۱۳۹۲ اردیبهشت ۱۵, یکشنبه

روزنامه خراسان: احمدی نژاد را آن روز که عکس همسر میرحسین موسوی را به تلویزیون آورد نکوهش می کردید


روزنامه خراسان در یادداشت امروز خود با انتقاد از شیوه بگم بگم های احمدی نژاد نوشته است که چند سال قبل علیه کسانی افشاگری و جسارت و پرده دری می کرد که ما خوشمان می آمد، اما امروز همان کار را برابر کسانی انجام می دهد که ما خوشمان نمی آید!لذاست که این رفتار را محکوم می کنیم. اگرنه همان جا که ایشان عکس زن نامزدی دیگر را به تلویزیون آورد و تهدید به «بگم! بگم!» کرد، باید این رویه نکوهش می شد تا کار به این روزها نکشد.
در این یادداشت که به قلم محمدحسین جعفریان نوشته شده، نهی افشاگری ها و دریدن حریم خصوصی شهروندان آورده است: از نتایج سحر «بگم! بگم!» و عشق به افشاگری، خبر دستگیری یک مدیر است با این شیوه که: «… این مدیر سال گذشته خود با او رابطه غیراخلاقی برقرار کرده بود که با هوشیاری مسئولان هتل فیلم فساد اخلاقی این مدیر در اختیار نهادهای مسئول قرار گرفت!»
متن کامل این یادداشت به نقل از روزنامه خراسان به شرح زیر است:
۱- این روزها همه بر آنند که عصر «بگم! بگم!» گذشته است. بسیاری در مقابل این رفتارهای رئیس جمهور موضع گرفته و آن را بداخلاقی سیاسی خواندند. جمعی هم بر آنند که این احمدی نژاد، با آن که آن ها به او رأی دادند بسیار فرق کرده است. به گمان من، آقای احمدی نژاد نسبت به این چند سال اخیر هیچ تغییری نکرده است، فقط به قول دوستی، چند سال قبل علیه کسانی افشاگری و جسارت و پرده دری می کرد که ما خوشمان می آمد، اما امروز همان کار را برابر کسانی انجام می دهد که ما خوشمان نمی آید!لذاست که این رفتار را محکوم می کنیم. اگرنه همان جا که ایشان عکس زن نامزدی دیگر را به تلویزیون آورد و تهدید به «بگم! بگم!» کرد، باید این رویه نکوهش می شد تا کار به این روزها نکشد.
۲ – این مقدمه را گفتم چون تب افشاگری این روزها همه مملکت را گرفته است. نمی دانم در جریان خبرهای دادگاه کهریزک در این هیاهوی انتخاباتی هستید یا نه.در یکی از جلسات دادگاه گویا «سعید مرتضوی» معتقد بوده آقای روح الامینی وظیفه پدری خود را در قبال فرزندش انجام نداده اگرنه به دوستان سرشناسش مثلا آقای ضرغامی می گفت به من زنگ بزنند تا مسئله حل شود. ذات این حرف خیلی ترسناک است. یعنی امثال بنده و عامه مردم که وزیر و وکیلی را نمی شناسیم، حتی در جهت احقاق حق خود، کلاهمان پس معرکه است. در ادامه همین دادگاه یکی از متهمان عکس هایی به دادگاه داده است. او گفته؛ «خانواده شکات مدعی بودند فرزندان آنان در اغتشاشات و اخلال در امنیت جامعه حضور موثری نداشته اند و …» ایشان عکس ها را برای اثبات خلاف آن رو کرده است. اما در عکس ها شما دو تن از مقتولان را یکی در میدان آزادی همراه جمعیتی انبوه و دیگری در کادری بسته حین نشان دادن علامت پیروزی می بینید و معلوم نیست حضور موثر در اغتشاش و اخلال در امنیت جامعه، کجای این عکس هاست! آیا این ها مستندات یک قتل اند؟ اگر چنین باشد آیا هزاران نفری که در آن عکس میدان آزادی هستند، همه را باید به کهریزک فرستاد؟!
بخش تاسف بار ماجرا اما اقدام یکی از سایت ها در انتشار این عکس ها و تصاویری دیگر از لحظات خصوصی یکی از کشته شدگان بود، مثلا فلانی و دوست دخترش! یا تصاویری از یک مراسم در پارکینگ خانه مقتول و … که معلوم نیست با چه هدفی منتشر شده اند؟ آیا رضایت دیگرانی که در آن تصاویر هستند جلب شده است؟ آیا… یا بناست با دیدن این عکس ها مخاطب آنان را واجب القتل بداند؟ مگر دادگاه غیرعلنی نبوده؟ این عکس ها چرا باید به سایت های خبری راه یابند؟
۳ – باری آخرین قلم از نتایج سحر «بگم! بگم!» و عشق به افشاگری، خبر دستگیری یک مدیر است با این شیوه که: «… این مدیر سال گذشته خود با او رابطه غیراخلاقی برقرار کرده بود که با هوشیاری مسئولان هتل فیلم فساد اخلاقی این مدیر در اختیار نهادهای مسئول قرار گرفت!»
این خبرها و رفتارها چه معنایی دارد؟ چرا ما به این جا رسیدیم؟ مگر این ملک قانون ندارد؟ کاش همه با هم یک بار دیگر فرمان هشت ماده ای امام(ره) را بخوانیم. گویا خیلی چیزها یادمان رفته است!