۱۳۹۱ بهمن ۱۲, پنجشنبه

کمک 200 میلیون دلاری ایران به مردم سوریه

 معاون عربی آفریقایی وزارت امورخارجه ایران با تشکر از شیخ صباح الاحمد الجابر الصباح، امیر کویت در میزبانی کنفرانس بین‌المللی اهداکنندگان به سوریه تاکید کرد که تهران از تلاش‌های بین‌المللی برای کاستن از مشکلات مردم سوریه حمایت می‌کند.
به گزارش ایسنا، حسین امیرعبداللهیان در حاشیه کنفرانس بین‌المللی اهداکنندگان به سوریه که با حضور 72 کشور و سازمان بین‌المللی در کویت برگزار شد، در نشستی خبری با اعلام حمایت تهران از مردم سوریه و طرح‌های پیشنهادی بشار اسد، رییس جمهور سوریه برای پایان دادن به بحران این کشور گفت که دولت ایران در ارتباط مستمر با دولت سوریه و گروه‌های مخالفی است که به درپیش گرفتن راه حل سیاسی ایمان دارند.
به گزارش خبرگزاری کویت، امیرعبداللهیان با اعلام قدردانی ایران از تلاش‌های انجام شده در این کنفرانس و کشورهایی که کمک‌هایی را برای یاری رسانی به ملت سوریه تقدیم کردند گفت که تهران کمک‌های بشردوستانه‌ای را به ملت سوریه در داخل و خارج به ارزش 200 میلیون دلار ارائه کرد و علاوه بر آن به بازسازی خسارت‌های وارده به نیروگاه‌های برق و بیمارستان‌ها پرداخت.
وی ادامه داد که دولت ایران به زودی کمک‌های لازم را به پناهندگان سوری مستقر در مرزهای اردن –سوریه ارسال خواهد کرد.

اعتراض روزنامه‌نگاران ایرانی به بازداشت همکارانشان

در واکنش به موج جدید سرکوب رسانه ها و بازداشت گروهی از روزنامه نگاران در ایران، گروهی از فعالان مطبوعاتی و روزنامه نگاران ایرانی با صدور بیانیه ای اعتراضی، خواستار آزادی همکاران خود شدند.

به گزارش «جامعه روزنامه نگاران ایرانی»، در این بیانیه که به امضای دهها تن از فعالان مطبوعاتی رسیده، خاطرنشان گردیده است که "آنچه نگرانی ما را تشدید می کند، سخنان سخنگوی قوه قضاییه پیش از دستگیری هاست که اظهار داشت براساس اطلاعاتی که از "منابع موثق" به دست او رسیده "عده‌ای از روزنامه‌نگاران جدای آنکه در روزنامه‌های کشور قلم می‌زنند دستشان در دست غربی‌ها و ضد انقلاب است".
متن این بیانیه به شرح زیر است:
روزنامه نگاران را آزاد کنید
ما روزنامه نگاران ایرانی امضا کننده این بیانیه، به حضور ماموران دادستانی در محل تعدادی از روزنامه ها و نشریات کشور و دستگیری گسترده همکارانمان معترضیم.

ما نگرانیم که دستگیری تعداد زیادی از روزنامه نگاران در یک زمان، با انگیزه ای سیاسی و با قصدی جز اجرای عدالت انجام شده باشد.
آنچه نگرانی ما را تشدید می کند، سخنان سخنگوی قوه قضاییه پیش از دستگیری هاست که اظهار داشت براساس اطلاعاتی که از "منابع موثق" به دست او رسیده "عده‌ای از روزنامه‌نگاران جدای آنکه در روزنامه‌های کشور قلم می‌زنند دستشان در دست غربی‌ها و ضد انقلاب است".
اعتراضمان به این است که سخنگوی قوه قضاییه درباره روزنامه نگارانی که طرح دستگیری آنها تهیه شده چنان سخن می گوید که انگار آنها مطابق مقررات قانونی -در محاکم علنی، با داشتن وکیل مدافع و در حضور هیات منصفه - محاکمه و محکوم شده اند و مانده است اطلاع رسانی درباره آنان.
خواست ما روزنامه نگاران از مسئولان قضایی این است که روزنامه نگاران دستگیر شده را به سرعت آزاد و ثابت کنند که به قوانین احترام می گذارند.
شبنم آذر، شکوفه آذر، سهیل آصفی، محمد آقازاده، مریم آموسا، فرزانه آئینی، مجید آل ابراهیم، نزهت امیرآبادیان، حمیدرضا ابراهیم زاده، مهرداد ابوالقاسمی، محسن احمدی، حمید اسلامی، سعیده اسلامیه، رسول اصغری، مهدی افروزمنش، ساناز الله بداشتی، پروین امامی، سارا امت علی، مهدی امیرپور، افشین امیرشاهی، فرنوش امیرشاهی، نوشابه امیری، سعیده امین، مهدی اورند، لیدا ایاز، امید ایرانمهر، سولماز ایکدر، فرزانه بذرپور، سعید برآبادی، تارا بنیاد، مازیار بهاری، علیرضا بهداد، شیما بهره مند، میلاد بهشتی، سپیده بهکام، آرش بهمنی، علیرضا بهنام، مسعود بهنود، سحر بیاتی، سعید پورحیدر، مهدی تاجیک، محمد تنگستانی، فرنوش تهرانی، دلبر توکلی، حمید جانی پور، زهرا جعفرزاده، حمید جعفری، بهناز جلالی پور، احمد جلالی فراهانی، رضا حاجی حسینی، مولود حاجی زاده، غزل حضرتی، مریم حسین خواه، محبوبه حسین زاده، آرش حسینی پژوه، ملیحه حسینی، حبیب حسینی فرد، رضا حقیقت نژاد، جواد حیدریان، علیرضا خامسیان، رضا خانکی، سعیده خدابخش، علی خردپیر، ویدا خسروی، فرناز خطیبی، مهراوه خوارزمی، محبوبه خوانساری، همایون خیری، بهمن دارالشفائی، نگین درخشان، هومان دوراندیش، نعیمه دوستدار، بابک ذاکری، احمد رافت، سیامک رحمانی، نیلوفر رستمی، شهرام رفیع زاده، بهرام رفیعی، فیروزه رمضان زاده ، فاطمه رمضانیان، شبنم رحمتی، مهدی رستم پور، سامان رسول پور، علی رضوی، رضا رفیعی، علی اصغر رمضان زاده، بنفشه رمضانی یگانه، اردوان روزبه، محمد رهبر، طاهره ریاحی، اردشیر زارعی قنواتی، سونیتا سراب پور، حسن سربخشیان، لیلا سعادتی، مجید سعیدی، مسعود سفیری، لادن سلامی، مریم سلطان زاده، امید سلیمی بنی، پوریا سوری، علی سیدآبادی، مریم شاهسمندی، رضا شجاعیان، شبنم شعبانی، صبا شعردوست، حامد شفیعی، سعید شمس، سولماز شریف، نیوشا صارمی، بنیامین صدر، رضا صدیق، بیژن صف سری، بهروز صمدبیگی، سارا طاهری، حمیدرضا ظریفی نیا، نسرین ظهیری، عسل عباسیان، شیرزاد عبدالهی، ساجده عرب سرخی، آیدا عزتی، حدیث علمی، حسین علوی، مسیح علی نژاد، ارشاد علیجانی، سوگند علیخواه، فریده غائب، سام غفارزاده، آرش غفوری، ماهرخ غلامحسین پور، پویان فخرایی، محمود فرجامی، مهران فرجی، گیسو فغفوری، فاطمه فنائیان، فرشته قاضی، حسین قاضیان، کاوه قریشی، آیدا قجر، ثمانه قدرخان، محمد قدمعلی، سمیرا قرائی، فرامرز قره باغی، مهتاب قلی زاده، امید کشتکار، سمیه کشوری، نازنین کاظمی، مرتضی کاظمیان، محسن کاکارش، مهران کرمی، علیرضا کنعان رو، فرهاد کیانفرید، فرزین گلپاد، رضا گنجی، علیرضا لطیفیان، ساقی لقایی، ندا لهرودی، مسعود لواسانی، حمید مافی، نازنین متین نیا، رضا محدث، احسان محرابی، شفق محمدحسینی، سام محمودی سرابی، نگار مرتضوی، حنیف مزروعی، مهرداد مشایخی، نفیسه مطلق، ریحانه مظاهری، امید معماریان، لیلا ملک محمدی، رویا ملکی، جواد منتظری، ثمین مهاجرانی، محمدحسین مهرزاد، مهدی محمودیان، مینو مومنی، مسعود میر، روزبه میرابراهیمی ، مریم میرزا، مژگان میرزایی، مژگان مدرس علوم، شاهین نوربخش، هادی نیلی، مهدی نجفی زیازی، مجتبی نجفی، فرشاد نوروزپور، احسان نوروزی، مانا نیستانی، لیلی نیکونظر، خاطره وطن خواه، شهرزاد همتی، آزاده یکتایی

 

سه امپراتوری مالی: بیت، سپاه و شرکت‌های دولتی

رادیو فردا، مجید محمدی : امروز اگر کسی بخواهد بداند قدرت در ایران در دست کیست و چه کسانی از آن منتفع می‌شوند بهتر است به سراغ امپراتوری‌های اقتصادی برود و از آنجا دنبال کند که چه گروه‌ها و افرادی نماینده و مدافع منافع این امپراتوری‌ها هستند و چه کسانی این امپراتوری‌ها را اداره می‌کنند.

قدرت در ایران نه در دست مردم است که با انتخابات به دست گروهی داده یا جابه‌جا شود، نه به دست رهبران دینی یا فکری است که از قدرت ایده و دانش خود برای کسب و حفظ قدرت استفاده کرده باشند و نه به دست کار‌شناسان و متخصصان که بر اساس شایستگی خود به این مقام رسیده باشند.

در استبداد مذهبی موجود سه امپراتوری اقتصادی هست که منابع کشور در سه دههٔ گذشته به تدریج به آن‌ها انتقال یافته است. این سه در سه دههٔ گذشته تغییر و تحول یافته و مافیایی‌تر و اختاپوسی‌تر و بزرگ‌تر شده‌اند.

امپراتوری ولی فقیه و بیت

امپراتوری اقتصادی بیت شامل است بر بنیاد‌ها، موقوفات و درآمدهای آستانه‌ها (مثل مشهد و قم و شیراز)، و شرکت‌هایی که درآمد آن‌ها به پشت‌قبالهٔ موسسات و نهادهای دینی زده شده، اما اختیار قطع و وصل آن‌ها به دست ولی فقیه است.

بنیاد‌ها در بخش‌های مختلف اقتصاد ایران میان ۲۰ تا ۷۰ درصد حجم بسیاری از فعالیت‌ها را در اختیار دارند. بنیاد مستضعفان به تنهایی ۱۷۳ شرکت کوچک و بزرگ را در انواع رشته‌های فعالیت در اختیار دارد. آستان‌های قدس، بالاخص آستان قدس رضوی، شاه عبدالعظیم و معصومه صد‌ها شرکت و میلیون‌ها هکتار زمین وقفی در اختیار دارند و درآمدهای آن‌ها نجومی است. درآمدهای این شرکت‌ها و نحوهٔ خرج شدن آن‌ها پنهان است و به اطلاع عموم نمی‌رسد.

