۱۳۹۱ بهمن ۴, چهارشنبه

عبدالجبار کاکایی: هرچه به انتخابات نزدیک می‌شویم، وحشت از رقیب ِ در حصر و حبس بیشتر می‌شود


عبدالجبار کاکایی، شاعر انقلابی و سبز، در یادداشتی کوتاه در وبلاگ خود به شرایط سیاسی و اجتماعی موجود واکنش نشان داد و نوشت: هر چه به انتخابات نزدیک می شویم وحشت از رقیب در حصر و حبس بیشتر می شود نگرانی از انتخاب مردم دامن همه را گرفته و این مردم همان مردمی هستند که در اعلام وفاداری  دوربین های هلیکوپتر هم نمی تواند سر و ته شان را جمع کند. و راستی این نگرانی برای چیست جز اذعان به ناپایداری دانایی مردم و هراس از درز حقیقت از لای در…
متن این یادداشت تامل برانگیز را در ادامه بخوانید:
وارد شدن به دنیای سیاست را صلاح نمی دانم اما بی تفاوت بودن و لاابالی گری اجتماعی هم شایسته نیست هر وقت مطلب اجتماعی یا نکته ی انتقادی می نویسم سر و کله ی چند نام ناشناس در کامنت ها پیدا می شود که بی تفاوت می گذرم یا گاهی جواب می دهم آن هم به کسانی که در راه آرمانشان که ذوب شدن است حاضر نیستند اسمشان را هم هزینه کنند نه این چند نفرکه در طول این چند سال با هیچ آدم تابلوداری مواجه نبودم جز ق و کسی به نام د که بعد ها دیدم ظاهرا اهل قلم است و لا غیر… نه آدم موجه معقولی نه اسم نشاندار شناخته شده ای … البته رفاقت قدیمی با ق سبب شد تا دامن بحث را جمع کنیم و سوال ها و جواب ها همچنان بماند برای زمان موعودش که می رسد.
اما توقعم از رجال سیاسی در قدرت که به قول دکتر شفیعی کدکنی هفت تیر و بلندگو در دست دارند این بود که برای آلودگی اخلاق و سیاست و اقتصاد و فرهنگ در این سالها و ماهها توجیه محکمه پسندی داشته باشند که ندارند از فحوای کلام وکلای مجلس و رجال دینی و زعمای سیاسی و نخبگان مطبوعاتی خطای کرده و جفای رفته قابل استنباط است می شود فهمید که همه به نوعی عذر تقصیر دارند اما ریا کارانه بر طبل منیت و تکبر می کوبند و همچنان خود را در مسیر می بینند وکیل مجلسی دیروز به رییس دولتی می گفت:” ماهی به مردم نده ماهیگیری یاد بده” و این وکیل و همفکرانش همان هایی بودند که” کف زنان خر رفت و خر رفت ای پسر ” می گفتند و حالا به بیداری اسلامی! مبتلا شده اند.
هر چه به انتخابات نزدیک می شویم وحشت از رقیب در حصر و حبس بیشتر می شود نگرانی از انتخاب مردم دامن همه را گرفته و این مردم همان مردمی هستند که در اعلام وفاداری دوربین های هلیکوپتر هم نمی تواند سر و ته شان را جمع کند. و راستی این نگرانی برای چیست جز اذعان به ناپایداری دانایی مردم و هراس از درز حقیقت از لای در… به قول سهراب سپهری : در باز شد من از هجوم حقیقت به خاک افتادم… دعوت به دینداری و مسلمانی و تذکر آیات و روایات از سوی نوقلمان سایت های خبری به کسی که علاوه بر دینداری و وفاداری پسوند مسلمان را یدک می کشد نشانه رفتار نابرادرانه اهالی قدرت با دوستان سابق خود است.
در صحنه ی ادبیات، نمایش بلاتکلیف شعر اجتماعی تاسف آور است هنوز شاعران را به اعتراف گیری نرسانده اند اگر چه چراغ محافل و جشنواره ها سوسویی می زند اما نارضایتی از جمعی که به ملاحظات اخلاقی گرفتارند و تن به خود فروشی آشکار نمی دهند پیداست. انکار و تهمت نمکدان شکنی و بی حرمتی به سفره شایع ترین فحاشی در حوزه نقد قدرت از ادبیات اجتماعی ست و این اسباب تاسف است حذف اسم و عکس و نقش و نام و روشهای رایج دیگر برای نشنیدن و ندیدن تنها راه های موجود برای کنار آمدن با شرایط فعلی ست.