۱۳۹۲ فروردین ۱۸, یکشنبه

تورم دامن بازار کلیه را هم گرفت


بازار خرید و فروش کلیه داغِ داغ است. فروشندگان آگهی می‌کنند، گیرندگان بی‌پول رنج می‌برند، دلالان هم پا به پای تورم، قیمت می‌دهند، حالا برخی از کلیه‌های ۳۰ میلیون تومانی حرف می‌زنند.
اگر در گذشته آگهی‌‏های خرید و فروش کلیه را بر روی برخی دیوارها یا باجه‌‏های تلفن می‌‏دیدیم و گاهی در برخی سریالهای فانتزی فروش کلیه از سوی یکی از اعضای خانواده دلمان را ریش می‌کرد، حالا دیگر حتی از دیدن دلالان کلیه در خیابان هم متعجب نمی‌‏شویم.
کافی است چند ساعتی مقابل یکی از بیمارستان‌‏ها بمانیم یا از خیابانی معروف به این عنوان چند بار بالا و پایین رویم تا فروشندگان و دلالان کلیه به سراغمان بیایند و پیشنهادهایشان را بدهند.
نزدیکی‌های میدان ولی عصر در خیابانی که انجمن حمایت از بیماران کلیه است. همه، کسانی که به دنبال کلیه هستند و از درد نداشتن آن رنج می‌برند، می‌شناسند.
این خیابان تبدیل به پاتوق حرفه‌‏ای‌‏های خرید و فروش کلیه شده و محل مناسبی شده برای معاملات این‌‏چنینی. وارد این خیابان که بشوی تا چشم کار می‌کند آگهی هایی است با این مضمون: «کلیه فروشی‌+Aفوری زیر قیمت۲۱ ساله سالم ۰۹۳۸…» «کلیه فروشی -ABسالم ورزشکار ۰۹۳۶٫٫،کلیه o+ سن ۳۳ سال قیمت توافقی و….»
اگر مجبور نبودم کلیه‌ام را نمی فروختم
جعفر.م جوان ۳۵ ساله‌ای است که به دلیل بیکاری حاضر شده تا کلیه‌اش را به قیمت ۲۰ میلیون تومان بفروشد.وی که به سختی اعتماد می‌کند، تا سخن بگوید، می‌گوید اگر مجبور نبودم کلیه‌ام را نمی‌فروختم.
او ادامه می دهد: به تازگی ازدواج کرده‌ام اما به دلیل نا بسامانی وضع بازار کار دوزندگی را رها کردم چرا که درآمد ناچیزی داشت.خیلی تلاش کردم تا وام بانکی تهیه کنم و با آن یک ماشین بخرم و مسافرکشی کنم اما نشد.الان یکسال است که بیکارم و خانواده‌ام در معرض فروپاشی است.به همین دلیل تنها راه چاره را فروش کلیه‌ام دیده ام.
به او می‌گویم آیا قیمتی که پیشنهاد می‌دهد خریدار دارد یا خیر، می‌گوید دلالان کلیه از این بیشتر هم به من قیمت داده‌اند اما من فقط به دنبال رفع مشکلم هستم و پول بیشتری نمی‌خواهم.
تورم است انتظار ندارید که کلیه‌ام را حراج کنم
با برخی شماره‌های آگهی‌های نصب شده بر دیوار به صورت تصادفی تماس می‌گیرم. در تماس با بیشتر این فروشندگان بیکاری، نیاز به پول، پرداخت مهریه ، هزینه تحصیل و حتی ازدواج از علل فروش کلیه عنوان شد.
جالب اینکه قیمتها هم تنوع بسیاری دارد اگر به قیمتهای ۲۰ تا ۳۰ میلیونی فروش کلیه معترض شوی می‌ گویند. تورم است همه چیز گران شده توقع ندارید که این عضو حیاتی را ارزان حراج کنیم.
در سالهای نه چندان دور پیوند و اهدای کلیه از سوی افراد آشنا،خانواده یا خیرین انجام می‌‏شد اما امروزه سوداگری، فشارهای اقتصادی و نبود سیستم مراقبتی قوی سبب شده تا بازار خرید و فروش کلیه داغ شود و با افزایش روزافزون بیماران کلیوی، پای دلالان نیز به این عرصه باز شود.
رقم هدیه اهدای کلیه مربوط به ۱۰ سال پیش است
حسن امامی رضوی، معاون درمان وزارت بهداشت در این زمینه افزود: سیاست اصلی ما در بحث پیوند کلیه گسترش پیوند از مرگ مغزی است که هم اکنون به عدد ۵۰ درصد اهدا از مرگ مغزی نزدیک شده‌ایم و باید آن را به ۸۰ درصد افزایش دهیم.
وی ادامه می دهد: اما در بحث پیوند از زنده دولت سیاست درستی را در نظر گرفت و هدیه‌ای را تصویب کرد که متأسفانه عدد آن مناسب نیست و نقش نامناسبی را برای اهداکنندگان ایجاد کرده که ما نیز از آن ناراضی هستیم.
معاون درمان وزارت بهداشت با بیان اینکه به دنبال اصلاح رقم هدیه به اهداکنندگان کلیه هستیم می‌افزاید: با تنظیم بخشنامه و ابلاغ سیاست‌ها و برنامه‌ریزی جدید باید این برنامه اصلاح شود.
امامی رضوی می‌گوید: آنچه که از طرف بنیاد امور بیماران خاص و انجمن حمایت از بیماران کلیوی به بیماران پرداخت می‌شود یک میلیون تومان است اما این رقم مربوط به ۱۰ سال گذشته است و دیگر کارایی ندارد.
وی ادامه می‌دهد: قبول داریم که این رقم ناچیز است اما باید به سمت پیوند از جسد برویم چرا که در این شرایط اهداف انسانی کمتر مطرح است و باید کاری کنیم تا اهداف انسانی پررنگ‌تر شود و هم اهداکننده و هم گیرنده کلیه از حقوق معنوی و مادی برخوردار شده و دست دلالان کلیه کوتاه شود.
از طرفی هر سال حدود ۲۰ درصد به تعداد بیماران دیالیزی در کشور اضافه می‌شود و اگر گران شدن هزینه پیوند کلیه را نیز به آن اضافه کنیم بازار سیاه و غیرقانونی خرید و فروش کلیه برای دلالان و سودجویان داغ‌تر هم می شود.
این در حالی است که قیمت کلیه را اغلب، اهدا کنندگان تعیین می کنند.چرا که با توجه به نیاز بیمار دیالیزی برای پیوند، شرایط به گونه‌ای رقم می‌خورد که قیمت کلیه سقفی نداشته باشد و این شرایط تا آنجا پیش رفته که حتی اهداکنندگانی بوده‌اند که برای خرید یک کلیه حاضر شده‌اند یک واحد مسکونی به فروشنده بدهند. در نتیجه بیماران نیازمند پیوند کلیه چشم انتظار افرادی هستند که در فروش کلیه خود انصاف بیشتری دارند.
مصطفی قاسمی، رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی در این زمینه می‌گوید: با توجه به نرخ تورم بانک مرکزی و سال‌های پس از انقلاب تحقیق دانشگاهی را انجام دادیم تا بر اساس آن قیمت واقعی اهدای کلیه را تعیین کنیم.
قیمت اهدای رسمی کلیه ۲ میلیون تومان گران شد
وی ادامه می‌دهد: در این زمینه بازار منفی کاذب وجود دارد و اگر بخواهیم روند رو به رشد داشته باشیم دو راه بیشتر نداریم یا روند سابق را دنبال کنیم و هر کس که می‌خواهد کلیه اهدا کند از مسئولان درمانگاه مجوز گرفته و به انجمن مراجعه کند یا اینکه بر اساس تحقیق انجام شده مبلغ کلیه را بالا ببریم.
قاسمی می‌افزاید: در سال گذشته مبلغ اهدای کلیه ۷ میلیون تومان بود که با توجه به افزایش هزینه آزمایشهای ضروری آن، این مبلغ را به ۹ میلیون افزایش دادیم این در حالی است که بسیاری از اهداکنندگان به دلیل زمانبر بودن آزمایشها و هزینه‌های اضافی به صورت رسمی اقدام با اهدای کلیه نمی‌کردند.
رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی می‌گوید: بنابراین افرادی که آزمایشهای خود را انجام داده و داوطلب اهدای کلیه هستند می‌توانند با مدارک به انجمن مراجعه کنند و ۹ میلیون تومان پاداش بگیرند.
وی ادامه می‌دهد: ۷۰۰ هزار تا یک میلیون تومان هزینه آزمایشهای اهدای کلیه است که اکثر افراد نمی‌توانند آن را پرداخت کنند و در همان ابتدا از ادامه اهدا باز می‌مانند بنابراین برای رفع این مشکل تمام هزینه‌ها را سرجمع کردیم.
حراج ۴۰ میلیون تومانی کلیه
قاسمی با بیان اینکه هزینه آزمایشهای گرانقیمت باعث می‌شد تا از هر ۱۰ نفر ۸ نفر نتوانند هزینه‌ آزمایشها را تأمین کنند، ادامه می‌دهد: نرخ اهدای کلیه در بازار غیر رسمی بسیار متفاوت است گاهی حتی افرادی را دیده‌ایم که تا ۴۰ میلیون تومان نیز کلیه خود را حراج کرده‌اند.
وی ادامه می‌دهد: برخی اهداکنندگان کلیه به دلیل اینکه هزینه آزمایش را نداشته‌اند و نیاز فوری به پول آن داشته‌اند خارج از انجمن اقدام کرده‌اند تا هزینه این آزمایشها برعهده گیرنده باشد.
رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی می‌افزاید: مبالغ اضافه در این بازار وجود دارد و هرکس به دلخواه خود مبلغی را تعیین می‌کند حتی من با یکی از فروشندگان کلیه تماس گرفتم و اعلام کردم که قیمت پیشنهادی بسیار بالا است که وی در جواب می‌گوید :«من این قدر احتیاج دارم دیگران هرچقدر می‌خواهند بگویند.»
قاسمی در مورد هدیه ایثار نیز می‌گوید: از ریاست جمهوری چندین بار تقاضا کرده‌ایم تا هدیه یک میلیون تومانی ایثار را که حدود ۲۰ سال پیش تعیین شد افزایش دهد.
وی می‌افزاید: اگر نرخ تورم را محاسبه کنیم این یک میلیون تومان هیچ پولی برای بیمار نیست و بیمار مجبور است هزینه‌های اضافی را خود به گردن بگیرد. اگر به جای این یک میلیون تومان سالانه این رقم افزایش می‌یافت یا بر مبنای نرخ تورم و به صورت اهدای سکه در نظر گرفته می‌شد هم‌اکنون تا حدی این بازار دلالی را کنترل می‌کرد.
شاید در پشت این قضایا اراده‌ای وجود دارد
قاسمی ادامه می‌دهد: این موضوع را حتی با مجلس نیز در میان گذاشته‌ایم اما پس از ۳ سال که از قول آنها می‌گذرد هنوز به نتیجه مثبتی نرسیده‌ایم و در نتیجه انجمن حمایت از بیماران کلیوی به فکر سروسامان دادن به اهداکنندگانی است که با بن‌بست مواجه شدند.
رئیس انجمن حمایت از بیماران کلیوی در پاسخ به اینکه آیا این یک میلیون تومان به موقع پرداخت می‌شود، می‌گوید: سال گذشته هدیه ایثار پرداخت شد اما همیشه با تأخیر سه ماهه همراه است. به نظر می‌رسد مشکلات پیش‌رو به دلیل مشکلات مدیریتی باشد چرا که نباید رفع این مشکل آن قدرها سخت باشد این همه هزینه متفرقه وجود دارد و تأمین هدیه ایثار کار سختی نیست.
قاسمی می‌افزاید:  عدم هماهنگی بین مراکز تصمیم‌گیرنده که تعداد آنها کم است از دیگر دلایل مشکلات این حوزه است اما شاید در پشت این قضایا اراده‌ای وجود دارد که نمی‌خواهد مشکلات حل شود.
منبع: خبرگزاری فارس