درآمد این امپراتوری عمدتا صرف خرید وفاداری روحانیون، پرداخت بالا‌ترین شهریه به طلاب و دفا‌تر خامنه‌ای در کشورهای مختلف و ادارهٔ دیوان‌سالاری مذهبی و حکومتی ولایت فقیه می‌شود. همچنین صله‌هایی که خامنه‌ای در سفر و حضر به خاصگان درگاه مثل شعرا و مداحان می‌دهد از این منابع تامین می‌شود. هیچ مقام و نهادی در کشور قانونا و عملا نمی‌تواند از ولی فقیه در مورد دخل خرج این امپراتوری سوال کند. کسانی که از ساده‌زیستی خامنه‌ای سخن می‌گویند می‌خواهند این فساد عظیم را پنهان کنند.

امپراتوری سپاه

امپراتوری اقتصادی سپاه در دوران رفسنجانی بسط خود را آغاز کرد و در دوران احمدی‌نژاد به بزرگ‌ترین دریافت‌‌کنندهٔ قراردادهای کشور تبدیل شد تا حدی که قرارگاه خاتم‌الانبیای سپاه در اوایل دههٔ نود دیگر قراردادهای زیر سیصد میلیارد تومان (حدود ۱۰۰ میلیون دلار) را قبول نمی‌کند (فارس، ۲ آذر ۱۳۹۱). این رقم پیش از این صد میلیارد تومان بود. قراردادهایی که به قرارگاه‌های سپاه واگذار می‌شود در اندازهٔ چند میلیارد دلار هستند. بر همین اساس این امپراتوری به شکل اختاپوس در اقتصاد ایران گسترش یافته است تا حدی که امروز «حدود ۴۵ هزار نفر مستقیم در قرارگاه سازندگی فعالیت می‌کنند که دو هزار نفر پاسدار هستند و بالغ بر ۵ هزار پیمانکار و ۱۵۰ هزار نفر به طور غیرمستقیم با ما همکاری می‌کنند.» (معاون حقوقی سپاه، ایسنا، ۲ بهمن ۱۳۹۱)

امپراتوری سپاه علاوه بر قرارگاه‌های سازندگی و شرکت‌های تحت مدیریت آن‌ها و شرکت‌هایی که از دولت گرفته شد (مثل شرکت مخابرات) بخش عمدهٔ واردات کشور (از طریق ده‌ها اسکله اختصاصی) و ترانزیت مواد مخدر را در اختیار دارد.

حتی مقامات قضایی بدین موضوع اخیر تصریح کرده‌اند: «مطمئناً ترانزیت مواد مخدر با هر شکلی خیانت به بشریت است. هیچ منفعتی و خیری در آن نیست که یک دستگاه آن را انجام دهد و هر کسی کرده باشد یا چه کسی در فکر این کار‌ها باشد، حتماً برای کشور مضر است و هیچ خیر و برکتی و سودی نخواهیم داشت.» (مصطفی پورمحمدی، رئیس سازمان بازرسی کل کشور، تجارت فردا، هفتهٔ آخر دی ۱۳۹۱)

امپراتوری شرکت‌های دولتی

حدود پانصد شرکت‌ دولتی حدود هفتاد درصد از بودجهٔ کشور را در اختیار دارند (بر اساس ماده واحده لایحه بودجه ۸۶ کل کشور، بیش از ۷۳ درصد از حجم کل بودجه ۸۶ به بودجه شرکت‌های دولتی و بانک‌ها و مؤسسات انتفاعی وابسته به دولت اختصاص دارد، مهر ۶ فروردین ۱۳۸۶؛ در سال ۱۳۸۹ نیز سهم شرکت‌های دولتی ۷۳ درصد بوده است، فارس، ۴ بهمن ۱۳۸۸) و نظارت چندانی نیز بر نحوهٔ هزینه کردن آن‌ها اعمال نمی‌شود. حکومت در دو دهه‌ گذشته همیشه اعلام کرده که می‌خواهد از حجم این شرکت‌ها بکاهد، اما تعداد آن‌ها رو به افزایش بوده است: از ۲۹۵ در سال ۱۳۶۹ به ۴۰۱ در سال ۱۳۷۴ و حدود ۵۰۰ در سال ۱۳۸۶. تنها در دورهٔ خاتمی تعداد آن‌ها اندکی کاهش یافت.

رئیس دولت و کابینه با قدرت تعیین هیئت مدیره و رئیس این شرکت‌ها از قدرت اقتصادی بسیار و امکان توزیع رانت برخوردار می‌شود. بیش از هفتاد درصد بودجهٔ شرکت‌های دولتی در اختیار ۲۹ شرکت بزرگ قرار می‌گیرد. هر دولتی با این حجم پول تحریک می‌شود که در انتخابات نامزد خودش را بر سر کار بیاورد یا بر سر کار نگاه دارد، مگر آن که با تهدیدات فرماندهان نظامی و اطلاعاتی جا بزند یا در درون با اختلافات جدی مواجه باشد.

البته برخلاف امپراتوری بیت و امپراتوری سپاه که دخل و خرج آن‌ها پنهانی است و غیر از حلقه‌ای کوچک کسی از آن‌ها خبر ندارد بودجهٔ شرکت‌های دولتی به تصویب مجلس می‌رسد و مجلس امکان تحقیق و تفحص از آن‌ها را دارد، کاری که البته تاکنون انجام نشده است.

سه امپراتوری در گلیمی نگنجند

سیاست در ایران که امروز تنها متکی به منابع اقتصادی و ماشین سرکوب است میان این سه امپراتوری تقسیم می‌شود و سهم جناح‌های سیاسی معرف این سه امپراتوری در سه دههٔ گذشته با فراز و نشیب‌هایی همراه بوده است. این تقسیم البته نه بر اساس قانون و نه بر اساس توافق بحث شده صورت گرفته، بلکه زور عریان وضعیت را بدین جا رسانده است. شکی نیست که قدرت امپراتوری خامنه‌ای در بیست و سه سال گذشته مرتبا رو به افزایش بوده است. امپراتوری سپاه رشد خود را در دوران رفسنجانی آغاز کرد و به همین ترتیب در دوران خاتمی ادامه داد، اما تنها در دورهٔ احمدی‌نژاد بود که امپراتوری اقتصادی سپاه رشد آسمان‌خراشی پیدا کرد. سپاهیان هم در امپراتوری اقتصادی بیت جای پای محکمی یافته‌اند و هم در امپراتوری اقتصادی دولت.

تنازعات قدرت در ایران بالاخص در دوران خامنه‌ای ناشی از کشتی گرفتن و هل‌من‌مبارز طلبیدن این سه امپراتوری است. نه ساختار حقوقی و نه ساختار سنتی سیاسی در ایران راهکارهای روشنی برای تقسیم قدرت میان این سه امپراتوری ندارند و تنش میان آن‌ها دائمی و ناگزیر است. این سه منشاء فساد و تبعیض در جامعه‌اند.

آیا تغییر بدون دست زدن به این سه امپراتوری ممکن است؟

کسانی که به فکر تغییر در ایران هستند بالاخره باید روش برخورد خود را با این سه امپراتوری روشن سازند، وگرنه منتقدان و مخالفان (خواه اصلاح‌طلب و خواه برانداز) آن‌ها را باور نخواهند کرد. مخالفان داخلی و خارجی باید روشن سازند با این سه امپراتوری چه خواهند کرد و دولت‌های خارجی نیز اگر تحریم را راه حل تضعیف این حکومت و برنامهٔ هسته‌ای آن می‌دانند هر سه را باید مشمول تحریم خود قرار دهند.

امپراتوری اقتصادی سپاه نیروهای اطلاعاتی و امنیتی و نظامی را پوشش می‌دهد و منابع را بدانان تزریق می‌کند. آن‌ها با اتکا به این امپراتوری است که در دوران انتخابات در سراسر کشور پلو خورشت می‌دهند و دفا‌تر تبلیغاتی راه می‌اندازند و خیلی از گرسنگان را به دور خود جمع می‌کنند. امپراتوری شرکت‌های دولتی در دوران خاتمی و رفسنجانی به زاویه‌ای برای تکنوکرات‌ها تبدیل شد، اما خامنه‌ای به سرعت از آن‌ها احساس خطر کرد و در دورهٔ احمدی‌نژاد سپاهیان و وابستگان به بیت را به هیئت مدیره‌ها و مقامات این نهادهای اعزام کرد.

تنها با نهادهای جامعهٔ مدنی حتی اگر آن‌ها برای فعالیت آزاد باشند یا با رسانه‌های آزاد حتی اگر چنین چیزی در ایران امکان‌پذیر شود (که با وجود نظام موجود نمی‌شود) نمی‌توان با این سه امپراتوری مقابله کرد. دو امپراتوری از این سه امپراتوری کاملا بر فراز فرایند سیاسی است و هرگونه انتخابات نمی‌تواند آن را تغییر دهد. شرکت‌های دولتی نیز آن‌چنان منافعی را نمایندگی می‌کنند که حتی با تغییر دولت‌ها سمت‌گیری دمکراتیک پیدا نکرده‌اند.

سه امپراتوری فوق نه تنها جایی برای فعالیت بخش خصوصی در عرصهٔ اقتصاد باقی نگذاشته‌اند (غیر از کارگاه‌های کوچکی که باید برای این سه امپراتوری کار کنند و دهان‌شان به دست آن‌ها باشد)، بلکه سیاست و فرهنگ و رسانه‌ها را نیز در خدمت خود گرفته‌اند. حکومت در ایران آن‌چنان ورم کرده که دیگر جایی برای تنفس موسسات مستقل باقی نگذاشته است. روحانیت نیز عمدتا وابسته به امپراتوری اقتصادی ولی فقیه است و به همین دلیل اکثر افراد و نهادهای روحانی و دینی به وی وفاداری دارند.

سانسور خبر خبرهای ارزی در رسانه های حکومتی قیمت دلار آمریکا تا مرز 3900 تومان بالا رفت

گزارش های رسیده از بازار ارز تهران حاکی از آن است که قیمت ها در ساعات بعد از ظهر چهارشنبه (یازدهم بهمن ماه) به صورت انفجاری بالا رفته و دلار بین ۳۸۰۰ تا ۳۹۰۰ تومان برای فروش قیمت گذاری شده است.

