این مراجع، اجازه ندارند چهره ی خود را برای بایدها و نبایدهای مردم تُرش کنند و فریبکارانه یافته های صد من یک غاز خود را به خدا و خواست خدا نسبت دهند.
من آن سوتر از مراجع خوشفکر و مترقی ای که باور دارند: در این کشور بلازده، بجز جماعتی خاص از بانوان مسلمان، هستند سایرینی که به هر دلیل، نامسلمان و بی دین و بی حجاب اند و همین بانوانِ متغایر بر حقوق مسلم انسانی و شهروندیِ خود متمایل و مصرند و حق دارند که همانگونه که معتقد و متمایلند زندگی کنند، از مراجعی متنفرم که باورها و یافته های عهد عتیق خود را به اسم مسلّم خدا بر دیگران تحکم می کنند. و همزمان از مراجعی متنفرم که برخلاف مسلمات خدا و قرآن و امامان شیعه و عقل و انسانیت، هرآنچه را که بر خود می پسندند، برای مردم نمی پسندند!
فرض کنیم در انقلاب سال پنجاه و هفت، مسیحیان یا بهاییان یا زرتشتیان یا یهودیان یا چریک ها و توده ای ها پیروز می شدند و به حکومت می رسیدند. در آنصورت، فکر می کنید ما مسلمانان و شیعیان اولین تقاضایی را که بر میز مطالبه می نهادیم چه بود؟ حتماً این که: صرفنظر از اختلافاتی که با هم داریم، تقاضای ما شیعیان این است که حقوق انسانی و شهروندی ما را رعایت کنید. به ما اجازه بدهید از آزادی های فردی و جمعی برخوردارباشیم. با اعتقادات ما شیعیان کاری نداشته باشید. مساجد و تکایا و حوزه های علمیه ی ما را مثل شوروی کمونیست، تخریب یا به موزه تبدیل نکنید.
و همینطور از پیروزشدگان می خواستیم: در محاکم قضایی، شانه به شانه ی خودتان، حقوق مدنیِ ما را رعایت کنید. به اسم این که شما در انقلاب پیروز شده اید و اکنون همه ی اختیارات و ثروت های کشوردر دست شماست، ما را به چشم شهروند درجه ی دو و سه نگاه نکنید. ما شیعیان دوست داریم به یاد شهیدان کربلا سینه زنی و زنجیرزنی و نوحه سرایی کنیم و محفل های روضه و عزا بپا داریم. دوست داریم در شب نیمه ی شعبان تمام خیابانها را به خرج خود چراغانی کنیم. دوست داریم کتابهای درسی فرزندانمان از آموزه های دینی خودمان رنگ و بو داشته باشد. و از اینجورحرفها و خواسته ها که تمامی درست و بجاست. درست همینجوری که امروزه درغرب کافر جاری است. که دولتها با اعتقادات و گرایشات فردی و جمعی مردم کاری ندارند. هر کسی در هرکجا که مایل است زندگی می کند و مسجد و حسینیه می سازد و حسین حسین می کند و اگر بخواهد می تواند حتی در خیابانهای اصلی نیویورک علم و کتل بلند کند و دسته های سینه زنی راه بیاندازد.
اما از بد روزگار، ما شیعیان بی تجربه و سراسیمه و تمامخواه در این سرزمین بلازده به پیروزی رسیدیم. و مثل مغولان، بجان مال و جان مردم بی پناه افتادیم. و به حقوقشان خندیدیم. و آنان را به قبول باورهای خود تحکم فرمودیم. دایره ی حلال ها را تنگ، و دایره ی حرامها را وسیع کردیم. و به اسم خدا، حتی به اندرونی مردم سرفروبردیم. جوری که نشاط ملی را پیش پای حزن و عزای ملی فروکشتیم. و آنقدر بر حرام است و حرام است و حرام است اصرار ورزیدیم که شدیم: یکی از عبوس ترین و بی نشاط ترین مردم روی زمین.