موسوی لاری: خود اصولگرایان هم فهمیده‌اند که که جمله «آنها توان اداره یک نانوایی را ندارند» چقدر حکیمانه بود


وزیر کشور دولت خاتمی معتقد است خود اصولگرایان هم به این نتیجه رسیده اند که توان اداره یک نانوایی را ندارند! او سخن امام خمینی را در این باره یادآور می شود و می گوید: بعد بیست و چند سال خودشان به این نتیجه رسیدند که آن جمله خیلی حکیمانه بود.
عبدالواحد موسوی لاری در عین حال تصریح می کند که اصلاح طلبان تا این لحظه برای حضور در انتخابات تصمیمی نگرفته اند، چرا که حاکمیت هنوز مشخص نکرده قرار است انتخابات به صورت رقابتی برگزار شود یا خیر.
وی تصریح می کند: از برخی علائم و نشانه‌ها از جانب جریان رقیب چنین استنباط می‌شود که هنوز فضا برای همه گروه‌ها در حد انتظار آنها مهیا نیست تا بتوانند کاندیدا داشته باشند.
روزنامه آرمان با مقدمه زیر، به گفت و گو با موسوی لاری پرداخته است که مشروح آن را در ادامه می خوانید:
اصلاح‌طلبان این روزها را چگونه می‌گذرانند و چه تصمیمی برای انتخاباتی دارند که قرار است در خرداد ماه سال جاری برگزار شود؟ آیا آنها منتظر چراغ سبزی هستند که اگر اینگونه باشد برخی سران این جریان این انتظار را بیهوده می‌دانند و می‌گویند اصلاح‌طلبان هستند که باید با تعامل مثبت و بیش از پیش زمینه این تعامل را فراهم کنند. آیا آنها تصمیمات خود را اتخاذ کرده‌اند و برای جلوگیری از تخریب تندروهای جریان رقیب از اعلام آن خودداری می‌کنند؟ و سوالات دیگری که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است. از این رو به سراغ سیدعبدالواحد موسوی لاری عضو مجمع روحانیون و از اعضای اصلی در تصمیمات اصلاح‌طلبان رفتیم تا از اتفاقات و تصمیمات جریان اصلاح طلبی سوال کنیم.
چه خبر از اصلاح‌طلبان و انتخابات؟ ظاهرا شما یکی از تصمیم گیران در این حوزه هستید.
تا این لحظه تصمیمی اتخاذ نشده است که من یکی از تصمیم گیران آن باشم. مقدم بر من، بزرگانی هستند که نماد جریان اصلاح طلبی هستند. آنچه من اطلاع دارم این است که به سوال اصلی که اصلاح‌طلبان دارند، پاسخی داده نشده است.
چه سوالی؟
سوال این بود که آیا بالاخره دست‌اندرکاران انتخابات، در نظر دارند انتخابات رقابتی که همه جریان‌های معتقد به نظام و علاقه‌مند به فعالیت در ذیل قانون اساسی در آن حضور داشته باشند را برگزار کنند. این سوال اصلاح‌طلبان تاکنون پاسخی نداشته و نتوانسته‌اند از مراجع رسمی پاسخی دریافت کنند. از برخی علائم و نشانه‌ها از جانب جریان رقیب چنین استنباط می‌شود که هنوز فضا برای همه گروه‌ها در حد انتظار آنها مهیا نیست تا بتوانند کاندیدا داشته باشند.
جناب لاری اما بپذیرید که شما یعنی اصلاح‌طلبان هم تعامل مورد انتظاری را در این سالها نداشته‌اید.
تا تعامل را چگونه تعریف کنیم و نهادی که قرار است با آن تعامل داشته باشیم را با چه مشخصاتی بشناسیم. صداهای مختلفی از ناحیه جریانات مختلف و نظرات متفاوت به گوش می‌رسد و در رسانه‌ها منتشر می‌شود که تفکیک این نظرات و صداها مهمترین کار است؛ کدام نظر، نظر نظام است و کدامیک متعلق به جناح‌ها‌. جریان اصولگرا یا راست عادت کرده که وقتی صحبت می‌کند از موضع نظام صحبت کند یعنی آنچه او می‌گوید، نظام است در حالی که باید بین بیان نظرات و اعتقادات اعضای جناح سیاسی و بین چارچوب‌ها، ضابطه‌ها و قانونمندی‌های نظام تفکیک قایل شد. بنابراین اگر منظورتان تعامل با جریان رقیب است، متاسفانه آنها خیلی اهل تعامل نیستند و از همه ظرفیت‌های قانونگذاری، اجرایی و سیاسی برای از صحنه به در کردن رقیب استفاده کرده و می‌کنند.
یعنی آنها در تعامل بین شما و حاکمیت مانع ایجاد می‌کردند؟
وقتی جریانی اعلام می‌کند ما زیر چتر قانون اساسی و در چارچوب میثاق بین مردم و حاکمیت فعالیت می‌کنیم، طبیعی است در مقابل حاکمیت نیستند‌. مگر می‌شود جریانی تابلوی حضور در متن حاکمیت را در دست داشته باشد و فعالیت زیر چتر قانون اساسی که شاخص‌ترین چارچوب حاکمیت است را داشته باشد، آن وقت به آنها بگویند شما با حاکمیت مشکل دارید؟ این مجموعه هیچ وقت نگفتند ما با ساختار نظام و قانون اساسی مشکل داریم و کارکرد و عملکرد این جریان نیز ساختارشکنانه نبوده و نیست. اما اگر منظور این باشد که با جریان اصولگرا مشکل داریم، درست است چون ما دیدگاههای آنها را قبول نداریم و برنامه‌های آنها را برای اداره کشور ناکافی می‌دانیم. آنچه در این ۸ سال از سوی جناح اصولگرا اتفاق افتاد را شما ارزیابی کنید و ببینید چه اتفاقی افتاده است. هم در داخل با مشکلات مواجه بودیم و هم در عرصه خارجی شاهد مشکلاتی در برخی حوزه‌ها بودیم که مشکلاتی هم برای ما پدید آورد. درست است دشمنی‌های غرب مستمر بوده اما این دشمنی‌ها همیشه بوده، دیروز و امروز وجود داشته و می‌دانیم در آینده هم خواهد بود ولی بالاخره اگر جریان اصولگرا، مجموعه توانمندی بود که می‌توانستند دنیا را با خودشان همراه کنند یا اکثریتی از کشورها و نگاه کشورهای مختلف را به ما نزدیک کنند، این فشارهای بین‌المللی را تحمل نمی‌کردیم. پس معتقدم جریان اصلاح‌طلب با پذیرش عنوان اصلاح طلبی خودش را در متن نظام و حاکمیت تعریف کرده است‌. چه کسی می‌تواند مدعی اصلاح باشد؟ کسی که اصل، شالوده و پایه را قبول دارد و نسبت به پاره‌ای از رفتارها و برداشتهای از قانون اساسی انتقاد دارد و آن را نمی‌پسندد.
چه موردی از این برداشت‌ها که به آن انتقاد دارید در خاطرتان هست؟
مثلا در حوزه فعالیت‌های سیاسی قابل قبول نیست کشوری که انقلاب کرد تا همه مردم در صحنه باشند، یک جریان اکثریت از حضور در صحنه محروم شود. ما با این سلیقه مخالفیم و می‌دانیم این سلیقه، آینه تمام نما نیست. احزاب جریان اصولگرا حق دارند که بگویند نظر ما این است اما حق ندارند بگویند آنچه ما می‌گوییم نظر نظام است. بدیهی است این نظر اگر در چارچوب بوده و مبانی درستی داشته باشد، اکثریت جامعه می‌پذیرد اما اگر مبانی آن سست باشد یا در اجرا ناموفق باشد، جامعه با نگاه نقد برخورد می‌کند.
این منش اصولگرایی که به اعتقاد شما اشتباه است، چه ریشه‌‌ای دارد و چطور می‌خواهید آن را اصلاح کنید؟
ریشه این منش در خود مطلق‌انگاری و تکیه بر نفی دیگران ونه اثبات خود است. اشکال کار اینجاست که جریان اصولگرا عادت کرده به جای اثبات خود، نفی دیگران را دنبال کند. به جای سخن گفتن از جبهه، حزب و جریان خودش، عادت کرده که پشت سر عناوینی که آنها جزو محکمات جامعه است، پنهان شود‌. اگر بتوانیم با همین امکانات اندک رسانه‌ای روشن کنیم بین جناحی که خودش را عین نظام می‌داند و بین نظام تفاوت وجود دارد، خیلی خوب است. ما هم قبول داریم کل جریان اصولگرا، جریانی است که در نظام تعریف می‌شود همانطور که جریان اصلاح طلب هم در درون این نظام تعریف می‌شود و همانطور که ما نمی‌گوییم حرفی که ما می‌زنیم حرف نظام است، آنها هم مرد و مردانه بیایند و بگویند حرفی که ما می‌زنیم حرف خودمان است‌.
البته برخی هستند که می‌گویند اصلاح‌طلبان یک حرفی می‌زنند و بعد درباره آنچه گفتند، توضیح نمی‌دهند. مثلا همین شرط گذاری برای حضور در انتخابات که موجب شد رقیب از آن به نفع خود استفاده کند. چرا اصلاح‌طلبان این رفتار را دارند؟