به گزارش کلمه، بعداز ظهر امروز در حالی که دولت نرخ ارز غیر مرجع را برای دلار ۲۴۵۴٫۸ تومان و برای یورو ۳۳۱۲ تومان اعلام کرده بود، در بازار آزاد معاملات قیمت دلار به ۳۸۰۰ تا ۳۹۰۰ و قیمت یورو به ۵۲۰۰ تا ۵۳۰۰ تومان رسید.
بر اساس این گزارش، پوند انگلیس هم امروز از ۶۰۰۰ تومان فراتر رفت و تا ۶۱۰۰ تومان قیمت گذاری شد. آن هم در حالی که نرخ پوند در اتاق معاملات ارزی بانک مرکزی ۳۸۶۷٫۸ تومان قیمت گذاری شده بود.
این گزارش همچنین حاکی است قیمت های سکه و طلا نیز همچنان رو به افزایش است؛ قیمت سکه بهار آزادی طرح جدید به یک میلیون و ۵۰۰ هزار تومان رسیده و نیم سکه ۷۵۰ هزار تومان، ربع سکه ۴۶۰ هزار تومان و هر گرم طلای ۱۸ عیار نیز به ۱۴۶ هزار تومان رسیده است.
اما با وجود این افزایش انفجاری قیمت ها که در عرض چند ساعت، ۲۰۰ تا ۳۰۰ تومان به قیمت هر دلار اضافه کرده، هیچ یک از رسانه های رسمی کشور خبری در این باره منتشر نکردند و مانند بسیاری از مقاطع بحرانی دیگر، این بار هم خبر افزایش قیمت ارز در رسانه های حکومتی سانسور شد.
جالب تر از این، برخی رسانه ها بودند که نه تنها از افزایش انفجاری قیمت ها خبر دادند، بلکه برعکس، تیتر زدند: نرخ دلار کاهش یافت!
این افزایش ناگهانی درست در روزی رخ داد که تنها یک هفته تا آغاز تحریم های تازه علیه ایران فرصت باقی است؛ تحریم هایی که قرار است مانع از ورود هرگونه درآمد نفتی به کشور شود و ایران از پول نفت محروم و وارد مرحله نفت در برابر کالا خواهد کرد.

۱۳۹۱ بهمن ۱۱, چهارشنبه

عکس/ صفحه اول امروز روزنامه ها، پنجشنبه 12 بهمن، 31 ژانویه




















رئیس سازمان بازرسی: اگر گرانی‌های ایران در اروپا بود، آشوب می‌شد

مصطفی پورمحمدی٬ رئیس سازمان بازرسی کل کشور در ایران گفته است که اگر گرانی‌هایی که در ایران است در اروپا بود٬ مردم این قاره٬ شهر‌ها را به هم می‌ریختند و به آشوب می‌کشیدند.

به گزارش بی بی سی، سخنرانی آقای پورمحمدی در روز سه شنبه دهم بهمن (۲۶ژانویه) در قزوین انجام شده و خبرگزاری فارس آن را منتشر کرده است.
او گرانی ها را "بزرگ‌ترین دردسر کنونی" حکومت ایران خوانده و گفته است که مسئولان باید این "معضل" را حل و فصل کنند.
پیش تر ناصر شعبانی، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جانشین فرمانده دانشگاه تربیت پاسداری امام حسین وابسته به این نهاد نظامی، احتمال داده بود که ایران به دلیل مشکلات معیشتی با ناآرامی مواجه شود.
آقای شعبانی دو هفته پیش به روزنامه قانون گفت: "فرض ما این است که ناآرامی ها از شهرستان ها به جای تهران شروع شود. امکان دارد مسائل معیشتی خیلی تاثیرگذار باشد و قشر زحمتکش و آسیب پذیر در مسائل آینده شرکت داشته باشند ولی ما تجربه مقابله با آن را داریم".
برخی از مقام های عالی رتبه سیاسی، اقتصادی و نظامی ایران طی ماه های اخیر درباره وضعیت بحرانی در اقتصاد ایران هشدار داده اند. از جمله به تازگی یک نماینده مجلس ایران گفته است که تحریم‌های آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران به سمت برنامه نفت در برابر غذا پیش می‌رود.
مقام های دولتی عمدتا تحریم ها را عامل شرایط موجود می دانند اما آقای پورمحمدی گفته است که بخشی از مشکلات اقتصادی به دلیل "سوء مدیریت" پیش آمده است.
او گفته است: "ما مسئولان حق نداریم تمام مسائل، مشکلات و گرانی‌ها را به گردن دشمنان بیندازیم، بلکه باید خود تلاش‌ها را دوچندان کرده و به فکر مردم باشیم."
آقای پورمحمدی در دوران وزارت علی فلاحیان معاون وزیر اطلاعات بود و در دولت اول آقای احمدی نژاد به وزارت کشور رسید، اما پیش از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ برکنار شد.
او به تازگی اعلام کرده که خود را برای نامزدی در انتخابات ریاست جمهوری ایران که بهار آینده برگزار می شود، آماده می کند.
آقای پورمحمدی در سخنرانی خود در قزوین به موضوع انتخابات هم اشاره کرده و گفته "رسیدگی به اقتصاد کشور مهم‌تر از امور عمرانی است".

عکس/ صفحه اول امروز روزنامه ها، چهارشنبه 11 بهمن، 30 ژانویه






















۱۳۹۱ بهمن ۱۰, سه‌شنبه

دومین اطلاعیه "گزارشگران بدون مرز" درباره بازداشت روزنامه‌نگاران


در دومین اطلاعیه سازمان گزارشگران بدون مرز درباره بازداشت اخیر روزنامه‌نگاران آمده است: «۱۳ روزنامه‌نگار قربانی یک‌شنبه سیاه همچنان در بازداشت هستند و برخی دیگر از روزنامه‌نگاران نیز احضار شده‌اند.» گفت‌وگو با رضا معینی.
رضا معینی مسئول بخش ایران سازمان "گزارشگران بدون مرز" درباره اطلاعیه دوم این سازمان درباره بازداشت اخیر روزنامه‌نگاران در ایران می‌گوید: «در اطلاعیه دوم تاکید کرده‌ایم اتهاماتی مانند همکاری با رسانه‌های ضدانقلاب که توسط سایت‌های رسمی وابسته به نهاد‌های امنیتی، درباره خبرنگاران بازداشت شده منتشر شده، اتهاماتی واهی هستند.»

روز شنبه ۷ بهمن (۲۶ ژانویه)‌‌‌‌‌‌‌ نیز میلاد فدایی اصل، دبیر سرویس سیاسی ایلنا، و سلیمان محمدی، عضو تحریریه روزنامه "بهار" پس از خروج از محل کار خود بازداشت شده بودند.

روز یک‌شنبه ۸ بهمن(۲۷ ژانویه) روزنامه‌های شرق، اعتماد، آرمان، بهار و ماهنامه آسمان به طور هم‌زمان مورد تفتیش ماموران امنیتی قرار گرفتند.

در پی این تفتیش تعدادی از خبرنگاران این رسا‌نه‌ها از جمله نسرین تخیری، اکبر منتجبی، پوریا عالمی، ساسان آقایی، صبا آذرپیک، امیلی امرایی، جواد دلیری، مطهره شفیعی، نرگس جودکی و پژمان موسوی بازداشت شدند.

صبح روز دوشنبه ۹ بهمن (۲۸ ژانویه) نیز حسین یاغچی، عضو تحریریه نشریه آسمان بازداشت شد. کیوان مهرگان نیز برای گذراندن حکمش به زندان اوین فراخوانده شده است.

براساس گزارش سایت‌های حقوق‌بشری، تاکنون تنها آزادی مطهره شفیعی، دبیر سرویس سیاسی روزنامه آرمان تایید شده است و بقیه روزنامه‌نگاران همچنان در بازداشت به‌سر می‌برند
دویچه وله: در بیانیه اول گزارشگران بدون مرز درباره‌ی بازداشت اخیر روزنامه‌نگاران درباره‌ "یکشنبه‌ی سیاه" آمده است که از ۲۲ دیماه به‌ویژه در تهران تعدادی از روزنامه‌نگاران از سوی اطلاعات سپاه پاسداران مورد بازجویی قرار گرفته‌اند. درباره‌ اینکه چه برنامه‌ای برای انتخابات آینده دارند، از کدام نامزدها حمایت می‌کنند و... واضح‌تر بگوییم، ارتباط بازداشت این روزنامه‌نگاران با انتخابات آینده چیست؟ نگرانی بخش‌های امنیتی درباره‌ انتخابات آینده چیست که به صورت سیستماتیک در یک روز بسیاری از روزنامه‌نگاران بازداشت شده‌اند؟

رضا معینی، مسئول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرزرضا معینی، مسئول بخش ایران سازمان گزارشگران بدون مرز
رضا معینی: نخست آن‌که انتخابات در جمهوری اسلامی یک بحران است، به‌ویژه در شرایط امروز که جمهوری اسلامی ایران و در کل، مسئولان جمهوری اسلامی ایران کشور را با بحران‌های جدی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی رودررو کرده‌اند و هر حرکت آگاه‌گرانه، هر پرتوافکنی در تاریکی‌ها می‌تواند عاملی باشد برای "در خطر قرار گرفتن نظام" آن‌گونه که خودشان می‌گویند.

بنابراین نه تنها از روزنامه‌نگارانی که احضار شده‌اند در مورد انتخابات سئوالاتی شده، بلکه در رابطه با وضعیت بحرانی کشور نیز مورد بازجویی قرار گرفته‌اند. بدون شک از آن‌جا که انتخابات همواره بحران بزرگ جمهوری اسلامی‌ست، به‌ویژه از سال ۸۸ بدین‌سو، در این رابطه نه تنها نیروهای امنیتی که مجموعه و کلیات نظام احساس خطر می‌کند.

آیا سازمان گزارشگران بدون مرز بیانیه‌ دیگری به‌غیر از اطلاعیه و بیانیه‌ای که در روزهای قبل شده، تهیه کرده است؟

اطلاعیه‌ای که ما هم‌اکنون منتشر می‌کنیم با این تیتر است که ۱۳ روزنامه‌نگار قربانی "یکشنبه‌ی سیاه" همچنان در بازداشت هستند و برخی دیگر از روزنامه‌نگاران احضار شده‌اند. در این اطلاعیه به طور مشخص تاکید کرده‌ایم اتهاماتی مانند "همکاری با ضدانقلاب" و "رسانه‌های ضدانقلابی" و این گونه صحبت‌هایی که از طریق سایت‌های رسمی وابسته به نهادهای امنیتی علیه این روزنامه‌نگاران منتشر شده‌اند، اتهاماتی واهی هستند که جمهوری اسلامی همواره علیه روزنامه‌نگاران و برای به سکوت وادارکردن‌شان به‌کار گرفته است.

برخی سایت‌ها نیز هم‌زمان با بازداشت خبرنگاران در ایران فیلتر شده‌اند. حدس می‌زنید این فشار سیستماتیک بر خبرنگاران برنامه‌ای از پیش تعیین‌شده است که احتمالا تا هفته‌ها و ماه‌های آینده ادامه خواهد داشت یا فقط در یک مرحله‌ زمانی به نوعی زهره‌ چشم گرفتن از هرنوع تفکر منتقد و متفاوت است؟

امیدوارم که این اقدامات، یعنی تشدید سانسور و تشدید سرکوب ادامه پیدا نکند. اما بدون شک وقتی که از یک هفته‌ قبل دادستان کل کشور آقای اژه‌ای در این باره صحبت می‌کنند و اخطار می‌دهند، وقتی که نهاد امنیتی رسمی کشور یعنی وزارت اطلاعات دستگیری‌ها را انجام می‌دهد و زمانی که به طور هم‌زمان بسیاری از رسانه‌ها مورد تهدید قرار می‌گیرند و برخی از سایت‌ها فیلتر می‌شوند و به شکل دیگری تهدید علیه روزنامه‌نگاران دیگر هم ادامه دارد، نمی‌توان گفت که بدون برنامه‌ریزی بوده است.