امام خمینی فتوای جسورانه و البته عاقلانه ای دارد با این مضمون که: بیرون ماندن موهای سرِ زنان عشایر به این دلیل که “جزیی از فرهنگ” آنان است، ایرادی ندارد. تداوم فتاوایی چون این می توانست چشمان بسته ی ما را به دیگر عادات و فرهنگ های رایج مردمان ایران و جهان بگشاید و ما را از این فلاکت عظمای حرام است و حرام است و حرام است خلاصی دهد. اما هیچ مرجع تقلیدی پیدا نشد تا به این مهم تأکید ورزد که: آنسوتر از زنان عشایر، زنان دیگر سرزمین ها و اساساً بخش فراوانی از زنان و مردان سرزمین خود ما نیز فرهنگی مخصوص بخود داشته اند. و ما مجاز به تغییر فرهنگ آنان نبوده ایم. در غرب، بی حجابی برای خود یک فرهنگ است. رقصیدن و دست دادن و حقوق مساوی زن و مرد، بی آنکه نسبتی با فساد و تباهی داشته باشند، جزیی ازفرهنگ جاری مردمان است. خراشیدن فرهنگ جاریِ مردمان، آنهم به اسم خدا و اسلام و قرآن و پیغمبر و امامان شیعه، زمانی پسندیده و غرورآفرین است که ما بجای عادات سست و بی منطق، افق های مبارکی را درطَبَقِ تقدیم – و نه تحکم – بگذاریم و مردمان را به قبول آنها ترغیب کنیم. بنحوی که نه جسم مردم، که دل آنان با آن افق های مبارک همراه شود. نه این که مردمان را از رفتار پیشین شان باز بداریم و جسم و جنازه ی آنان را در فرهنگ خاص خود فروبتپانیم.
هر مردمی اگر از شادمانی های ملی و منطقی بی بهره باشند، حتماً در افسردگی و فرسودگی مضمحل خواهند شد. ما شیعیانِ حاکم شده، در گسترانیدن عزای ملی بسی افراط کرده ایم. این افراط را از آن روی می گویم که با رواجِ هر پدیده ی تازه در عزاداری، یک پدیده ی ملی و بومی و شاد را ذبح کرده ایم. ما با انقلاب اسلامی، تعادل روانی جامعه را بهم زدیم. و مردم خود را در افسردگی فروفشردیم. که البته سهم محوری مراجع ما در این افسردگی بزرگ سهمی غیرقابل انکاراست.
این نیز بگویم و از این بحث فرساینده بگذرم که: ما مجاز نبوده و نیستیم خواسته های شیعی خود را نه بر سایر مردمان، که بر مردمان خودمان تحکم کنیم. مثلاً مردمان ارمنی ما فرهنگ خاص خود را داشته اند. یا مردمان یهودی و زرتشتی و حتی مسلمانان سنی و شیعه در هرکجای ایران. تحکم یک نگرش ملی به اسم فرهنگ فرمایشی و حکومتی، ورود به حوزه ی خصوصی مردمان است. و این، به پیر و به پیغمبر قسم ورود به حوزه ی خصوصی و حقوقی مردم است و گناهی نابخشودنی. مثل این که دستگاههای قانونی و امنیتی آمریکا و سایرکشورهای غربی، زنان مسلمان و معتقدی را که درآمریکا زندگی می کنند به بی حجابی – که فرهنگ رایج آنجاست – مجبور کنند. یا آنان را به خوردن مشروبات الکلی دستور دهند. و به آنان اجازه ی برگزاری مراسم مذهبی ندهند. و یا آنان را از محکمات دینی شان بازبدارند. و یا به آنان بچشم شهروندان درجه ی چند بنگرند و از استخدام آنان در ادارات و دستگاههای دولتی جلوگیری کنند. یا جوانان مسلمان را به دانشگاهها راه ندهند. یعنی درست همین کارهایی را با اقلیت های مذهبی خود بکنند که ما سی و سه سال است با اقلیت های مذهبی خود که نه، با بخش وسیعی از مردم خود می کنیم. راستی مردمان غرب چه خوشبختند که به عقل و به قانون بها می دهند. عقل و قانونی که مرجع تقلیدشان است.
محمد نوری زادچهارم بهمن ماه نود و یک

محمد نوری زاد به رهبر: احرام بپوشید، من شما را به حج می برم!