اینطور نیست. من همان روز که موضوع شرط گذاری برای حضور در انتخابات مطرح شد، در مصاحبه‌‌ای اعلام کردم که شرطی نداریم و برداشتها اشتباه است. شرایط انتخابات مدنظر بوده و نه شرط اصلاح‌طلبان برای شرکت در انتخابات. اصلاح‌طلبان در تعریف از انتخابات رقابتی بر این موضوع تاکید دارند که در چنین انتخاباتی، باید احزاب و رسانه‌ها فعال باشد و کسی دغدغه ابراز عقیده نداشته باشد. این‌ها شرایط ذاتی یک انتخابات رقابتی است و ربطی به اصلاح‌طلبان ندارد. اصلاح‌طلبان هیچ وقت نگفته‌اند که شرایط ما برای حضور در انتخابات این موضوعات است‌. آنها می‌گویند انتخابات رقابتی منطبق بر قانون اساسی و قوانین موضوعه دارای شرایطی است و صفت انتخابات رقابتی را شمردن غیر از شرط گذاشتن برای کسی است که ممکن است حاکمیت یا جناح اصولگرا یا … باشد. بحثم این است که اصلاح‌طلبان شرطی برای کسی ندارند اما به هر حال ما رقیب یک جریان هستیم. قبول داریم رقیب ما نباید بستری برای ما فراهم کند و فرش قرمز بیندازد چون دوست دارد در صحنه بماند. این رقیب باید مرد و مردانه بگوید من رقیب شما هستم و تمام نظام نیستم. چه کسی گفته جریان موتلفه یعنی نظام که اگر به آن انتقادی کردیم، به نظام انتقاد کرده باشیم!. اینها کسانی هستند که با ما رقابت می‌کنند و جمعیت‌هایی هستند با سلایق خودشان. اینها بیایند حرفها و دیدگاه‌هایشان را در جامعه مطرح کنند و ما هم دیدگاه‌هایمان را به اطلاع جامعه برسانیم تا جامعه داوری کند؛ البته ما و آنها این داوری را بپذیریم اما متاسفانه این امر با مشکل روبرو است چون جریان مقابل ما نمی‌تواند خودش را معرفی کند و کارنامه قابل ارایه ندارد یا چون خودش را حق مطلق می‌داند نیازی به این کار نمی‌بیند. در هر صورت آنها به جای اثبات خود، به حذف رقیب می‌پردازند.
در همین راستا، آقای ولایتی در اواخر سال گذشته گفت که اگر ریاست‌جمهوری در دست اصولگرایان نباشد، مصیبت خواهیم داشت. تحلیل شما از این اظهارنظر چیست؟
بله. این مطلب را در رسانه‌ها دیدم و هر چه فکر کردم که ایشان این سخن را از چه موضعی مطرح کرده است، به نتیجه نرسیدم. آیا این مصیبت برای ملت ایران است؟ برای کشور ایران است؟ برای جناح خودشان است؟ برای جناح رقیب است؟ برای کاندیداهای خودشان است؟ این مصیبت واقعا برای کیست؟ اگر مصیبت برای ملت ایران باشد کارنامه ۸ ساله دولت احمدی‌نژاد که دولت برآمده از متن اصولگرایی است، کارنامه‌‌ای نیست که ملت ایران نبود این جریان را برای خودشان مصیبت بداند. در عرصه اقتصادی که امروز شرایط مورد انتظار را نداریم و در عرصه بین‌المللی هم وضعیت به همین نحو است که می‌بینید. از نظر اشتغال و تورم وضعیت خوبی نداریم و قدرت خرید مردم به گفته کارشناسان، کاهش پیدا کرده است. هیچ جا نماند که نبض کار در اختیار جریان اصولگرا نباشد. در این فضایی جریان اصولگرا، ٰکارنامه‌‌ای که پس از ۸ سال ارایه می‌دهد چیست؟ در سال ۸۴ نرخ دلار ۸۳۰ تا ۸۴۰ تومان بوده و الان به نزدیک ۴ هزار تومان رسیده و نوسان نرخ ارز و دلار بگونه‌‌ای است که هیچ کس نمی‌تواند بر اساس ۳ هزار و ۳ هزار و ۷۰۰ تومان تصمیم بگیرد. از نظر اشتغال ببینید که اشتغال ما امروز با استناد به گزارشهای رسمی و گزارش عالمانه آقای دکتر نیلی در سال ۹۰ نه تنها رشد اشتغال نداشته و فرصت شغلی جدید ایجاد نشده بلکه منهای ۶۰۰ هزار شغلی داشتیم که در گذشته وجود داشت اما بر اساس تعطیلی کارخانه‌ها کم شد. در حوزه مناسبات بین المللی وضعیت ما چطور است. در حوزه مسایل فرهنگی چطور؟ هتاکی‌ها و افشاگری‌های پشت سر هم و اختلاس‌های چند هزار میلیاردی و…‌. پس جریان اصولگرا چه کارنامه مثبتی دارد که رفتنش برای جامعه ما مصیبت است. اگر منظور آقای ولایتی این است که نبود اصولگرایان برای ایشان یک فاجعه است، خب این می‌تواند صحیح باشد‌. این وضعیتی است که آقایان دارند. در جریان انتخابات هم همچنان با همه فشارهایی که در داخل و خارج وجود دارد، باز جریان اصولگرا به حذف رقیب فکر می‌کند تا به اثبات خودش. دنبال بردن فضا به سمتی هستند که اگر کاندیدایی آمد و تایید هم شد، موضوعی برای مطرح کردن نداشته باشد. این کارنامه جریان اصولگرایی است‌. به نظر من با این کارنامه آقای ولایتی و دوستانشان باید از مردم عذر خواهی کنند نه اینکه ایشان بگوید نبود این جریان مصیبتی برای کشور است.
قبل از سال نو، آقای باهنر هم درباره این گفته آقای ولایتی پاسخی نداشت و حاضر به پاسخگویی نشد.
حق با آقای باهنر است، این کارنامه‌ای که اصولگرایان ارائه کرده‌اند نه باهنر و نه فرد دیگری می‌تواند در مورد آن، جواب بدهد. باهنر در جریان اصولگرا واقعیت‌های جامعه را می‌داند و اگر به کارنامه دولت و مجلس نمره مثبت بدهد، می‌داند خلاف واقع است و جامعه نمی‌پذیرد لذا برایش گران تمام می‌شود. باهنر به عنوان آدمی شناخته می‌شود که عدد و رقم می‌داند و نمی‌تواند بی‌حساب و کتاب حرف بزند. اگر هم او بخواهد با شما همراه شود و بگوید حرف ولایتی مبنا ندارد، در محذوریت اخلاقی با ولایتی قرار می‌گیرد.
فکر می‌کنید عملکرد اصولگرایان که شما آنها را نامطلوب می‌خوانید، سبب افزایش گرایش جامعه به جریان اصلاح طلب خواهد شد؟
البته بی‌تاثیر نیست هر چند اصلاح‌طلبان بین خودشان و مردم حائلی نمی‌بینند. مشکل اصلاح‌طلبان در مقدمات کار است. مشکل اصلاح طلبان، مردم نیستند همانطور که مشکل اصولگرایان مشکل مقدمات از قبیل آزادی عمل احزابشان یا نوع نگاه دستگاه اجرا و نظارت بر انتخابات نیست. ما در مقدمات کار مشکل داریم و مشکل ما این است که رقبای ما در مسیر حضور اصلاح‌طلبان در انتخابات سنگ اندازی می‌کنند. جریان اصولگرا مشکلی برای ورود ندارد اما نگران مردم هستند چون شعارها و کارنامه هایشان برای مردم جاذبه ندارد و به سمتشان نمی‌آیند. ما اگر از مرحله اول عبور کنیم با مردم مشکل نداریم. اصولگرایان که از آن مرحله چشم بسته عبور می‌کنند، همیشه پشت دروازه‌های مردم می‌مانند. هر جا انتخابات رقابتی بین دو جناح باشد، اکثریت جامعه یعنی اصلاح‌طلبان هستند که مردم به آنها رای می‌دهند. چون دیدگاهها و کارنامه و کارکرد آنها برای مردم روشن است‌. ۸ سال دولت اصولگرا با معادل یک قرن درآمد ارزی سر کار بود اما دولت اصلاحات با هر بشکه نفت ۸ تا ۱۰ دلار شروع کرده و در ۲ یا ۳ ماه پایانی این دولت بود که به رقم بشکه‌‌ای ۳۵ تا ۳۶ دلار رسید. این در حالی است دولت اصولگرای احمدی‌نژاد کارش را با فروش نفت ۱۴۰ دلاری آغاز کرد. ببینید که این مجموعه یعنی اصولگرایان، و اصلاح‌طلبان اگر کارنامه خود را ارایه دهند، مشخص می‌شود که کارنامه اصلاح‌طلبان روشن‌تر است. اگر اصلاح‌طلبان بیایند و چهره هایشان را مطرح کنند، آنها ریشه در انقلاب با پیشینه‌های روشن دارند. آن طرف برخی افرادی آمدند که اعتراف دارند در انقلاب سهمی نداشتند و در دوران جنگ هم یک گوشه‌هایی بودند؛ البته اینطور نیست که بگوییم هیچ کدامشان نبودند اما نسبت آنها به نسبت حضور و تاثیر اصلاح‌طلبان بسیار محدود است.
 طیف دولت را تا چه اندازه رقیب جدی برای اصلاح‌طلبان می‌دانید؟