در حالی که وزیر ارشاد جمهوری اسلامی ایران عنوان کرده که بازداشت این روزنامه‌نگاران مطبوعاتی نیست، بخش‌های امنیتی جمهوری اسلامی عنوان کرده‌اند که علت بازداشت این افراد "همکاری با رسانه‌های فارسی ضدانقلاب" بوده است. از طرف حکومت ایران این دلایل که برای قانع‌ کردن مردم داخل کشور درباره‌ بازداشت‌ها عنوان‌شده، تا چه حد توجیه‌پذیر است؟

به نظر من این‌ها دلایلی‌ست که طی ۳۴ سال گذشته همان‌گونه که در همین اطلاعیه تاکید کرده‌ایم علیه روزنامه‌نگاران، روشنفکران و مخالفان و منتقدان رژیم جمهوری اسلامی تکرار شده است. از بس هم که تکرار شده حتی عملا برای مردم هیچ گونه ارزش خبری هم ندارد و تنها برای سیستم پروپاگاند و تبلیغاتی یکسویه جمهوری اسلامی‌ست.

آقای وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز باید بدانند ارگانی را که هدایت می‌کنند، ارگانی‌ست در کنار دیگر ارگان‌ها برای سرکوب آزادی اطلاع‌رسانی در ایران.

صحبت‌های ایشان به‌عنوان وزیر مهم است که اتهامات را از قبل می‌دانند، این اتهامات باید در دادگاه طرح شود و مورد بررسی قرار گرفته شود. کاری که در جمهوری اسلامی هیچ‌گاه نشده، در مورد هیچ اتهامی و هیچ وقت هم این اتهامات ثابت نشده است. بنابراین به‌عنوان وزیر دولت احمدی‌نژاد خیلی طبیعی‌ست که آقای حسینی از این صحبت‌ها را بکنند، ولی برای مردم این صحبت‌ها علی‌السویه است.

بدل‌کاران ایرانی فیلم جیمزباند در لیست بهترین‌های دنیا


نام سه ایرانی در لیست جایزه بهترین بدل‌کاری "انجمن بازیگران فیلم" به چشم می‌خورد. مهسا احمدی اولین دختر بدل‌کار ایران و ارشا اقدسی در گفت‌وگو با دویچه‌وله درباره دنیای بدل‌کاران و حضور در آخرین فیلم جیمزباند سخن گفتند.
مراسم اهدای جایزه سالانه انجمن بازیگران فیلم آمaریکا "SCREEN ACTORS GUILD AWARDS" یک‌شنبه ۸ بهمن ۱۳۹۱ برگزار شد و در بخش بدل‌کاری آخرین فیلم جیمزباند "Skyfall" توانست جایزه بهترین بدل‌کاری را از آن خود کند.
در لیست بدل‌کاران فیلم "Skyfall" که در سایت "انجمن بازیگران فیلم آمریکا" منتشر شده نام سه ایرانی نیز چشم می‌خورد. مهسا احمدی، ارشا اقدسی و امیررضا بدری سه ایرانی هستند که در پروژه ساخت فیلم "Skyfall" حضور داشته‌اند. این سه ایرانی عضو گروه "بدل‌کاری ۱۳" هستند و در بسیاری از پروژه‌های سینمایی ایرانی نیز نقش ایفا کرده‌اند.
مهسا احمدی اولین دختر بدل‌کار ایران است که در پروژه‌های سینمایی حضور دارد. او ۱۱ سال قهرمان ژیمناستیک دختران ایران بوده است. مهسا احمدی درباره چگونگی ورود به دنیای بدل‌کاران به دویچه ‌وله می‌گوید: «در ایران برای دختران فقط تا ۱۸ سالگی امکان حضور در تیم ملی ژیمناستیک وجود دارد. بعد از ۱۸ سالگی که ژیمناستیک را کنار گذاشتم، از ۶ سال پیش، وارد گروه "بدل‌کاری ۱۳" شدم.»
  • حضور اولین دختر بدلکار ایران در آخرین فیلم جیمزباند

    مهسا احمدی اولین دختر بدلکار ایران است که در پروژه‌های سینمایی حضور دارد. او ۱۱ سال قهرمان ژیمناستیک دختران ایران بوده است. مهسا احمدی درباره چگونگی ورود به دنیای بدلکاران به دویچه وله می‌گوید: «در ایران برای دختران فقط تا ۱۸ سالگی امکان حضور در تیم ملی ژیمناستیک وجود دارد. بعد از ۱۷ سالگی که ژیمناستیک را کنار گذاشتم، از ۶ سال پیش، وارد گروه "بدلکاری ۱۳" شدم.»
ارشا اقدسی سرپرست گروه "بدل‌کاری ۱۳" نیز درباره چگونگی حضور اعضای این گروه ایرانی در آخرین فیلم جیمز باند به دویچه ‌وله می‌گوید: «پیش از فیلم "Skyfall"، ما در یک فیلم سینمایی ترکی کار کرده بودیم. در صحنه‌ای از فیلم، یک ماشین باید از روی کامیونی می‌پرید. ما این پرش را با ماشین به ارتفاع ۶ متر در ۳۵ متر انجام دادیم. وقتی این کار را انجام دادیم، کارگردان این فیلم ترکی، عکس آن را روی فیس‌بوک گذاشت. این عکس مورد توجه قرار گرفت. طوری که نزدیک به دو ماه بعد ایمیلی به ما رسید که اگر می‌خواهید برای پروژه‌ جیمزباند فعالیت کنید، اسامی‌تان را بدهید.»
مهسا احمدی که به همراه ارشا اقدسی و امیررضا بدری به عنوان بدل‌کار در "Skyfall"، حضور داشته درباره تجربه خود می‌گوید: «حضور به عنوان بدل‌کار در فیلم "Skyfall" با بدل‌کاری در پروژه‌های سینمایی داخل ایران قابل مقایسه نیست.»
بدل‌کاران سینما که در صحنه‌‌های خطرناک فیلم بازی می‌کنند، نقش مهمی در خوب یا بد از آب درآمدن صحنه‌های مهیج فیلم دارند. به همین دلیل امنیت بدل‌کاران هنگام ایفای نقش اهمیتی دو چندان دارد.
به گفته ارشا اقدسی سرپرست گروه "بدل‌کاری ۱۳" اما مشکلات برای تامین امکانات امنیتی بدل‌کاران در ایران زیاد است. او می‌گوید: «در ایران مثلا برای واژگون کردن یک خودرو در صحنه‌ای از فیلم، باید ماشین آتش‌نشانی و آمبولانس حضور داشته باشد که خیلی پروژه‌ها، حتی این موارد را هم تقبل نمی‌کردند. متاسفانه از ساده‌ترین امکانات محروم هستیم. در صورتی که بچه‌های ایرانی فوق‌العاده بااستعداد هستند.»
گروه "بدل‌کاری ۱۳" چگونه شکل گرفت؟ ارشا اقدسی سرپرست گروه می‌گوید پیش از تاسیس گروه "بدل‌کاری ۱۳" مربی بانجی جامپینگ "Bungee Jumping" در ایران بوده است و اواخر سال ۱۳۸۵ تصمیم گرفته با تعدادی از جوانان پرانرژی و بااستعداد گروه "بدل‌کاری ۱۳" را تشکیل دهد.
ارشا اقدسی سرپرست گروه "بدل‌کاران ۱۳" ادامه می‌دهد: «از گروه بدل‌کاری اولیه که داشتیم، تنها کسی که با من ماند، خانم مهسا احمدی بود. البته در میان بچه‌های گروه قبلی، من به تنها کسی که بیشتر از همه سخت گرفتم، همان خانم احمدی بود. منتها دیگران به نوعی کم آوردند و تنها کسی که مقاومت کرد و ایستادگی کرد، مهسا احمدی بود که ماندگار شد.»
به گفته سرپرست گروه "بدل‌کاران ۱۳"، در ایران کارگردان‌ها آرام آرام به مهسا احمدی بدل‌کار این گروه اعتماد کرده‌اند. او می‌گوید، تا قبل از آن‌که مهسا احمدی توانایی‌های خود را در بدل‌کاری ثابت کند، در ایران عموما در فیلمنامه‌ها نقش خانم‌ها را آن‌قدر ظریف و آرام می‌نوشتند که اصلا اتفاق خاصی برای‌شان در طول فیلم نمی‌افتاد.سرپرست گروه "بدل‌کاران ۱۳" معتقد است با شرایط داخل ایران افراد واقعا باید عاشق بدل‌کاری باشند تا بتوانند ادامه دهند. او می‌گوید: «برای خانم‌ها قضیه سخت‌تر هم می‌شود. چون محدودیت‌ها برای آن‌ها بیشتر است.»به باور برخی عدد "۱۳"، عددی نحس است. ارشا اقدسی می‌گوید دقیقا به همین دلیل و شکستن این تصور غلط که "۱۳" عددی نحسی است، اسم "بدل‌کاران ۱۳" را برای گروه انتخاب کرده است. او می‌گوید: «می‌خواستیم نشان بدهیم که اگر شما در حاشیه‌ امنیت و ایمنی این‌کار را انجام بدهید، هیچ اتفاقی برای هیچ کسی نمی‌افتد و می‌شود خطرناک‌ترین کارها را به بهترین شکل انجام داد.»
گروه "بدلکاران ۱۳" در بسیاری از پروژه‌های سینمایی ایران ایفای نقش کرده است. فیلم "جرم" به کارگردانی مسعود کیمیایی، فیلم "راه آبی ابریشم" به کارگردانی محمدرضا بزرگ‌نیا، "پسر آدم و دختر حوا" ساخته رامبد جوان، "دختر شاه‌ پریون" ساخته کامران قدکچیان از جمله پروژه‌های سینمایی است که اعضای گروه "بدل‌کاران ۱۳" در آن حضور داشته‌اند.

اتحادیه اروپا خواستار توقف اعدام پنج شهروند عرب ایرانی شد


کاترین اشتون، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا، روز سه‌شنبه (۲۹ ژانویه/۱۰ بهمن) صدور حکم اعدام برای پنج فعال فرهنگی عرب ایرانی را محکوم کرد و خواستار توقف اجرای این حکم از سوی مقامات جمهوری اسلامی شد.
کاترین اشتون با ابراز نگرانی شدید از تایید چنین حکمی در دیوان عالی کشور، گفت «گزارش‌هایی که درباره اعدام قریب‌الوقوع این افراد می‌رسد بسیار نگران‌کننده است و من از مقامات ایرانی می‌خواهم که این احکام را لغو کنند.»

