روستای زادگاه من پنجاه کیلومتر ناقابل با تهران فاصله دارد. اما همین پنجاه کیلومتر، اهالی روستا را به امنیتِ موجود در تگزاسِ دویست سال پیش می برد. یا شاید هم به عمق قوم قجر در کشور خودمان. به ترسیم امنیت در سالهای دور این روستا نروم. از همین سال گذشته شروع کنم:
۱ – در روستای مجاور ما یکی از سرداران سپاه در انتخابات مجلس شرکت کرده بود. نمی دانم در پس پرده چه ماجراهایی دست به دست شده بود که شبانه آمدند و گوش تا گوش پدر و مادر همین سردار سپاه را بریدند. درست مثل گوسفند.
۲ – صد متر بالاتر از خانه ی پدری ام در همین روستا، اتومبیلی آتش گرفت. تا بدویم و خاموشش کنیم، بکلی سوخت و هیچ از آن نماند. با مسافری که در داخلش جامانده بود. دست های مسافر را با سیم به فرمان بسته بودند. مسافر یک زن بود.
۳ – همین سه ماه پیش، کله ی بنده خدایی را از تن جدا کرده و داخل گونی انداخته بودند. و گونی را مثل یک کیسه ی زباله بیخ دیوار نهاده بودند.
۴ – جرثقیل آورده بودند و درِ بزرگ یک بنده خدایی را از جا کنده و برده بودند.
۵ – تاکنون چهار بار در چهار فصل مختلف دار و ندار پدر و مادر مرا جارو کرده و برده اند.
۶ – همین یک ماه پیش، تریلی یکی از اهالی را با بار آهنش از در خانه اش بردند.
۷ – از هر پنج خانوار حتماً یکی هست که اموالش به سرقت رفته باشد.
۸ – و اما تلخ ترین دزدی در روز روشن به اموال خود من مربوط است: ده نفر از برادران سپاه با چهار اتومبیل – بدون این که حتی سرشان را زیر بیاندازند – به خانه ی پدری من در همین روستا داخل شدند و اموال شخصی و حرفه ای مرا جلوی چشمم بارکردند و دِ برو که رفتی. اگر شما پشت گوشتان را دیده اید من هم اموالم را دیده ام. درست مثل دزدان اطلاعات که چهار سال پیش اموال شخصی و حرفه ای مرا برده اند و تاکنون به من برنگردانده اند.
من می گویم: راز قتل و غارت در این کشور را، در چگونگیِ قتل و غارت توسطِ بزرگان قوم باید جست. یعنی وقتی بزرگان قوم گوش تا گوش سرمی برند، کم لطفی است که به یکی بگویند: اگر ما می بریم تو مبر! این که نمی شود. انصاف باید داشت. چیزی را که خود می پسندی از دیگران دریغ مدار! یا کمال ناجوانمردی است که اگر ما می دزدیم، به دیگران بگوییم: شما مدزد! مگر خدا را خوش می آید؟ مردم اند دیگر. چشمشان به بزرگترهاست. وقتی شیخ علی فلاحیان تریلی تریلی مواد مخدر قاچاق می کند چرا آنان نکنند؟ حالا با تریلی نشد، با یک وانت مزدا. وقتی همو گوش تا گوش سرمی برد مگر می تواند به دیگران بگوید: این کار بد است و عقوبت دنیاوی و اخروی دارد. مکنید این کارها را؟!
محمد نوری زادروز نخست بهار سال نود و دو