معتقدم طیف دولت مشکل جریان اصولگرایی است. اصولگرایان به ۲ دلیل با طیف دولت مشکل دارند. یکی اینکه طیف دولت بخشی از جریان اصولگرایی است و آنها نمی‌توانند منکر این واقعیت شوند چون با تمام وجود در پیدایش و شکل‌گیری این دولت نقش داشتند. اکنون هیچ یک از احزاب حامی احمدی‌نژاد در سالهای ۸۴ و ۸۸ نمی‌توانند از کارنامه دولت دفاع کنند. از سویی این دولت به جریان اصولگرایی وصل است و از همان روش‌هایی استفاده می‌کند که تمام جریان اصولگرا به آن مستمسک می‌شوند بنابراین نمی‌دانند چطور باید برخورد کنند چون خودشان هستند بنابراین مساله طیف دولت مساله آنها است. مساله ما یعنی اصلاح طلبان، جریان اصولگرایی است؛ حالا چه در قالب احمدی‌نژاد و طیفش باشد و چه موتلفه وجبهه پایداری. اینها در زیر چتر اصولگرایی با اصلاح‌طلبان رقیب هستند.
برخی می‌گویند که طیف دولت در حال چراغ سبز نشان دادن به جریان اصلاح طلبی است.
اینها که شوخی است‌. آنها با هم هستند یعنی این حرف، حرف جریان اصولگراست. جریان اصولگرا چون نمی‌تواند از عملکرد دولت دفاعی داشته باشد، می‌خواهد خرج خودش را از دولت جدا کند اما مگر می‌تواند این کار را بکند؟ اینها ۷ سال در عزا و عروسی دولت حضور داشتند حالا می‌خواهند در آستانه انتخابات بگویند ما این دولت را نمی‌شناسیم! شوخی می‌کنند، این حرفها چیست؟ همین الان حرفهای آقای احمدی‌نژاد و مشایی مشابه همین حرفهای اصولگرایان دیگر است اما با نگاه و قرائت خودشان. معتقدم دعواهای آنها، دعواهای درون گروهی است نه بر سر مبانی؛ چون مبانی اینها یکی است و کارنامه هایشان را در همین مدت عرضه کردند. اینها یکی هستند و تفاوتی با هم ندارند؛ جریان اصولگرایی حالا که می‌خواهد وارد انتخابات شود، چون نمی‌تواند از این کارنامه دفاع کند، می‌گوید جریان دولت به اصلاح‌طلبان نزدیک است و باز هم می‌گویم این یک شوخی است.
جالب اینجاست که اصولگرایان همانطور که اشاره کردید، هرگونه حمایت از آقای احمدی‌نژاد را منکر می‌شوند؛ مثلا آقای باهنر می‌گوید ما ایشان را نمی‌شناختیم و آقای مرتضی نبوی هم حرف‌های مشابه می‌زند.
باهنر عامل اصلی روی کار آمدن این دولت است. باهنر و خواهرزاده اش یعنی همان ثمره هاشمی فکر می‌کردند دولت در دستشان است‌. با آنها هماهنگ است.
پس حالا که ظاهرا باید در قبال حمایتهایشان به مردم پاسخگو باشند، اینگونه تحلیل می‌کنند. درست است؟
دقیقا همینطور است چون الان هر آنچه را آنالیز کنند، می‌بینند نمی‌توانند دفاع کنند. لذا فرار به جلو می‌کنند. اما فرار به جلو در مقطع انتخابات را کسی از آنها نمی‌پذیرد. جریان اصولگرایی باید بپذیرد که جامعه ما به یک داوری قاطع راجع به کارنامه اصولگرایی رسیده و نمره منفی داده شده است. یک زمانی به اینها گفتند که توان اداره یک نانوایی را ندارید. اصولگرایان در آن زمان خیلی ناراحت شدند. بیست و چند سال خودشان به این نتیجه رسیدند که آن جمله خیلی حکیمانه بود. به همین دلیل من می‌گویم برخی سران اصولگرایی به جای اینکه بگوید نبود اصولگرایان مصیبت است، باید چشم مبارک را باز کند و بابت این کارنامه از مردم عذرخواهی کند، نه اینکه خودش را جدا کند .
از ابتدای گفت‌وگو انتقادات زیادی به دولت کنونی مطرح کردید یعنی می‌خواهید بگویید که در دوران اصلاحات اختلافات وجود نداشت؟ اصولگرایان می‌گویند اصلاح‌طلبان به بن بست رسیدند و پروژه عبور از رئیس دولت اصلاحات را مطرح کردند.
نه. اختلافی وجود نداشت. وقتی که در گرگان بچه‌های تندرو دفتر تحکیم وحدت بحث عبور از رئیس دولت را مطرح کردند، هیچ یک از احزاب، گروه‌ها، تشکل‌ها و عقبه جامعه با آنها همراه نشد بنابراین دیگر بحث آن مطرح نشد چون دیدند طنینی در جامعه ندارد و دیگر تکرار نکردند. همین امروز رئیس دولت اصلاحات بار دیگر به عنوان کاندیدای ریاست‌جمهوری مطرح شود، چند درصد به او رای می‌دهند؟ آقای باهنر که پختگی‌هایی هم پیدا کرده است اعتراف می‌کند بالاترین رای برای اصلاح‌طلبان است چون کارنامه دولت اصلاحات مثبت است‌. بحث عبور از خاتمی را برای این مطرح کردند که می‌گفتند باید مطالبات حداکثری را دنبال کرد. مطالبات حداکثری در جامعه متکثر که گرایش‌های مختلف در آن حضور دارند، اتفاق نمی‌افتد و همانطور که من اجازه دارم دیدگاه خودم را مطرح کنم، رقیب من هم این اجازه را دارد. دولت اصلاحات با شیب ملایم صحیح و منطبق بر قانون اساسی مطالبات جریان اصلاح طلبی را دنبال می‌کرد البته با احترام به مطالبات جریان رقیب. دولت اصلاحات به دنبال حذف جریان رقیب نبود بلکه به دنبال اثبات خود بود، حرف خودش را مطرح می‌کرد و اجازه می‌داد رقیب هم مواضع خودش را بیان کند.
برسیم به انتخابات شورای شهر. فکر نمی‌کنید این انتخابات می‌تواند آغازی مجدد برای ورود دوباره اصلاح‌طلبان به کرسی‌های قدرت باشد؟
انتخابات شوراها و ریاست‌جمهوری به هم تنیده شده است و نمی‌شود آنها را تفکیک کرد. اگر انتخابات شوراها جدا از ریاست‌جمهوری برگزار می‌شد، شاید حرف شما صحیح بود و انتخابات شوراها می‌توانست فرصتی باشد برای تعدیل فضای کنونی اما وقتی دو صندوق داریم که یکی برای شورا و یکی برای ریاست‌جمهوری است و بستر از سوی برگزارکنندگان انتخابات به یک شکل ترسیم می‌شود، نمی‌شود بگویید احزاب برای انتخابات شوراها اجازه فعالیت و میتینگ و گردهمایی دارند اما برای انتخابات ریاست‌جمهوری طور دیگر باید عمل کنند.
بالاخره بهتر نبود اصلاح‌طلبان از اول وارد شورای شهر شوند و بعد به ریاست‌جمهوری سال ۹۶ فکر کنند؟
چطور؟ دوباره تاکید می‌کنم مشکل اصلاحات مردم نیست بلکه عرصه انتخابات است. اگر عرصه فراهم باشد اصلاح‌طلبان هم در شوراها و هم ریاست‌جمهوری می‌توانند حضور داشته باشند. در بستر و عرصه انتخابات، باید عرصه برای رقابت همه جریانات رقیب به صورت برابر باشد؛اگر اینچنین نباشد، چطور می‌توان وارد عرصه شد؟ یک تفاوت بین شوراها و ریاست‌جمهوری وجود دارد که که در اینجا من به شما حق می‌دهم. در انتخابات ریاست‌جمهوری فعالیت‌ها ملی و در سطح کشور است اما در انتخابات شوراها، رقابت محلی و در سطح شهر و روستا است. درانتخابات محلی ممکن است برخی با عناوین دیگر نه با عناوین اصلاح طلبی و اصولگرایی شرکت کنند. مثلا در شیراز ۲۰ نفر می‌خواهند رقابت کنند که در این صورت می‌رویم به سراغ کسانی که در محلا ت شیراز مورد وثوق و شهرت هستند. انتخابات طیفی و جناحی نیست بلکه انتخابات شوراها می‌تواند محلی و صنفی و قومی با گرایشات متفاوت باشد. ممکن است عناصر و چهره‌های اصلاح‌طلبان نه با اتیکت اصلاح طلبی بلکه به عنوان همشهری فلان آقا و یک استاد دانشگاه و بازاری مورد اعتماد مطرح شوند و مردم رای دهند. آنجا عرصه رقابت اصولگرایی و اصلاح طلبی نیست.
الان شرایط به گونه‌‌ای است که بسیاری منتظر اعلام نظر آیت‌ا… هاشمی هستند. این انتظار درست است؟
سران اصلاحات نظرشان در مورد آقای هاشمی مثبت است. آقای هاشمی به عنوان یک چهره سابقه دار و ریشه‌دار در نظام و انقلاب شناخته می‌شود. او در بحران‌ها به نظام خدمت می‌کند بنابراین حضورشان می‌تواند برای عبور از مرحله افراطی گری موثر باشد. تا آنجا که من می‌دانم آقای هاشمی داعیه کاندیداتوری ندارد. طبیعی است که اگر آقای هاشمی اعلام آمادگی و اعلام حضور کند، جریان اصلاح‌طلبی با اقای هاشمی با نگاهی متفاوت از گذشته برخورد خواهد کرد.
نگاه آقای هاشمی یا موضع اصلاح‌طلبان نسبت به آقای هاشمی تغییر داشته است؟
فکر می‌کنم آقای هاشمی و اصلاح‌طلبان هر دو به یک نقطه مشترک رسیده‌اند که وضعیت کشور به وضعیتی رسیده که باید به حداقل‌ها بسنده کرد. فکر نمی‌کنم آقای هاشمی به عنوان کاندیدا به صحنه بیاید ولی قطعا اگر ایشان امروز بگوید من کاندیدا هستم، جریان اصلاح طلب ایشان را رقیب خودش تلقی نمی‌کند.