به گزارش خبرگزاری فرانسه، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا همچنین تاکید کرد که بنا به گزارش‌های دریافت‌شده این پنج فعال فرهنگی عرب ساکن اهواز «در شرایط منصفانه‌ای محاکمه نشده‌اند و برای اعترافات اجباری تحت فشار قرار گرفته‌اند.» او از مقامات جمهوری اسلامی خواست که به تعهدات بین‌المللی خود، به‌خصوص درباره حفاظت از حقوق مدنی و سیاسی اقلیت‌های قومی پای‌بند بمانند.
کاترین اشتون از ایران خواسته به تعهدات خود برای تامین حقوق اقلیت‌ها پای‌بند بماندکاترین اشتون از ایران خواسته به تعهدات خود برای تامین حقوق اقلیت‌ها پای‌بند بماند

محمدعلی عموری (مهندس شیلات و معلم مدرسه)، هادی راشدی (فوق لیسانس شیمی کاربردی و دبیر شیمی)، هاشم شعبانی (دبیر ادبیات عرب و دانشجوی کارشناسی ارشد علوم سیاسی دانشگاه اهواز)، جابر آلبوشوکه (فوق دیپلم کامپیوتر و سرباز وظیفه) و برادرش مختار آلبوشوکه (شاغل در یک شرکت سنگ‌شکن) از جمله افرادی هستند که به خاطر فعالیت در موسسه «الحوار» در بهمن ماه سال ۱۳۸۹ بازداشت شده‌اند. خانواده‌های محکومان می‌گویند فعالیت آن‌ها فرهنگی و کاملا مسالمت‌آمیز بوده است.

بیست نفر از افراد فعال در این موسسه در آن زمان بازداشت شده بودند، اما از میان آن‌ها این پنج نفر به اتهام « محاربه و انجام عملیات مسلحانه و اقدام علیه امنیت ملی» به اعدام و دیگران به حبس‌های دراز‌مدت محکوم شدند. این حکم اواسط دی ماه سال جاری مورد تایید دیوان‌عالی کشور قرار گرفته است.

اعتراض نهادهای بین‌المللی مدافع حقوق‌بشر

پیش‌تر بسیاری از سازمان‌ها و نهادهای حقوق بشری جهان، از جمله عفو بین‌الملل، دیده‌بان حقوق‌بشر، فدراسیون بین‌المللی جامعه‌های حقوق‌بشر، جامعه دفاع از حقوق‌بشر در ایران و سازمان عدالت برای ایران نیز با محکوم کردن صدور حکم اعدام برای این شهروندان عرب ایرانی، اعلام کردند که ممکن است هدف جمهوری اسلامی از صدور چنین احکامی، ارعاب اقلیت‌های قومی و تلاش برای فرونشاندن اعتراضات آنان باشد.

سازمان عدالت برای ایران پیش‌تر از اتحادیه اروپا خواسته بود که «مقامات مسئول در اعمال شکنجه و اخذ اعترافات اجباری از این فعالان عرب را تحت تحریم‌های حقوق‌بشری قرار دهند.» این سازمان گزارش داده که «این پنج نفر در جلسات متعدد دادرسی صریحا اعلام کرده‌اند که پس از ماه‌ها شکنجه شدید، مجبور شده‌اند به دست داشتن در عملیات مسلحانه و براندازی نظام جمهوری اسلامی اعتراف دروغین کنند.»

اعراب اهوازی از جمله اقلیت‌های متعدد قومی در ایران هستند که عمدتا در استان خوزستان زندگی می‌کنند. اکثر آن‌ها مسلمان و شیعه هستند، اما پیوستن گروهی از آن‌ها به جمع سنی‌ها، از جمله عوامل سرکوب آنان از سوی حکومت ایران بوده است.

فعالان عرب ایران معتقدند رفتار حکومت با آن‌ها تبعیض‌آمیز است و از فرصت‌های برابر اشتغال، امکانات آموزشی، مشارکت سیاسی و حقوق فرهنگی برخوردار نیستند.

لاریجانی: در سوریه باید دموکراسی و مردم‌سالاری تقویت شود

 رییس مجلس شورای اسلامی اظهار داشت:‌ آن چه که ایران از گذشته بر آن تاکید داشت این است که مساله سوریه و ایجاد دموکراسی با سلاح و زور امکان‌پذیر نیست.
به گزارش ایسنا رییس مجلس شورای اسلامی در حاشیه اجلاس بین‌المللی وحدت اسلامی و در جمع خبرنگاران، خاطر نشان کرد: ما این نصیحت را هم برای سوریه و هم برای بحرین و سایر کشورها داشتیم. اما آنان این حرف ناصحانه را گوش نکردند و به نظر می‌رسد غرب و برخی از کشورهای منطقه با اشتباهات خود باعث درگیری در سوریه شدند و قطعا باید گفت‌وگوهای سیاسی جایگزین اینگونه رفتارها شود.
وی افزود: ما همیشه معتقد بودیم در سوریه اصلاحات لازم است و ما هیچگاه مخالف اصلاحات نبودیم و قطعا به یک مردم‌سالاری دقیق در سوریه اعتقاد داریم؛ همانطور که در مصر، تونس و لیبی نیز به این موضوع معتقد بودیم.
لاریجانی در پایان خاطرنشان کرد: قطعا در سوریه باید دموکراسی و مردم‌سالاری تقویت شود اما به این معنی نیست که با سلاح و سرنیزه این اتفاق بیفتد؛ بلکه باید با گفت‌وگو و مذاکره به این موضوع دست یافت. 

فرانسه دستگیری روزنامه‌نگاران ایرانی را محکوم کرد

رادیو فرانسه : روزگذشته به دنبال انتشارخبر دستگیری سیزده تن ازروزنامه‌نگاران و حمله به دفاتر روزنامه‌ها در ایران، سخنگوی دولت فرانسه ضمن محکوم کردن این دستگیری‌ها خواستارآزادی آنان شد. ایران به محکومیت دستگیری روزنامه نگاران از سوی دولت پاریس، واکنش نشان داد.

.دراین بیانیه دولت فرانسه تاکید می کند که این روزنامه نگاران که به اتهام تماس با رسانه های فارسی زبان خارج از ایران دستگیرشده اند، تنها به وظیفه اطلاع رسانی خود عمل کرده اند.

بیانیه می افزاید فرانسه باردیگر ضمن تاکید برحمایت کامل این کشورازآزادی مطبوعات همبستگی خود را با روزنامه نگاران زندانی اعلام می دارد.

به دنبال انتشاراین بیانیه ازسوی دولت پاریس، درتهران رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه فرانسه حق دخالت درامور داخلی ایران را ندارد، وی به سخنگوی وزارت امورجارجه فرانسه توصیه کرد به جای دخالت درامورایران درباره وضعیت زندانیان سیاسی درپاریس پاسخگو باشد.

مقام ایرانی گفته است: دربحران های سیاسی اجتماعی فرانسه بسیاری ازتعترضین به سیاست های دولت فرانسه بازداشت شده اند و اکنون شرایط نامناسبی دارند، لذا بهتراست دولت فرانسه درباره وضعیت زندانیان سیاسی خود، پاسخگو باشد.

درهمین زمینه سازمان گزارشگران بدون مرز، که مقرآن درپاریس قرار دارد، نیز با انتشاربیانیه ای دستگیری روزنامه نگاران درایران را محکوم کرد وخواستارآزادی آنان و رعایت آزادی بیان درجمهوری اسلامی گردید.

( لازم به یاد آوری است که درفرانسه زندانی سیاسی – عقیدتی فاقد معنی است و برای افکارعموی به هیچ صورتی توجیه پذیرنیست و به همین دلیل زندانی سیاسی وعقیدتی بی مورد است. برای اعتراضات سیاسی، اجتماعی، مذهبی باشدید ترین شعارها علیه رهبران کشور، کسی دستگیرحتی مورد پرسش قرارنمی گیرد . تنها دریک مورد درتنش های اجتماعی احتمال دخالت پلیس و دستگیری افرادهست که به اموال عمومی صدمات عمده ای وارد امده باشد.)

سرانه مطالعه و "آمارسازی ناشیانه" مسئولان جمهوری اسلامی


مسئولان ادعا می‌کنند سرانه مطالعه در ایران طی چند سال از چند دقیقه در روز به ۷۶ دقیقه رسیده است. چنین "جهشی" با هیچ قاعده و منطقی باورپذیر نیست و اخبار رسمی حوزه نشر این ادعا را "آمارسازی ناشیانه" جلوه می‌دهد.
حدود چهار سال پیش خبری در رسانه‌های داخلی و خارجی منتشر شد که حکایت از آن داشت، سرانه مطالعه در ایران روزی دو دقیقه است و با احتساب مطالعه کتاب‌های درسی و کمک درسی به ۶ دقیقه می‌سد.

مسئولان این آمار را سیاه‌نمایی و تبلیغات بیگانگان علیه جمهوری اسلامی خوانده‌اند؛ اما این ارقام را نخستین بار علی اکبر اشعری، معاون رئیس جمهور و رئیس وقت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران اعلام کرد که به دلیل موقعیتش باید به گزارش‌های معتبری در این زمینه دسترسی داشته باشد.

سرانه مطالعه؛ آمار متفاوت مسئولان

محسن پرویز، که زمانی معان فرهنگی وزیر ارشاد و در فاصله سال‌های ۸۵ تا ۸۹ رئیس نمایشگاه کتاب تهران بود، می‌گوید آمار دو دقیقه‌ای مربوط به یک پژوهش پیش از سال ۵۷ بوده است. او اردیبهشت سال ۹۰ در گفتگویی با روزنامه جام جم گفت که بر اساس بررسی‌هایی که در دهه هفتاد خورشیدی انجام شده سرانه مطالعه ۱۰ دقیقه بوده که مطابق پژوهش‌های جدید به ۱۸ دقیقه رسیده است.

اندکی پس از سخنان محسن پرویز، وزیر ارشاد محمد حسینی میزان سرانه مطالعه‌ی کتاب‌های غیردرسی را بین ۱۲ تا ۱۸ دقیقه اعلام کرد و گفت، اگر زمان خواندن دعا و روزنامه و مجله را هم به این رقم اضافه کنیم سرانه مطالعه در ایران به ۷۶ دقیقه می‌رسد. در این فاصله برخی مدیران فرهنگی دولت میزان مطالعه سرانه در ایران را بیش از دو ساعت نیز اعلام کرده‌اند.

منصور واعظی، دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور در تازه‌ترین اظهارات خود، ۴ بهمن ۹۱ مدعی شد از سال ۸۷ بررسی میزان مطالعه با روش‌های کاملا جدیدی انجام می‌شود که مطابق آن سرانه مطالعه در ایران در حال حاضر به ۷۵ دقیقه و ۳۶ ثانیه رسیده است.

"سامان یافتن مطالعه" در دوران احمدی‌نژاد

به گزارش خبرگزاری مهر واعظی، چهارم بهمن ماه ۱۳۹۱ در یک نشست خبری در سالن کنفرانس کتابخانه‌ مرکزی پارک شهر گفت: یکی از دستاوردهای انقلاب اسلامی و دولت‌های نهم و دهم در کشورمان، ارتقا، هدفمند شدن و سامان‌یافتن سطح مطالعه در میان اقشار مختلف بوده است.

به این ترتیب مسئولان جمهوری اسلامی ادعا می‌کنند میزان مطالعه در این کشور طی کمتر از یک دهه جهش یافته و از بسیاری از کشورهای پیشرفته اروپایی بالاتر رفته است. شواهد بسیاری نادرستی این ادعا را نشان می‌دهد.