هم ما و هم شما، می دانیم که شما برای ورود به کشورهای دیگر با محدودیت های فراوانی مواجهید. یعنی شما نمی توانید به راحتیِ یک فرد روستایی، ویزا بگیرید و مثلاً به دوبی و مالزی و عربستان سعودی سفر کنید. دلیلش هرچه هست، بماند. حتماً اسم ما را جوری در فهرست خط قرمزهای بین المللی جا داده اند که به محض خروج از کشور، دستگیرمان می کنند و با هیاهوی بسیار، دادگاههای آنچنانی خود را برای محکومیت ما می آرایند و در همان کشورها زندانی مان می کنند.
سخنِ من در این نوشته اما متفاوت است. من می خواهم شما را به حج ببرم. به طواف خانه ی خدا. شاید تعجب کنید. که: مگر ممکن است؟ مرا کجا به عربستان راه می دهند؟ و بفرمایید: تازه اگرحاکمان عربستان موافقت کنند، من مگر پای از کشور خود بیرون می گذارم؟ چرا؟ چون عاقل بی جهت خود را به مهلکه درنمی اندازد. می گویم: نگران نباشید آقا. من نگرانی شما را برطرف می کنم. با این تضمین که: اجر و پاداش این حجی که من برای شما تدارک دیده ام، بسیار بسیار افزون تراز حج متداولی است که حاجیان سنتی برای گذاردنِ آن از هم سبقت می گیرند. نیازی به چمدان بستن و ویزا گرفتن و منت کشیدن از حاکمان سعودی نیست. تنها شرط من این است که: احرام بپوشید. نیت کنید و پای برهنه و آشفته موی، به طواف درآیید. کجا؟ در همینجا. در بیت مکرم تان.
شنیده ایم که جناب شما هرازگاهی در همان بیت شریف به تماشای برخی از فیلم های سینمای ایران می نشینید و سرآخر، سازندگان آن فیلمها را مورد تفقد قرار می دهید. که البته این در نوع خود کاری درست و شایسته است. منتها نادرستی، متوجه ی قصد و غرضِ دوستان و کارگزارانی است که فیلم های “خاص”ی را برمی گزینند و شما را به تماشای آنها فرا می خوانند. فیلم هایی که عمدتاً مفرّح اند و تماشای شان نیازی به احرام پوشی ندارد. احرام پوشی آنجا به ضرورت روی می بَرَد که قرار است ما از “خودِ”مان خالی شویم. و حال آنکه اغلب فیلمهای برگزیده، ما و شما را به تداوم همین “خود”ی که گرفتارش هستیم ترغیب می کنند.
من اما یک فیلم خاص برای شما تدارک دیده ام. از هنرمند گرانمایه سرکار خانم رخشان بنی اعتماد. کارگردان فهیم و شریف و خوشفکر خودمان. خدای می داند که نیت و خواست من، دو زانو نشاندن شما در محضر آیه ای از قرآن است که صورتی از تصویر بخود گرفته. که: برای رؤیت آسمان، باید به آسمان احترام نهاد. باید قدر آسمان را دانست. وگرنه تماشای آسمان از هرکسی برمی آید.
عمده ی فیلمهایی که تاکنون برای شما انتخاب کرده اند، جوری بوده اند که شما را به نشستن بر صندلیِ تماشا فرا خوانده اند. و حال آنکه من می خواهم شما از جا تکان بخورید و به جنبش درآیید. با اطمینان می گویم: شما در تماشای فیلم خانم بنی اعتماد، صرفاً یک تماشاگر نخواهید بود. این فیلم، مشخصه ی محوری اش همین است. که مخاطب را تکان می دهد. و چُرتِ مستمر او را می پراند. و او را به راهی درمی اندازد که باید برود. به کانونی از اندیشه و عمل. به معبری ازنگرانی. و به منتهایی از بصیرت. همان واژه ای که شما آن را بسیار دوست می دارید. و ما نیز.
مطمئنم شما در حین تماشای فیلم جدید خانم بنی اعتماد از جا برمی خیزید و به طواف مردم خروج می کنید. مردمی که شما سخت از آنان غافل مانده اید. و آنها را به امان خدا، و به دست کارگزاران هفت خط خود سپرده اید. این فیلم، صدای مردمی را به شما می رساند که دستشان از دامان کبریایی شما کوتاه است. مردمی که همه جا هستند و شما فراموششان کرده اید. مردمی که به هیچ گرفته شده اند و هرازچندی بهنگام دادنِ رأی و راهپیمایی، آگاه و سلحشور و شهیدپرور و در صحنه و دارای مشتِ محکم لقب می گیرند.