بابك داد:اعترافات سيزده بدري!


اينها "دروغ سيزده" نيستند! ملغمه اي از اعترافات دروغ و راست هستند و مجبوريم همه را باوركنيم؛ حتي اگر بدانيم اعترافات سيزده بدري هستند و بالاخره صابون دروغ سيزده، به كلمات اين متن خورده است! 

ما مردمي "عدالت طلبيم"! برايمان نفس عدالت مقدس است و فرقي نمي كند كه از كدام مظلوم يا كدام زنداني دفاع كنيم و سليقه سياسي اش را هم در دفاعمان دخالت نمي دهيم. ما به حقوق بشر همه آدمها احترام مي گذاريم و اينكه با چه عقيده اي، در زندان افتاده و يا تبعيد شده اند، برايمان فرقي نمي كند. اين دروغ سيزده نيست، باور كنيد. ما براي كسي حكم صادر نمي كنيم. به ما چه كه ميرحسين يا خزعلي يا عابديني يا كروبي يا ستوده يا رهنورد چطور فكر مي كنند؟ «زنداني» براي ما زنداني است و همه زندانيان عقيدتي حق دارند آزاد شوند و ما از همه آنها دفاع مي كنيم. در اين هدف ما با همديگر متحديم. زد و بند سياسي نمي كنيم. خودي و غيرخودي نمي كنيم. ما طرفدار حقوق بشريم. چون از هر قبيله اي از ما، يكي در زندان اسير است، ما براي نجات اعضاي قبيله هايمان، تبديل به «يك قبيله واحد» و يك ملت واحد شده ايم و ديگر زنداني سياسي در زندانها باقي نمانده است. غير از اينها را اگر شنيديد، بدانيد دروغ سيزده هستند.
ما ملتي آزاديخواهيم. آزادي را هم فقط براي خودمان و خانواده مان نمي خواهيم. آزادي را براي همه مي خواهيم. حتي براي آنهايي كه مخالف ما فكر مي كنند و حرفهايي مي زنند كه ما دوست نداريم. ما آزادي را اسير و دربند ذهنيات و سلايق خود نمي كنيم. اگر غير از اين را شنيديد، بدانيد دروغ سيزده است و باور نكنيد.  
ما ملتي آگاه شده ايم و ديگر خرافاتي نيستيم. خب مي گويند فقط در يك ماه اخير، بيست تا "امام زمان قلابي" در مسجد جمكران دستگير شده اند! به ما چه؟ اصلا" دروغ مي گويند كه ما 51 ميليارد تومان به جمكران نذورات داده ايم. يا روزي 180 ميليون تومان در امامزاده ها پول و نذورات مي ريزيم. دروغ است كه بعد از انقلاب اسلامي، ما 9500 امامزاده جديد در شهر و ديارمان ساخته ايم و پول توي آن مي ريزيم و خمس و زكات به آخوندها مي دهيم تا ثروتمان حلال شود! ما كه فريب اين امام زمانهاي قلابي و شياد و آن آخوندهاي دين فروش را نمي خوريم. اينها يك مشت دروغ سيزدده هستند. باور نكنيد.
مي گويند ما حاضريم براي يك كنسرت خارجي 50 يورو پول بليط بدهيم، ولي بيشتر از دو دقيقه در روز هم كتاب نمي خوانيم. اين يك دروغ بزرگ است! ما آنقدر مطالعه مي كنيم تا ديگر اشتباهات تاريخي را تكرار نكنيم. براي همين است كه ديگر نمي توانند رگ اميركبيرها را در حمام فين بزنند و نمي توانند مصدق ها را منزوي كنند و شكنجه منسوخ شده، چون ما آگاهيم. ما خودمان را مديون آنهايي مي دانيم كه به ما چيزي ياد داده اند. اسم معلمان ابتدايي و دبيرستان و دانشگاهمان را بلديم و هر سال، در دوره بازنشستگي به آنها سر مي زنيم. چون آنها به ما خيلي چيزها ياد داده اند. ما حتي به خانواده همه كساني كه به خاطر ايران و آزادي به زندان و تبعيد رفته اند، ماهيانه كمك مالي مي رسانيم و به آنها سر مي زنيم. غير از اينها هرچه شنيديد بدانيد دروغ سيزده است و باور نكيند!
ما پول خود را خرج آنتاليا و تايلند و دوبي نمي كنيم. ما به سايتهايي كه آگاهي مي دهند، كمك مالي مي كنيم. آن امام زمانهاي قلابي در جمكران كه دستگير شده اند، مشتري و بازاري در بين مردم ما ندارند و همينطوري ازدياد نسل كرده اند! ما ديگر خيلي آگاه هستيم و گول نمي خوريم. ما اينترنت داريم و در عصر ارتباطات زندگي مي كنيم. اينها دروغ سيزده است كه مي گويند ما در فيسبوك صفحه "شوشول فرنود" را هزار برابر صفحه هاي آگاهي بخش و صفحات شعر و تاريخ و خبر لايك مي زنيم. ما سايتهاي تاريخي را بر سايتهاي بازي و تفريح و فال عاشقانه ترجيح مي دهيم، تا دوباره كسروي و فاطمي و مصدق و ملك الشعرا و اميركبيرمان را نكشند. غير از اينها دروغ است، باور نكنيد.
اگر اهل خدا و پيغمبريم، كه ديگر اصلا" دروغ نمي گوييم چون ما دينداريم و دروغ حرام است. دروغ مي گويند كه دين براي ما در سينه زني محرم و صفر خلاصه شده! ما عاشورا را درك(!) كرده ايم و مردان خود را تنها نمي گذاريم. ما اهل كوفه نيستيم و نمي گذاريم حسين را در كربلا دوره كنند و علي را بكشند. ما صبح را با بسم الله شروع مي كنيم و تا شب، دهان بر دروغ مي بنديم. نه معامله دروغ. نه شهادت دروغ. نه خريد و فروش دروغ نمي كنيم. ما نزول نمي خوريم و نزول نمي دهيم. بانكداري اسلامي داريم كه سودش اسلامي است. رباخواري نيست. 
ما اصلا" اهل نژاد پرستي نيستيم. تهراني و شهرستاني و شمالي و جنوبي برايمان فرقي ندارد. آدم سياه و سفيد فرقي برايمان ندارد. دروغ مي گويند كه ما بين خودمان هم خودي و نخودي و غيرخودي مي كنيم. ما از تبعيض بين عرب خوزستاني و ترك آذري و لر و كرد بيزاريم. همه را به چشم "انسان" نگاه مي كنيم. اصلا" ما لطيفه هاي قومي را دوست نداريم و سعي نمي كنيم لهجه اقوام ايراني را به تمسخر بگيريم و بخنديم. چون همه ما ايراني و انسانيم. ما "انسانيت" را ستايش مي كنيم. غير از اين اگر چيزي از طرف ما مي شنويد، بدانيد دروغ سيزده است!
ما با هرگونه اعدام و خشونت مخالفيم. بهانه تراشي هم نمي كنيم كه بگوييم اين يكي قاتل بود و آن يكي زورگير و اين يكي قصاص شد و آن يكي حقش بود اعدام شود. اصلا" از ديدن صحنه هاي اعدام و رقص مرگ يك اعدامي روي هوا لذت نمي بريم و ديدن اين صحنه ها را تحريم مي كنيم. دروغ مي گويند كه ما صبح زود به تماشاي اعدام رفته ايم، ما به كوه مي رويم و در مسيرمان به محيط زيست اطرافمان در طبيعت خدمت مي كنيم. ما همه جا را از زباله ها پاكسازي كنيم. آشغال در رودخانه و كوه و جنگل نمي ريزيم. ما هوا را با ماشينهاي خود آلوده نمي كنيم. چون ما اين خاك و اين وطن را دوست داريم. دروغ مي گويند اگر غير از اين بگويند.
دروغ سيزده است اگر بگويند ما مردمي خودخواه شده ايم. ما دغدغه فقراي محله مان را داريم. دغدغه كودكان خياباني نمي گذارد ما بخوابيم. نگراني از اينكه چرا آمار فحشا به سن 12 سال رسيده، خواب را از چشممان ربوده و دروغ مي گويند كه ما مصرف كننده همين بازار فحشا هستيم و با دادن يك كارت شارژ 5هزار توماني ايرانسل، دختران نوجوان را به رختخواب مي بريم.
دروغ مي گويند كه ما اجازه مي دهيم در دوبي و تركيه و تايلند، دختران ايراني را اجاره بدهند. ما در اطرافمان مراقب هستيم و دست همديگر را مي گيريم. اگر همسايه مان سر بي شام به زمين بگذارد، ما خوابمان نمي برد. اگر شده سفر كيش و دوبي و اروپايمان را لغو مي كنيم و هزينه اش را ميان آنهايي كه با سيلي صورت خود را سرخ نگه داشته اند، توزيع مي كنيم. در اطراف ما كسي از سرما نمي لرزد. كسي كارتن خواب نيست. كسي بخاطر پول دارو رنج نمي كشد. كسي بخاطر بدبختي معتاد نشده. بي خانماني در برف نمي ميرد. و اگر هم مُرد، ما نمي گوييم به جهنم! بلكه از غصه دق مي كنيم. غير از اينها را اگر شنيديد، بدانيد دروغ است و باور نكنيد.
مي گويند ما آزادي نمي خواهيم و براي آزادي كاري نمي كنيم. اين دروغ سيزده است؛ معلوم است كه ما آزادي مي خواهيم، ولي به شرطي كه خودش بيايد. يا بياورندش! ما منتظر حمله خارجي ها يا ظهور مهدي و چاوز و مسيح ننشسته ايم. ما براي آزادي خودمان هزينه مي دهيم؛ درست مثل آفريقا و هندوستان و برمه. ما هر روز، دسته جمعي قرار مي گذاريم و به ديدار يكي از خانواده زندانيان سياسي مي رويم. ما فريب ارتش چند ميليوني تفرقه افكنانسايبري حكومت را نمي خوريم. ما گول رياكاراني كه بين مان تفرقه انداخته اند و هر روز ما را نسبت به هم بدبين مي كنند، نمي خوريم. ما با همديگر اتحاد داريم و يكصدا هستيم و تا آزادي همه زندانيان بيگناه از زندانها دست بردار نيستيم. غير از اين، هرچه بگويند دروغ سيزده است!
ما شايسته آزادي و برابري و رفاه و عدالت و لايق همه چيزهاي خوب دنيا هستيم؛ چون ايراني هستيم و همه مي دانند ايرانيها از همه بهترند! در ضمن از صبح تا شب، مسئولان كشور به ما مي گويند «ملت رشيد و آگاه و بالغ و خوب و نجيب و شريف و...» آنها كه از ما نمي ترسند كه به ما دروغ بگويند. لابد ما همينطور هستيم و آنها ما را همين طوري دوست دارند كه نجابتمان معناي "حماقت" بدهد. بلوغمان طعم "عقب ماندگي" داشته باشد. آگاهي مان در اندازه خبرهاي صداوسيما و روزنامه كيهان باشد. شرافتمان در حدي باشد كه هر بي شرافتي و اختلاس و دزدي و ظلمي را تحمل كنيم و دم نزنيم. و كاري نكنيم كه كهريزكي شويم و نجابتمان از بين برود! 
ما اصلا" اهل دروغ نيستيم. ما كار دروغ نمي كنيم. ما مدتهاست كه دروغ گفتن را فراموش كرده ايم. ولي بدبختانه به دروغ شنيدن معتاد شده ايم. براي همين براي ما همه روزها سيزده است. خب اين هم تفريح و تقصير حكومت است. به ما ربطي ندارد. اگر حكومت عوض بشود، ما هم خوب مي شويم. هر كسي يك تفريحي دارد. تفريح ما هم اين است كه دروغ اينها را بشنويم و گاهي كه لازم بشود، خودمان هم يك دروغ مصلحتي كوچولو مي گوييم. خودمان خوب مي دانيم كه ويروس دروغ، مثل ويروس سرماخوردگي مُسري است و براي درمانش همه بايد با هم آستين بالا بزنيم. ولي وقت هست. بگذار اول بقيه درست بشوند، ما هم مي شويم.  
ما با هر دروغي كه مي پذيريم و دم نمي زنيم، با هر دروغي كه مي گوييم و خجالت نمي كشيم، بيشتر از قبل در باتلاق بدبختي و فقر و رياكاري و نكبت فرو مي رويم و آينده اي سياه تر از اين در انتظارمان خواهد بود. پس شايد بد نباشد از همين امروزي كه به "روز شوخي دروغ" در جهان معروف شده؛ شروع كنيم و اين نكبت را از دل و جان و زندگي و دنيايمان پاك كنيم. شايد بتوانيم هم قسم شويم كه نه دروغ بگوييم، نه دروغ بپذيريم. شايد راه نجاتمان همين باشد. وگرنه به زودي يا بايد به دروغ «بهاري» احمدي نژاد تن بدهيم و يا اسير دروغ «دين فروشان» خامنه اي و حاميانش شويم و يا دروغ ديگراني را كه از راه مي رسند، باور كنيم. و بعد به آهنگ دروغين "همه چي آرومه، من چقدر خوشحالم!" گوش كنيم و به دروغ تصّور كنيم كه داريم زندگي مي كنيم و خوشحاليم.
اگر امروز شروع نكنيم، روزي يك به يك ما در اين باتلاق نكبت و دروغ، جان مي دهيم و مي ميريم و ديگران هم گمان مي كنند كه خبر مرگ ما هم مثل همه خبرهاي اطرافشان، فقط يك دروغ بود! شايد براي همين است كه ماعزيزترين مردگان خود را هم خيلي زود از ياد مي بريم. و به دروغ تصور مي كنيم كه زنده ايم. «نحسي دروغ» را در اين سيزدهم فروردين (اول آوريل)، از زندگي و جامعه مان بدر كنيم. شايد خيرمان در راستي باشد.