اگر اظهارات مسئولان جمهوری اسلامی در مورد چند برابر شدن میزان مطالعه را درست فرض کنیم، باید در همین فاصله زمانی تعداد کتاب‌ها و نشریه‌های منتشر شده در ایران نیز به نسبت مشخصی افزایش یافته باشد.

از سوی دیگر اگر سرانه مطالعه در ایران از کشوری مانند آلمان بیشتر شده باشد، ضروری است که مثلا تیراژ کتاب‌ها و نشریه‌ها در دو کشور دست‌کم برابر باشد. با در نظر گرفتن آمار و ارقام رسمی، در هیچ یک از دو مورد چنین نیست.

دو برابر شدن عنوان‌ها ، کاهش ۴۹ درصدی تیراژ کتاب

برخلاف ادعای واعظی، در دهه‌ی هشتاد خورشیدی که بخش بزرگ عمر دولت‌های نهم و دهم در آن گذشته "سطح مطالعه در میان افشار مختلف" نه تنها سامان نیافته، که به شدت افت کرده است.

تعداد عنوان کتاب‌های منتشر شده از ابتدا تا پایان دهه‌ی هشتاد دوبرابر شده و در سال ۸۹ به ۶۴ هزار و ۶۰۰ رسیده است. مسئولان این افزایش را بدون در نظر گرفتن دیگر مولفه‌ها سند افزایش کتاب‌خوانی وانمود می‌کنند و ایران را از این منظر در جایگاه کشورهای برتر جهان، و فراتر از بسیاری کشورهای اروپایی قرار می‌دهند.

نگاهی به دیگر بخش‌های آماری که موسسه خانه کتاب منتشر می‌کند نشان می‌دهد که ادعای مسئولان دقیقا برخلاف واقعیت‌های موجود است؛ افزایش عنوان زمانی به معنای افزایش مطالعه می‌بود که تعداد کتاب‌های منتشر شده نیز دو برابر می‌شد.

تعداد کل کتاب‌های چاپ شده، به ویژه در نیمه دوم دهه‌ی هشتاد روندی نزولی داشته و درفاصله سال‌های ۸۵ تا ۸۹ حدود ۳۲ میلیون نسخه کمتر شده است. علت این امر کاهش شدید تیراژ کتاب در سال‌های گذشته است.

در سال ۸۰ تیراژ متوسط کتاب در ایران ۵۲۳۴ نسخه بود که در ۹ ماه نخست سال ۹۱ با حدود ۴۹ درصد کاهش به ۲۷۶۸ نسخه نزول کرده است.

افزایش جمعیت، کاهش تعداد کل کتاب‌ها

تعداد کل کتاب‌های چاپ شده در ایران از ۲۲۸ میلیون و ۵۵۰ هزار در سال ۸۵ به ۱۹۸ میلیون و ۶۰۰ هزار در سال ۸۹ رسیده است.

در سال‌های گذشته تعداد متوسط صفحه‌های کتاب نیز هر سال کمتر شده است. مطابق آمار خانه کتاب در سال ۸۵ مجموعا اندکی بیش از ۴۷ میلیارد برگ چاپ شده به صورت کتاب به بازار عرضه شده. این میزان در سال ۸۹ با ۱۲ درصد کاهش حدود ۴۰ میلیارد صفحه بوده است.

به عبارت دیگر به رغم دو برابر شدن عنوان کتاب‌های منتشر شده، کل متون چاپی که در اختیار خوانندگان احتمالی در ایران قرار گرفته چند میلیارد صفحه کاهش یافته است.

کاهش تعداد کل کتاب‌ها و صفحه‌های چاپ شده در حالی صورت گرفته که مطابق بررسی‌های مرکز آمار ایران در دهه‌ی هشتاد خورشیدی هر سال حدود یک میلیون نفر به جمعیت اضافه شده است. به این ترتیب اصولا زیرساخت و مصالح لازم برای افزایش میزان مطالعه فراهم نبوده و آماری که خلاف این روند را ادعا کند باورپذیر نیست.

آلمان؛ ۱۸ میلیون روزنامه، ۲۳ دقیقه مطالعه

از منظری دیگر می‌توان با بررسی وضعیت نشر و میزان مطالعه در کشوری مانند آلمان، حدودا دریافت که چه حجمی مطالب چاپ شده مورد نیاز است تا شهروندان بتوانند به سرانه مطالعه مورد ادعای مسئولان جمهوری اسلامی رسیده باشند.

بر اساس بررسی‌های دو شبکه تلویزیونی معتبر آلمان (ZDF و ARD)، در سال ۲۰۱۲ هر شهروند آلمان به طور متوسط روزانه ۲۳ دقیقه روزنامه، ۲۲ دقیقه کتاب و ۶ دقیقه مجله خوانده است.

ماهنامه "ژورنالیست"، نشریه اتحادیه روزنامه‌نگاران آلمان در شماره ژانویه ۲۰۱۳ می‌نویسد، در سال گذشته روزانه ۱۸ میلیون نسخه روزنامه در این کشور به فروش رسیده است. در این بررسی شمارگان چند روزنامه پر تیراژ که یک‌شنبه‌ها منتشر می‌شوند منظور نشده است.

با توجه به نتایج سرشماری سال ۹۰ و آهنگ رشد جمعیت در ایران، تعداد شهروندان این کشور تا پایان سال ۹۱ به مرز ۷۷ میلیون نفر می‌رسد. جمعیت آلمان حدود پنج درصد بیشتر و نزدیک به ۸۲ میلیون نفر است.
کتاب‌فروشی‌های ایرانکتاب‌فروشی‌های ایران

ایران؛ ۲ میلیون روزنامه، ۳۹ دقیقه مطالعه؟

به گزارش خبرگزاری ایسنا، محمد حسینی، وزیر ارشاد ۲۹ تیر ۱۳۹۰ سرانه مطالعه کتاب در ایران را ۱۲ تا ۱۸ دقیقه برآورده کرده و می‌گوید هر فرد روزانه ۳۰ دقیقه را هم به مطالعه نشریه اختصاص می‌دهد.

رئیس نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، ۴ ماه بعد در گفتگو با واحد مرکزی خبر میزان سرانه مطالعه روزنامه در ایران را ۲۴ دقیقه عنوان کرد. او آبان ۸۹ این میزان را ۳۹ و نیم دقیقه اعلام کرده بود.

اگر مطابق این ادعاها سرانه روزنامه‌خوانی در ایران بالاتر از آلمان باشد، تیراژ روزنامه‌های دو کشور نیز باید در تناسبی با یکدیگر فرار داشته باشند. مدیركل مطبوعات و خبرگزاری‌‌های داخلی وزارت ارشاد، پدارم پاك‌آیین مرداد ماه ۹۱ می‌گوید: «در حوزه تیراژ روزنامه باید روزانه بیش از ۷ میلیون تیراژ داشته باشیم در حالی كه آمار واقعی تیراژ روزانه به زحمت به بیش از ۲ میلیون نسخه می‌رسد.»

آیا باورپذیر است که شهروندان کشوری ۹ برابر بیشتر روزنامه بخرند اما چند دقیقه کمتر مطالعه کنند؟ در بررسی‌های علمی و پذیرفته شده آماری در مورد سرانه مطالعه، مبنا نه اظهارات مسئولان که مولفه‌هایی است نظیر نسبت تعداد و تیراژ کتاب و روزنامه به جمعیت.

موقعیت متزلزل اقتصادی و امنیت شغلی

بخش بزرگی از تیراژ روزنامه‌ها در ایران به چهار تا پنج روزنامه از جمله همشهری (متعلق به شهرداری) ایران (ارگان رسمی دولت) و جام جم (وابسته به صدا و سیما) تعلق دارد. فعالیت بسیاری از مطبوعات مستقل همیشه به لحاظ سیاسی و اقتصادی در مخاطره است و نمی‌تواند در جهت جذب خواننده و ثبات فرهنگ مطالعه موثر باشد.

کارشناسان معتقدند فرهنگ مطالعه در جامعه‌ای شکل می‌گیرد و رونق می‌یابد که امنیت سیاسی، شغلی و اقتصادی ناشران و روزنامه‌نگاران مستقل تضمین شده باشد. ایران در سال‌های اخیر همواره در صدر کشورهایی جا گرفته که "بزرگترین زندان روزنامه‌نگاران" معرفی شده‌اند.

توقیف مکرر برخی از نشریه‌های مستقل و بازداشت و تعقیب روزنامه‌نگاران (تازه‌ترین نمونه یورش ماموران به دفتر روزنامه‌های شرق، اعتماد و آرمان و بازداشت روزنامه‌نگاران در هشتم بهمن ۹۱) نمی‌تواند زمینه‌ساز ارتقاء فرهنگ مطالعه باشد.

وضعیت متزلزل اقتصادی مطبوعات نیز نمی‌تواند به تثبیت موقعیت آنها و تشویق ز جذب مخاطبان احتمالی کمک کند. حدود دو ماه پیش مدیران مسئول ۲۳ نشریه سراسری که از مهمترین مطبوعات ایران محسوب می‌شوند در نامه‌ی سرگشاده‌ای به محمود احمدی‌نژاد با اشاره به مشکلاتی نظیر افزایش هزینه‌ها و کاهش یارانه‌ها نوشتند: «بحران تاثیرگذاری گریبانگیر روزنامه‌های غیر دولتی شده است که مجموعه این روزنامه‌ها را در آستانه توقف انتشار و ورشکستگی کامل مالی قرار داده است.»

دولت و "بالا" بردن سرانه مطالعه

در شرایطی که مطبوعات مهم کشور در آستانه ورشکستگی قرار دارند ارائه آمار سرانه روزنامه‌خوانی در ایران، فراتر از میانگین کشورهای اروپایی، و همتراز عنوان کردن بخشی از فعالیت انتشاراتی در این کشور و آلمان توسط منصور واعظی (۱۸ آبان ۹۱) را نمی‌توان جدی گرفت.

به نوشته ماهنامه "ژورنالیست" درآمد روزنامه‌های آلمان از طریق آگهی‌های تجاری در سال ۲۰۱۱ بیش از ۳ میلیارد و ۵۶ میلیون یورو بوده و در سال ۲۰۱۲ از هر سه آلمانی بالای ۱۴ سال دو نفر به طور مرتب روزنامه می‌خوانده است.

با توجه به بحران صنعت نشر و وضعیت اقتصادی و امنیتی دست‌اندرکاران این بخش، با هیچ معیار و قاعده‌ای نمی‌توان ادعای مسئولان را پذیرفت که سرانه مطالعه در ایران فراتر از اغلب کشورهای جهان باشد.

به نظر می‌رسد که مسئولان جمهوری اسلامی، به ویژه از میانه کار دولت نهم تصمیم گرفته‌اند به هر ترتیبی شده سرانه مطالعه در ایران دست‌کم "بالاتر" از کشورهای منطقه باشد. به این منظور آمار و اطلاعاتی ارائه می‌شود که نه تنها غیرمعقول و ساختگی به نظر می‌رسد، که در مناسبت‌های مختلف و از زبان مسئولان گوناگون بسیار متناقض است.