اغلب فیلمها “قصه”اند. و زاییده ی ذوق نویسندگانشان. فیلم سرکار خانم بنی اعتماد با آنکه اسمش “قصه ها”ست، مطلقاً قصه نیست. بل مستندی از کوچه پس کوچه های این کشور فقیه زده است. کشوری که فقیهان طلبکارش مرتب بر مردم تحکم کرده اند و بر حلال و حرامشان خط و نشان کشیده اند اما هیچگاه جانبدار حاجت های بطئی و جاری مردم نبوده اند. در فیلم “قصه ها” سرکار خانم بنی اعتماد در قامت هزار مرجع تقلید ظاهر شده است. مرجعی که حلال و حرام و بایستگی ها را به شایستگی رصد کرده و همگان را، و بویژه جناب شما را به ترمیم حاجت های فروخورده ی مردم فرا می خواند.
اغلب فیلم ها در محدوده ی زمان نمایش خود محدودند. یعنی به محض اتمام، به حاشیه می روند و از خاطره ها محو. حُسنِ فیلم خانم بنی اعتماد اما به این است که تازه بعد از پایان یافتن، شروع می شود. و یقه ی مخاطب را می گیرد. و سهم و نقش هر یک از مخاطبان را در قصه های خود مطرح و حقوق معوقه ی مردم را از آنان واخواهی می کند. و البته سهم و نقش جناب شما را. تقاضا می کنم حتماً این فیلم را ببینید.
به همه ی مقدسات سوگند که این فیلم، در خیرخواهی و وطن دوستی و مسلمانی، و جانبداری از ادب و انسانیت و شرافتِ مخدوش ایرانیان، به صداقتی ژرف فروشده است. جوری که شما با تماشای آن، همان دو تکه احرام سپید را نیز بر تنِ خود حس نمی کنید. چرا که این فیلم، مخاطبِ خود را برهنه می کند. برهنه از “خودِ” ناجورش. خودی که همه ی ما گرفتار شلتاق های آنیم.
در سلامتِ آسمانیِ این فیلم همین بس که هنرمندان و بازیگران نامدارش، بی آنکه پولی و دستمزدی بگیرند، در برآمدنِ این اثر سهیم شده اند. و ملاحتِ دیگر این اثر، تجمیعِ آثار سابق سینماییِ سرکار خانم بنی اعتماد است. یعنی در فیلم “قصه ها”، طعمی از شخصیت ها و فیلمهای سابق خانم بنی اعتماد جاری است. جوری که شما هم فیلم “قصه ها” را می بینید و هم غصه های کارگردانش را که آیینه ایست از غصه های مردم.
من به شما قول می دهم که شما بلافاصله بعد از تماشای این فیلم دگرگون خواهید شد. و نگاهتان به اساس هستی و به کشورتان ایران و مردمانش تغییر خواهد کرد. اگر نگویم با اتمام فیلم “قصه ها” گریبان خود را خواهید درید، اما گریبان بسیاری از اطرافیان و دزدان و فریبکاران و نام آورانِ بر مسند نشسته را خواهید گرفت. و حتماً نیز با تمام ارادت خود در برابر مردم به زانو درخواهید افتاد. و چه منظره ای زیباتر از این. که رهبری به تواضع و پوزش، در برابر آحاد مردم به زانو درآمده باشد.
این فیلم خارج از اراده ی سیاست های سینمایی کشور ساخته شده است. گویا نمازی است که یک فرد، نمی خواسته به ریا ادایش کرده باشد. بهمین دلیل، از دایره ی تأیید و نمایش عام بیرون افتاده. اطمینان دارم بمحض تماشای این فیلم، و با نگاهی عمیق به صورت سیاست گزاران سینمایی کشور، راه را برای عرضه ی داخلی و جهانیِ آن خواهید گشود و به احرامی که برای تماشای این فیلم به تن کرده اید، غرور خواهید ورزید. که من اگر با شما در تماشای این فیلم سهیم باشم، به شما خواهم گفت: حج تان قبول!
محمد نوری زادپنجم بهمن ماه سال نود و یک