بروجردی: دیپلمات سعودی حق خروج از ایران را ندارد


به گفته علاء الدین بروجردی، رئیس كمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، دیپلمات عربستان سعودی که تصادف مرگباری را با یک شهروند ایرانی داشت، تا زمان روشن شدن جزئیات این سانحه حق خروج از ایران را ندارد.
این سانحه رانندگی روز ۲۴ اسفندماه سال گذشته در مسیر شرق به غرب بزرگراه ارتش در تهران روی داد. به گفته مقامات ایرانی این دیپلمات سعودی به دلیل نوشیدن الکل در حالت مستی بوده است و به دلیل داشتن سرعت زیاد قادر به کنترل خودرو نبوده است.

آقای بروجردی تخلفات دیپلمات سفارت عربستان را "مضاعف" خوانده و گفته است: «اولاً چندین بطری مشروب در داخل ماشین این كارمند مشهود بود كه چند تا از آنها هم باز بوده و براساس تستی كه پلیس انجام داده وی در حال مستی این كار را انجام داده است كه این یك تخلف بین المللی است به همین دلیل تا روشن تكلیف و استیفای حقوق خانواده شهروند ایرانی از خارج شدن این دیپلمات از كشور ممانعت شده است.»

وزارت امور خارجه ایران پیش‌تر اعلام کرده بود که این سانحه رانندگی را از مجاری قضایی و دیپلماتیک پیگیری می‌کند. مجتبی ذوالنور، جانشین سابق نماینده ولی فقیه در سپاه نیز خواستار اجرای  "حد شرعی" بر این دیپلمات شده بود.

علاءالدین بروجردی همچنین در رابطه با حادثه‌اتوبوس زائران ایرانی در جده که مرگ دو تن را در پی داشت، گفته است که ایران قصد اعزام کمیته حقیقت‌یاب به عربستان را دارد. به گفته این نماینده کمیسیون امنیت ملی مجلس، ایران این موضوع را به طور جدی پیگیری می‌کند.
 