«نوع کتاب‌خوانی ما متفاوت است»

دبیرکل نهاد کتابخانه‌های عمومی کشور، ۴ بهمن می‌گوید بیشترین سرانه مطالعه مربوط به تهرانی‌ها با متوسط ۹۵ دقیقه در روز و کمترین به حدود ۴۹ دقیقه متعلق به چهارمحال و بختیاری است. خبرگزاری مهر از قول او نوشت: سرانه مطالعه هر ایرانی، ۷۵ دقیقه و ۳۶ ثانیه است.

به گزارش خبرگزاری مهر حدود سه هفته پیش از اظهارات واعظی (۱۱ دی ۹۱)، مدیر کل کتابخانه‌های عمومی استان اردبیل سرانه مطالعه در این استان را ۱۴ دقیقه عنوان کرد و گفت "این سرانه در کشور به ۷۹ دقیقه رسیده است که نشان می‌دهد در این زمینه ۶۵ درصد با میانگین کشوری فاصله داریم."

روابط عمومی اداره کل کتابخانه‌های عمومی کشور نیز ۱۸ آبان ۹۱ از قول واعظی سرانه مطالعه در ایران را ۷۹ دقیقه اعلام کرده بود که "در منطقه اول است." کمترین میزان مطالعه در استان‌ها نیز در روایت تازه‌ی واعظی با آنچه مسئولان اردبیل می‌گویند ۳۵ دقیقه اختلاف دارد.

به رغم اختلاف‌های فاحش در آمار مسئولان، مدیر کل کتابخانه‌های عمومی استان اردبیل مدعی است: «این سرانه هم اکنون با خطای چهار دهم درصد محاسبه می‌شود.»

شاید همین تناقض‌ها و ناهمخوانی‌های آمار سرانه مطالعه و واقعیت‌های نشر در ایران بود که مصطفی پورمحمدی وزیر وقت کشور را واداشت ۲۲ اردیبهشت ۸۷ به این حکم عجیب برسد: «درست نیست که مقیاس مشابهی در اندازه‌گیری آمار سرانه مطالعه با کشورهای دیگر داشته باشیم. زیرا نوع کتابخوانی ما با کشورهای دیگر متفاوت است.» پورمحمدی در مورد "نوع کنابخوانی ما" و تفاوتش با دیگران توضیح بیشتری نداد.

توقیف کشتی مظنون به حمل سلاح از ایران در آب‌های یمن


مقامات یمن و ایالات متحده آمریکا اعلام کرده‌اند که با همکاری یکدیگر یک کشتی حامل سلاح را که احتمالا از ایران برای شورشیان یمن ارسال شده بوده، در نزدیکی دریای عمان توقیف کرده‌اند.
مقامات یمن روز دوشنبه ۲۸ ژانویه، ۹ بهمن اعلام کردند که یک کشتی حامل سلاح‌های سنگین و موشک‌های زمین به هوا که مقامات آمریکایی احتمال می‌دهند از ایران برای شورشیان شیعه یمن ارسال شده باشد را توقیف کرده‌اند.

دولت یمن گفته ارتش این کشور، این کشتی را در آبهای یمن نزدیک دریای عمان متوقف کرده و کشتی مذکور حامل مواد منفجره با کاربرد نظامی، خمپاره‌انداز و تجهیزات ساخت بمب بوده است.این کشتی هشت خدمه داشته که همگی شهروند یمن بوده‌اند.

یک مقام آمریکایی که نخواست نامش فاش شود، به رویترز گفته عملیات متوقف کردن این کشتی با کمک نیروی دریایی آمریکا صورت گرفته و یک ناوشکن آمریکایی در نزدیکی محل عملیات حضور داشته است.

یک مقام دیگر آمریکایی نیز گفته به عقیده‌ی وی کشتی توقیف شده از ایران برای شورشیانی مثل هوتی‌ها ارسال شده است. وی همچنین گفته: «این نشانه‌ای از دخالت مخرب و همیشگی ایران در کشورهای منطقه است».

ایران هرگونه دخالت در ناآرامی‌های یمن را تکذیب می‌کند.

تحلیلگران و دیپلمات‌ها معتقدند قدرت گرفتن شیعیان هوتی – شورشی‌های یمن که از قبیله هوت هستند- یمن را به عرصه جدید رویارویی ایران، کشورهای غربی و کشورهای عربی تبدیل کرده است.

کشورهای عرب سنی مذهب حوزه خلیج فارس، ایران را متهم می‌کنند که گروه‌های شیعه منطقه را حمایت می‌کند تا بتواند یک قدرت شیعه در منطقه به وجود آورد.

چندی پیش نیزسفیر ایالات متحده آمریکا در یمن، جمهوری اسلامی ایران را متهم کرده بود که با حمایت از تجزیه‌طلبان جنوب یمن، در پی برقراری یک منطقه خودمختار در یمن جنوبی است تا نفوذ خود را در منطقه گسترش داده و کشورهای اطراف خلیج عدن را بی‌ثبات کند.

روابط ایران و یمن از سال ۲۰۰۴ و پس از آن ‌که این کشور، جمهوری اسلامی را به حمایت از شورشیان شیعه در شمال یمن متهم کرد، تیره شده است. مقامات جمهوری اسلامی همواره اتهامات وارد شده از سوی دولت یمن را رد کرده‌اند.

آمریکا: پرتاب موشک به فضا توسط ایران نقض تحریم‌هاست


سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا اعلام کرد در صورت صحت خبر پرتاب موشک به فضا از سوی ایران، این کشور قطعنامه‌ی سازمان ملل را نقض کرده است. ایران در مقابل می‌گوید گامی مهم برای اعزام انسان به فضا برداشته است.
ویکتوریا نولند، سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا روز دوشنبه (۹ بهمن/۲۸ژانویه) گفت: «اگر پرتاب موشک از سوی ایران به فضا صحت داشته باشد، این اقدام نقض تحریم‌های سازمان ملل متحد به شمار می‌‌آید.»

ویکتوریا نولند افزود: «نگرانی آمریکا در باره توسعه فن‌آوری موشک‌های فضایی در ایران بر کسی پوشیده نیست.» سخنگوی وزارت امورخارجه آمریکا تاکید که مقامات این کشور نمی‌توانند اعادهای ایران مبنی بر پرتاب موشک به فضا را بطور قطعی تایید کنند

نولند گفت: «هر موشک فضایی که قادر به استقرار دستگاه‌هایی در مدار زمین باشد، بطور مستقیم می‌تواند در خدمت توسعه موشک‌های دوربرد نیز قرار گیرد. این دو نوع موشک در واقع دارای شباهت‌های فنی یکسانی هستند و قادرند جایگزین یکدیگر شوند.»

سخنگوی وزارت خارجه آمریکا تاکید کرد که قطعنامه ۱۹۲۹ سازمان ملل متحد "ایران را از هر گونه فعالیت در زمینه ساخت و پرتاب موشک‌های بالیستیکی" برای حمل تسلیحات اتمی منع کرده است.

شورای امنیت در سال ۲۰۰۷ میلادی با تصویب قطعنامه‌ای تقریباَ به طور همه جانبه ایران را از هر گونه فعالیت‌های موشکی و اتمی برحذر داشته و معاملات کشورها و شرکت‌ها با ایران در این عرصه را ممنوع اعلام کرده است. مقامات ایرانی در مقابل می‌گویند آزمایش جدید تنها متکی به فن‌آوری بومی و فعالیت کارشناسان ایرانی بوده است.

ویکتوریا نولند افزود که ایالات متحده آمریکا به همراه متحدانش "پیگیر توسعه فن‌آوری موشکی ایران و نگرانی‌های موجود" در این زمینه خواهد بود.

ایران: کاوشگر پیشگام گامی مهم برای اعزام انسان به فضا

احمد وحیدی، وزیر دفاع جمهوری اسلامی در روز دوشنبه (۹ بهمن/۲۸ ژانویه) در تلویزیون دولتی ایران گفت : «ارسال کاوشگر "پیشگام" و بازیابی آن، گام نخست برای اعزام انسان به فضا در مراحل بعدی است.» وحیدی افزود که در این راستا باید منتظر "خبرهای خوش" دیگری بود.

به گفته وحیدی کاوشگر "پیشگام" در ارتفاع ۳۶۰ هزار پایی ماموریت خود را به خوبی انجام داده است. این موشک دارای محموله‌ای زنده بوده که سالم به زمین بازگشته است.

مقامات ایرانی مدعی‌اند که میمونی را به فضا فرستاده‌اند که سالم به زمین بازگردانده شده است. وحیدی تاکید کرد که بزودی پایگاه رصد فضایی نیز گشایش خواهد یافت.

وزیر دفاع افزود که کاوشگر پیشگام با ارسال حیات به فضا و تحقیقات زیستی که در انحصار چند کشور معدود است، دستاوردهای مهمی را برای ایران به ارمغان آورده است.

متخصصان ایرانی مدعی‌اند که این موشک به ارتفاع ۱۲۰ کیلومتری دست یافته و با ارسال موجود زنده با فیزیولوژی شبیه انسان قادر به ساخت کپسول مطمئن زیستی شده است.

در زمان پرتاب موشک و بازیابی سالم محموله آن، تله‌متری داده‌های محیطی ثبت شده و تصاویری نیز از تمامی مراحل پرتاب و تعیین بارهای اکوستیکی محفظه بدست آمده است.

تلاش ایران برای اعزام میمون به فضا در سال ۲۰۱۱ میلادی ناکام ماند. در ‌آن زمان مسئولان ایرانی هیچ توضیحی در این زمینه ندادند. البته ایران پیشتر یک کپسول زیستی ( حاوی موش، لاک‌پشت و کرم) به فضا فرستاده بود.

ایران همچنین بطور متناوب میان سال‌های ۲۰۰۹ تا ۲۰۱۲ موشک‌های دیگری که حامل ماهواره‌های "امید، رصد و نوید" بوده‌اند به فضا پرتاب کرده است.

کشورهای غربی این گونه آزمایش‌ها از سوی ایران را به عنوان "تحریکات و تهدیدها" محکوم کرده‌اند.

محمد نوری زاد :ای کاش انقلاب نمی کردیم!