آمریکا: روند مذاکرات هسته‌ای با ایران نمی‌تواند تا ابد ادامه یابد

وزیر امور خارجه آمریکا روز یکشنبه گفت که قدرت‌های جهان در پی انجام مذاکراتی دیگر با ایران هستند تا بحث درباره برنامه اتمی این کشور به نتیجه برسد. جان کری در عین حال تاکید کرد که این روند نمی‌تواند تا ابد ادامه یابد.
مذاکره میان ایران و شش قدرت جهانی درباره برنامه اتمی جمهوری اسلامی ایران در شهر آلماتی قزاقستان روز شنبه (۶ آوریل / ۱۷ فروردین) بدون دستیابی به نتیجه پایان یافت. زمان و مکانی برای دور احتمالی مذاکره بعدی تعیین نشد.
وزیر امور خارجه آمریکا، جان کری، روز یکشنبه به هنگام دیدار از ترکیه درباره مذاکرات اتمی با ایران گفت: «این (مذاکرات) روندی پایان‌ناپذیر نیست.»
جان کری که روز یکشنبه سفری ده روزه به اروپا و آسیا را با دیدار از ترکیه آغاز کرده است، گفت که رئیس‌جمهور آمریکا، باراک اوباما، متعهد شده است با وجود عامل "پیچیده‌کننده" انتخابات ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن به تلاش‌های دیپلماتیک ادامه دهد.
وزیر امور خارجه آمریکا که در نشستی مطبوعاتی در استانبول سخن می‌گفت، دیپلماسی را "وظیفه‌ای دردناک" خواند که نیازمند صبر فراوان است.
اسرائيل: باید در برابر ایران موضعی قاطع اتخاذ کرد
ساعاتی پیش از نشست مطبوعاتی جان کری در ترکیه، یک مقام اسرائيلی بر لزوم اتخاذ "موضع قاطع" در برابر ایران تاکید کرده بود. وزیر امور استراتژیک و اطلاعات اسرائيل، یووال اشتاینیتز، در واکنش به شکست آخرین دور مذاکرات اتمی ایران با گروه ۵+۱، متشکل از پنج عضو دائم شورای امنیت سازمان ملل متحد به‌اضافه آلمان، گفت: «اسرائيل بارها هشدار داده است که مقامات ایران با شرکت در گفت‌وگوهای پیاپی به دنبال فرصت کافی هستند تا بتوانند به غنی‌سازی اورانیوم با هدف تولید سلاح اتمی ادامه دهند.»
این مقام اسرائيلی افزود: «وقت آن است که جهان سرانجام موضعی قاطع اتخاذ کند و با بیانی روشن به مقامات ایران بفهماند که مضحکه مذاکرات رو به پایان است.»
وزیر امور استراتژیک و اطلاعات اسرائيل گفت که قدرت‌های جهان باید به ایران اولتیماتوم بدهند که اگر تا چند هفته‌ای که تعیین می‌کنند غنی‌سازی اورانیوم را متوقف نکند با حمله نظامی روبرو خواهد شد.
اشتاینیتز که از سیاستمداران نزدیک به بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر اسرائيل است به رادیوی ارتش اسرائيل گفت که اگر ایران در عرض "چند هفته، یک ماه" برنامه اتمی حساس خود را متوقف نکند، باید "عملیات" صورت گیرد. اسرائيل به برنامه اتمی ایران به عنوان تهدید علیه موجودیت خود می‌نگرد.
چشم‌انداز ادامه مذاکرات
کاترین اشتون، رئیس کمیسیون سیاست خارجی اتحادیه اروپا، در پایان مذاکرات دو روزه در قزاقستان به خبرنگاران گفت: «در این مذاکرات روشن شد که مواضع دو طرف همچنان از هم فاصله دارد.» اشتون در عین حال گفت که با مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای جمهوری اسلامی، ‌سعید جلیلی، در تماس خواهد بود تا درباره چگونگی ادامه مذاکرات تصمیم‌گیری شود.وزیر امور خارجه آمریکا، جان کری،‌نیز در ترکیه گفت: «مهم است که به گفت‌وگو ادامه دهیم و بکوشیم بنیادی مشترک بیابیم.» کری افزود: «امیدواریم که بتوانیم بیرون از آلماتی اختلاف‌ها را کاهش دهیم. ما باز (آماده مذاکره) خواهیم ماند و امیدوار خواهیم بود که به راه حلی دیپلماتیک دست پیدا کنیم.»
کشورهای غربی ایران را متهم می‌کنند که با ادامه غنی‌سازی اورانیوم با غلظت بالا به دنبال تولید سلاح هسته‌ای است. اما ایران این اتهام را رد می‌کند و تاکید دارد که برنامه هسته‌ای این کشور صلح‌آمیز و هدف آن تامین انرژی و مصارف پزشکی است.
برخی از دیپلمات‌ها و کارشناسان گفته‌اند که انتخابات آتی ریاست جمهوری ایران در ماه ژوئن موجب شده است که عدم اطمینان غرب به استراتژی جمهوری اسلامی در سیاست هسته‌ای این کشور افزایش یابد.
جان کری نیز در سخنان خود در استانبول اشاره‌ای به تاثیر انتخابات ایران بر پیچیده‌تر شدن تصمیم‌گیری‌های دو طرف مذاکره‌کننده داشت. او گفت: «بدیهی است که انتخابات است و این موضوع گزینه‌ها را با توجه به سیاست ایران پیچیده می‌کند و ما به این مسئله آگاه هستیم.»
وزیر امور خارجه آمریکا تاکید کرد، خواست رئیس‌جمهور این کشور است که همچنان راه دیپلماتیک پیموده شود. کری اظهار امیدواری کرد که "می‌توان راه حلی دیپلماتیک یافت".

افزایش حقوق ۹۲ به جای سیب زمینی ۸۸؟!


نگاهی به جدول افزایش حقوق کارمندان دولت در چند سال اخیر، نشان از آن دارد که تنها در سال ۸۵ و ۸۸ افزایش حقوق متناسب با نرخ تورم بوده است. حال دولت در سال ۹۲ یعنی سال انتخابات ریاست جمهوری، قصد بذل و بخششی دارد که شایبه انتخاباتی ‌و تبلیغاتی بودن آن را قوی کرده است.
به گزارش «تابناک»، چندین سال است که افزایش حقوق کارمندان دولت و کارگران، موضوع بحث و جدل‌های بسیاری میان دولت، مجلس، نمایندگان کارگران و کارفرمایان است. سال گذشته، شاهد نمود بارزی از دعوای دولت و مجلس بر سر افزایش ۱۵ درصدی حقوق کارمندان بودیم که در نتیجه عملا به ۱۰ تا ۱۲ درصد تنزل یافت.

امسال نیز بحث افزایش حقوق به بحثی جدی میان مجلس و دولت تبدیل شده است؛ بحثی که محور آن را گویا اهداف انتخاباتی دولت برای انتخابات دور یازدهم ریاست جمهوری کشور تشکیل می‌دهد.

بنا بر این گزارش، بر پایه قانون، هیأت وزیران می‌بایست هر ساله میزان ضریب ریالی افزایش حقوق کارمندان دولت را حداکثر تا سقف ۵۰ درصد و با توجه به سقف اعتبارات مصوب در بودجه تعیین کند. نکته مهم دیگر در این میان، آن که دولت باید این افزایش حقوق را متناسب با نرخ تورم کشور برای حفظ قدرت خرید کارمندان و قشر حقوق بگیر جامعه انجام دهد.

امسال در بودجه دولت، پیشنهاد افزایش ۲۰درصدی حقوق کارمندان و بازنشستگان داده شده است؛ موضوعی که هرچند نسبت به افزایش ۱۰ درصدی حقوق در سال گذشته نشان از افزایش دو برابری دارد، ‌هنوز ۱۰ درصد کمتر از میزان نرخ تورم کشور است.

پس از آن رئیس جمهور اعلام کرد که برای نزدیک شدن میزان افزایش حقوق کارمندان به نرخ تورم کشور، ۵ درصد دیگر به این رقم افزوده خواهد شد و عملا دستور افزایش ۲۵ درصدی حقوق کارمندان به میان آمد. از همین جا بود که مخالفت مجلس با این کار آشکار ‌شد.

نگاهی به جدول افزایش حقوق کارمندان و حقوق بگیران دولت در چند سال اخیر، نشان می‌دهد که تنها در سال ۸۵ و ۸۸ (سال انتخابات ریاست جمهوری دهم) حقوق و دستمزد به اندازه نرخ تورم کشور افزایش داشته است:
حال پرسشی که مطرح می‌شود، این‌ که دولت بر چه اساسی اقدام به افزایش 25 درصدی حقوق، آن هم در سالی که قرار است انتخابات ریاست جمهوری برگزار شود، می‌کند و مبنای مخالفت مجلس با این رقم افزایش چیست؟
بودجه سه دوازدهم و عدم امکان افزایش در سه ماه نخست
مبنای مخالفت مجلس از دو جنبه است؛ نخست این که دولت در سه ماهه نخست سال به لحاظ قانونی، امکان افزایش حقوق و دستمزد را نداشته، زیرا در این سه ماه بودجه سه دوازدهم در اختیار دولت است که بر اساس سه ماه از بودجه سال گذشته است.

در این زمینه، جعفر قادری، سخنگوی کمیسیون تلفیق بودجه گفته است: اینکه دولت بخواهد خودش چنین چیزی مصوب کند و به اجرا در بیاورد، در صورت اینکه بیرون از چهارچوب سه دوازدهم باشد، ایراد و اشکال قانونی دارد.

همچنین موسی الرضا ثروتی، عضو کمیسیون تلفیق نیز امروز اشاره کرد که  مصوبه دولت برای افزایش ۲۵ درصدی حقوق در چهارچوب قانون نیست، زیرا در لایحه دولت، پیشنهاد افزایش ۲۰ درصدی حقوق آمده و زمانی که بیش از آن را اعلام می‌کنند، باید منابع درآمدی آن را نیز مشخص کنند.

قادری نیز گفته بود که اگر دولت می‌خواهد کاری قانونی انجام دهد، بهتر ‌است ‌این افزایش حقوق را در قالب طرحی دوفوریتی به مجلس ارائه کند و از مجلس مجوز بگیرد، در غیر این صورت، افزایش حقوق وجهه قانونی ندارد.

اما در عین حال، میر تاج الدینی معاون رئیس جمهور در اجرای قانون اساسی گفته ‌که افزایش حقوق کارکنان و بازنشستگان دولت، بنا بر قانون برنامه پنجم در اختیار دولت است‌‌ و نیازمند تأیید مجلس نیست.

سخنان میر تاج‌الدینی در حالی است که سال گذشته رحیم ممبینی، معاون بودجه معاونت برنامه‌ ریزی نظارت راهبردی ریاست جمهوری در توجیه چرایی عدم افزایش حقوق کارمندان به اندازه نرخ تورم کشور گفته بود: پیش بینی ما این است که حدود پنج هزار میلیارد تومان برای اعمال ضریب ۱۵ درصد برای حقوق و مزایا اعتبار نیاز باشد. برای افزودن این رقم به اعتبارات حقوق و مزایا، در مجلس تلاش زیادی شد، اما با وجود مثبت بودن اراده جمعی، به هر علت مقدور نشد.

وی در پاسخ به این پرسش که آیا با توجه به نرخ تورم، افزایش ۱۵ درصدی حقوق، منطقی است، گفته بود: ‌برابر قانون برنامه پنجم توسعه، اعمال ضریب ریالی توسط دولت در چهارچوب اعتبارات مصوب است. خیلی تلاش کردیم که این اعتبارات افزایش پیدا کند، اما نشد.

اما حال چگونه است که میر‌تاج الدینی سخن از اختیارات تام رئیس جمهور و هیأت وزیران برای افزایش حقوق کارمندان بدون نیاز به مصوبه مجلس می‌کند؟

پرسش دیگر آنکه سال گذشته که حتی ۱۵ درصد پیشنهادی دولت نیز اعمال نشد، چگونه است که امسال در سال انتخابات رئیس جمهور پیشنهاد بودجه را ۵ درصد افزایش می‌دهد، و خواهان اعمال افزایش حقوق‌ها از ماه اول سال است؟ در حالی که همواره افزایش حقوق‌ها معمولا در ماه‌های سوم یا چهارم سال اعمال شده است؟!

از سویی دولت در سه ماهه نخست سال باید بودجه سه دوازدهمی را برای هزینه‌های جاری خود مورد استفاده قرار دهد که هنوز تنها کلیات آن تصویب شده است. در نتیجه باید پرسید، دولت قرار است از کدام منبع افزایش ۲۵ درصدی حقوق را از آغاز سال تأمین کند؟

این مسائل به گونه‌ای رقم می‌خورد که شایبه انتخاباتی بودن و داشتن جنبه تبلیغاتی افزایش حقوق کارمندان را برای دولت افزایش می‌دهد. این در حالی است که دولت تقریبا از نیمه سال جاری اختیارات خود را به دولت بعدی واگذار خواهد کرد و این بذل و بخشش‌های تبلیغاتی، هزینه‌های گزاف و کسری بودجه اساسی را بر گردن دولت بعد قرار خواهد داد.

جان کری: فرصت ادامه مذاکرات هسته‌ای با ایران محدود است

رادیو فردا : جان کری، وزیر خارجه آمریکا، روز یک‌شنبه ۱۸ فروردین، هشدار داد که فرصت ادامه مذاکرات هسته‌ای با ایران محدود است و افزود که انتخاب دست‌یابی به یک راه حل دیپلماتیک برای مناقشه هسته‌ای در دست ایران است.

به گزارش خبرگزاری فرانسه، جان کری که در یک نشست خبری در استانبول سخن می‌گفت با اشاره به مذاکرات هسته‌ای با ایران ضمن تاکید بر این‌که «این یک روند بی‌پایان نیست» افزود که «نمی‌شود فقط به خاطر این‌که گفت‌وگویی انجام شده‌باشد گفت‌وگو کرد.»

سخنان آقای کری پس از آن بیان می‌شود که هشتمین دور مذاکرات هسته‌ای پنج قدرت دائم شورای امنیت و آلمان با ایران برسر پرونده هسته‌ای جمهوری اسلامی که در آلماتی قزاقستان برگزار شد نتیجه‌ای در بر نداشت و تاریخ جدیدی هم برای ادامه مذاکرات اعلام نشد.

جان کری در سخنانش با اشاره به این مذاکرات گفت که «این یک روند پایان‌ناپذیر نیست» ولی با وجود این اظهار داشت: «امیدواریم که [مذاکرات] آلماتی باعث کاهش اختلافات شود.»

وزیر خارجه آمریکا هم‌چنین گفت: با وجود «انتخابات ماه ژوئن ایران که مسائل [حول مذاکرات هسته‌ای] را پیچیده می‌کند»، باراک اوباما، رییس جمهوری آمریکا، هم‌چنان به تداوم روند دیپلماتیک متعهد است.

جان کری افزود: «قصد ما رسیدن به یک راه حل دیپلماتیک است اما این گزینه در دست ایرانیان است.»

آقای کری گفت که «دیپلماسی وظیفه‌ای پردردسر است و صبر و حوصله زیادی می‌طلبد.»

روز یک‌شنبه یکی از مقام‌های ارشد آمریکایی که نخواست نامش فاش شود با اشاره به مذاکرات اتمی میان ایران و قدرت‌های بزرگ به خبرگزاری فرانسه گفت که «میان هر دو طرف بی‌اعتمادی وجود دارد.»

به گفته این مقام آمریکایی، ایرانی‌ها «پیشنهادهای حداقلی می‌دهند ولی توقع اقدام متقابل خیلی بزرگ و کاملاً بی‌تناسب دارند.»

بن‌بست راه‌های دیپلماتیک برای رسیدن به توافق در زمینه مناقشه هسته‌ای ایران در حالی است که اسرائیل هم‌چنان از منتفی دانستن احتمال حمله پیش‌دستانه به تاسیسات هسته‌ای ایران سر باز می‌زند.

در همین رابطه روز یک‌شنبه و به دنبال بی‌ثمر ماندن هشتمین دور از مذاکرات هسته‌ای ایران، «یووال اشتاینیتز»، وزیر اطلاعات و امور راهبردی اسرائیل، از «جامعه بین‌المللی» خواست تا «موضعی قاطع» در برابر ایران پیش بگیرد.

اسرائیل و هم‌پیمانانش به برنامه هسته‌ای ایران به عنوان یک سرپوش احتمالی برای اجرای برنامه‌های نظامی هسته‌ای می‌نگرند اما ایران بر صلح‌آمیز بودن این برنامه پافشاری کرده و نگرانی‌ها در این مورد را بی‌پایه می‌داند. 

شکست مذاکرات آلماتی» قيمت دلار را در تهران گران کرد

رادیو فردا  : يک روز پس از ناکامی مذاکرات هسته‌ای ايران و گروه پنج به علاوه يک در آلماتی قزاقستان، قيمت انواع ارزهای خارجی در بازار آزاد تهران بالا رفت و هر دلار آمريکا نسبت به روز قبل از آن حدود ۱۵۰ تومان افزايش يافت.

گزارش راديو فردا و به نقل از صرافی‌های تهران حاکی است که قيمت هر دلار آمريکا در معاملات ظهر يکشنبه، ۱۸ فروردين، به ۳۶۵۰ تومان رسيد و اين در حالی است که این قیمت در روز پيش از آن ۳۵۲۵ تومان بود. قيمت هر يورو در روز يکشنبه نيز به ۴۷۴۰ و پوند نيز به ۵۵۷۰ تومان افزايش يافت.

قيمت اين دو ارز خارجی در روز شنبه به ترتيب ۴۶۳۵ و ۵۳۲۰ تومان بود.

برخی از خبرگزاری‌های ايران اعلام کرده‌اند که علت بالا رفتن قيمت دلار در بازار آزاد افزايش تقاضاهای داخلی بوده است،ولی سايت «بازتاب امروز» نوشته که «با توجه به پايان سفرهای نوروزی علت افزايش اين تقاضا اعلام نشده است».

اين سايت تاکيد کرده که افزايش قيمت دلار همزمان با اظهار نظر منفی مقام‌های غربی نسبت به نتايج مذاکرات آلماتی قزاقستان صورت گرفته است.

نشست دو روزه آلماتی روز شنبه،۱۷ فروردین،بدون دستيابی به توافقی پايان يافت و به گفته سعيد جليلی، مذاکره کننده ارشد ايران، قرار است که کاترين اشتون، مسوول سياست خارجی اتحاديه اروپا، جمع‌بندی نهايی خود را به پيشنهادهای تازه ايران در اين نشست اعلام کند.

خانم اشتون به خبرنگاران گفته است که دیدگاه‌های طرفین فاصله زیادی از یکدیگر دارد.

قيمت دلار در ايران ظرف دو سال اخير تابعی از تحولات مربوط به مذاکرات هسته‌ای تهران و گروه پنج به علاوه يک و همچنين تحريم‌های بين المللی بوده است و تا پيش از آغاز نوروز ۹۲ به حدود ۳۴۰۰ تومان کاهش يافته بود.

در آذرماه سال ۸۹ بهای هر دلار آمريکا حدود ۱۰۴۴ تومان بود ولی در مهرماه ۹۰ قيمت آن به ۱۲۵۰ تومان رسيد و از آن زمان با جهشی فوق‌العاده روبه‌رو شد. ریال ايران ظرف يکسال گذشته بيش از ۵۰ درصد از ارزش خود را از دست داده و درآمدهای ارزهای حاصل از فروش نفت نيز به نصف کاهش يافته است.

در حالی که برخی مقام‌های ايران از جمله رييس بانک مرکزی و وزير امور اقتصاد و دارايی بارها ابراز اميدواری کرده‌اند که قيمت ارزهای خارجی در بازار آزاد کاهش يابد، ولی مهدی غضنفری، وزير صنعت، معدن و تجارت، روز بيستم اسفند ماه سال ۹۲ تاکيد کرد که «دلار هزار تومانی» ديگر به چرخه اقتصاد ايران باز نمی‌گردد و بايد «دلار چهار هزار تومانی را بپذيريم».