گفتن این “ای کاش” برای همچو منی بسیار ناگوار است. اما می گویم برای آنانی که درپی انقلابند. معتقدم: دگرگونی های ناگهانی – بی آنکه از رشد و پختگیِ جمعی بهره مند باشند – هدردهنده ی سرمایه های ملی اند. این دگرگونی های ناگهانی، هم جمعیت نخبگان و شایستگان را از پا درمی آورند و به حاشیه می برند، و هم اندوخته های ملی و مالی کشور را ضایع می کنند.
براستی اگر در سال پنجاه و هفت انقلاب نمی کردیم، اکنون – در سال نود و یک شمسی – در کدام نقطه و در کجا ایستاده بودیم؟
۱ – اگر انقلاب نکرده بودیم، امروز حداقل پنج نیروگاه هسته ایِ پیشرفته در پنج نقطه از کشورمان دایر بود. این نیروگاهها با آنکه پیمانکارانشان آلمانی ها و ژاپنی ها بودند، علاوه بر تأمین برق، سطح علمی ما را خواه ناخواه ارتقا می بخشودند. و همچنین سطح مشاغل حرفه ای و علمیِ متخصصین ما را، و مرتبتِ جهانیِ اندیشمندان ما را.
۲ – اگر انقلاب نشده بود، امروز وزنِ علمیِ دانشگاههای ما در مقایسه با دانشگاههای مطرح خاورمیانه و حتی شرق آسیا، از رتبه و اعتبار قابل اعتنایی برخوردار بود. همچنانکه میانگین سطح علمی دانشگاههای تهران و شریف (آریامهر) و شیراز و اصفهان و مشهد و تبریزدر سال پنجاه و شش بسیار فراتر از سطح علمی دانشگاههای مطرح منطقه بود.
۳ – اگر انقلاب نکرده بودیم، امروزه ظهور چند بچندِ شخصیت های برجسته و نام آور ایرانی در زمینه های علمی و فرهنگی و اقتصادی و هنری، نام ایران را در اذهان مردمان جهان با احترام و تواضع همراه کرده بود. همچنانکه در این سی و سه سال، ما انقلاب کرده ها، عمدتاً از تربیت شدگان و فراورده های علمی و تخصصیِ رژیم گذشته در اغلب زمینه ها سود برده ایم و بر سر جهانیان منت نهاده و فخر باریده ایم. حتی روحانیان انقلاب کرده ی ما نیز تربیت شده در فرهنگ آن دوره بوده اند و از همان فرهنگ بهره ها داشته اند. بهره ای که در این سالها هرگز نصیب کسی نشد. آزادی را می گویم. با همه ی کمبودهایش در آن دوره. و چیزی که نیست در این دوره.
۴ – اگر انقلاب سال پنجاه و هفت صورت نمی پذیرفت، سطح صنعتِ ما با عنایت به شتابی که تا سال پنجاه و هفت گرفته بود، ایران را در تراز کشورهایی چون کره ی جنوبی، و حتماً برتر از ترکیه ی فعلی قرار می داد. در سالهای پس از انقلاب، ما غیرمنصفانه کیفیتِ صنعتِ پیشین را بسیار کوفتیم. که: آن صنعت، صنعت مونتاژ بود. شما بگو اکنون چیست؟ کدام صنعت است که استعدادها را برنیاورد و راه های ناگشوده را پیش روی نیاورد؟ انقلاب اسلامی، مردان و زنان کارآمد خود را از کجا آورد؟ مگر نه این که همگانشان درس آموخته و کارآزموده ی همان دوران بودند؟
۵ – اگر انقلاب نمی شد، امروزه کشور ما در بخش صنعت نفت و صنعت پتروشیمی، به یکی از قطب های محوریِ جهان تغییر چهره داده بود. تجربه های ناشی از قدمت صنعت نفت در ایران، و ظهور صنعت نوپای پتروشیمی در این اواخر، می رفت که ایران را ابتدا در منطقه و بعد در کل دنیا، در تراز یکی از قطب های مسلمِ استخراج و تولید فراورده های نفتی قرار دهد.
۶ – اگر انقلاب نمی شد صنایع نظامی ما با همه ی وابستگی اش به آمریکا، کیفیت مطلوب تری می داشت. حداقل این که از صنایع کم کیفیت چینی و کره ای (شمالی) برتر بود. با کارشناسانی که همان صنایع را پشتیبانی می کردند. و با این ترجیح که: مشکل قطعات یدکی نیز نمی داشتیم. هم درصنایع نظامی وهم درسایرصنایع. شاید بصورت ظاهر من خیلی بی رگ و بی غیرت شده ام که وابستگی به حضورخارجیان را نوعی برتری نسبت به وضعیت موجود می دانم. اما کدام استقلال؟ شما بگو استعماریعنی چه؟ این بلایی که روسها برسرما باریده اند مگرآیا استعمارنیست؟ مگر روسها ما را کم دوشیده اند وچیزی درکاسه ی گدایی وبی کیاستی ما ننهاده اند؟ در این سالها ما عمدتاً بر بومی سازی تکنولوژی تأکید کرده ایم و لابد به توفیقاتی نیز نائل آمده ایم. شما بفرما من چگونه نخندم به این عبارتِ بی نوای “بومی سازی دانش هسته ای”؟
۷ – اگر انقلاب نمی کردیم، آبادانی و رفاه عمومی و رونق اقتصادی حتماً بسیار مطلوب تر از امروز بود. به دلایلی که برشمردم. تجلی سرمایه و کار و علم و فرهنگ و هنر، حتماً به معیشت و امنیت و رفاه و رشد می انجامد.
۸– اگر انقلاب نمی شد، روحانیان و اساساً نظام حوزه ها حتماً از امروز مقبول تر و با آبروتر بودند. چرا که روحانیت، در تمام دوره ی پنجاه ساله ی پهلوی، علاوه بر ساماندهی مراتب مذهبی مردم، نقش ناظر منتقدی را داشت که در سمت مردم قرارگرفته بود و حاکمیت باید مراعات همان مردم را – و به تبع مردم مراعات روحانیت را – می کرد. اگرانقلاب نمی کردیم، برای نخستین بار دست روحانیان درتاریخ به خون مردم آلوده نمی شد. وساحتِ آنان به دزدی ودروغ، وترویج ریاکاری وبرآوردن آدمهای کودن نمی آلود. واین البته خسارت کمی نیست. روحانی وآدم کشی؟ به عکس ها وفیلمهای خلخالی ازیکسووچهره ی فلاحیان وحسینیان ازدیگرسوی بنگرید!
۹ – انقلاب اگر نشده بود، خدا و اسلام و قرآن، و پیامبران و امامان و کل مقدسات از امروز خواستنی تر و عمیق تر و دلنشین تر بودند. بهمین خاطر، سطح ایمان و ادب و فرهنگ مردم نیز بسیار فراتر از امروز بود. یعنی مردم، اگر انقلاب نمی شد، به خدا نزدیکتر بودند. و یعنی: انقلاب مردم را از خدا راند و مردم را به سمت نفرتی ناگزیر از مقدسات و مذهب هدایت کرد و آنچه را که باقی گذاشت پوسته ای پوک و آذین شده به شعارهای پوک و سطحیِ مذهبی است. به هیاهوی مداحان و مرثیه خوانان و روضه خوانان و پیدا شدن هفده هزار امامزاده ی تازه تأسیس دقت کنید!
۱۰ – اگر انقلاب نمی شد، رفته رفته در سایه ی فهم وخواست مردم میزان اقتدار رژیم سلطنتی از یکسوی و میزان وابستگی و سرسپردگی اش به اجانب از سوی دیگر کم رنگتر می شد و حتی به حداقل می رسید. و قانون و اجرای قانون سال به سال مظهریت بیشتری می یافت. درست برخلاف رویه ای که در این سی و چهار سال باعث شده ما به معبری از نقطه ی آغازین یک جامعه ی مدنی نیز ورود نکنیم. در یک قلم به زبونی و خفت نمایندگان مجلس دقیق شوید. کجاست “مدرّس”ی که در زمان رضا شاه به تجلی درآمد و از اقتدار او نهراسید؟ و در قلم بعدی به خمیرگونگی دستگاه قضا بنگرید!
۱۱ – اگر انقلاب نمی شد، جنگی درنمی گرفت و بهترین و صادق ترین و قانع ترین جوانان ما شهید و مجروح نمی شدند و سالها به اسارت نمی رفتند و امروز صحیح و سالم در کنار ما بودند و همانها شتاب رشد کشورشان را صد چندان می کردند.
۱۲ – اگر انقلاب نشده بود، امروز حجاب بانوان از اعتباربیشتری بهره داشت. چرا که آزاد بود و اختیاری. و حتماً حرمت و احترام فراوان تری نیز داشت. برخلاف امروز که متأسفانه با خدشه ی اجبارِ حاکمیت، آسیب بسیار دیده است.
۱۳ – اگر انقلاب نمی شد، حتماً خدای خوب به ما لبخند بیشتری می زد. و راههای کشف نشده را پیش پای ما می گشود. برخلاف امروز که ما او را به خاک انداخته ایم و از جانب او برای خود او و مردم بی پناه و گرفتار این سرزمین تعیین تکلیف می کنیم.
و اما سخن پایانیِ من: افسوس که ما انقلابیون، از نعمت عقل، بهره ی فراوانی نداشتیم. و با انقلابی غیرضروری، بختِ مهیا و عنقریبِ خود را تاراندیم. جوری که هم خود را و سرمایه های خود را تباه کردیم، و هم اعتبار خدا و دین خدا را در این ملک فروکاستیم.
محمد نوری زاددهم بهمن ماه سال نود و یک

۱۳۹۱ بهمن ۹, دوشنبه

نامه ی نوری زاد به رهبر درباره ی فیلم جدید رخشان بنی اعتماد


هم ما و هم شما، می دانیم که شما برای ورود به کشورهای دیگر با محدودیت های فراوانی مواجهید. یعنی شما نمی توانید به راحتیِ یک فرد روستایی، ویزا بگیرید و مثلاً به دوبی و مالزی و عربستان سعودی سفر کنید. دلیلش هرچه هست، بماند. حتماً اسم ما را جوری در فهرست خط قرمزهای بین المللی جا داده اند که به محض خروج از کشور، دستگیرمان می کنند و با هیاهوی بسیار، دادگاههای آنچنانی خود را برای محکومیت ما می آرایند و در همان کشورها زندانی مان می کنند.
سخنِ من در این نوشته اما متفاوت است. من می خواهم شما را به حج ببرم. به طواف خانه ی خدا. شاید تعجب کنید. که: مگر ممکن است؟ مرا کجا به عربستان راه می دهند؟ و بفرمایید: تازه اگرحاکمان عربستان موافقت کنند، من مگر پای از کشور خود بیرون می گذارم؟ چرا؟ چون عاقل بی جهت خود را به مهلکه درنمی اندازد. می گویم: نگران نباشید آقا. من نگرانی شما را برطرف می کنم. با این تضمین که: اجر و پاداش این حجی که من برای شما تدارک دیده ام، بسیار بسیار افزون تراز حج متداولی است که حاجیان سنتی برای گذاردنِ آن از هم سبقت می گیرند. نیازی به چمدان بستن و ویزا گرفتن و منت کشیدن از حاکمان سعودی نیست. تنها شرط من این است که: احرام بپوشید. نیت کنید و پای برهنه و آشفته موی، به طواف درآیید. کجا؟ در همینجا. در بیت مکرم تان.
شنیده ایم که جناب شما هرازگاهی در همان بیت شریف به تماشای برخی از فیلم های سینمای ایران می نشینید و سرآخر، سازندگان آن فیلمها را مورد تفقد قرار می دهید. که البته این در نوع خود کاری درست و شایسته است. منتها نادرستی، متوجه ی قصد و غرضِ دوستان و کارگزارانی است که فیلم های “خاص”ی را برمی گزینند و شما را به تماشای آنها فرا می خوانند. فیلم هایی که عمدتاً مفرّح اند و تماشای شان نیازی به احرام پوشی ندارد. احرام پوشی آنجا به ضرورت روی می بَرَد که قرار است ما از “خودِ”مان خالی شویم. و حال آنکه اغلب فیلمهای برگزیده، ما و شما را به تداوم همین “خود”ی که گرفتارش هستیم ترغیب می کنند.
من اما یک فیلم خاص برای شما تدارک دیده ام. از هنرمند گرانمایه سرکار خانم رخشان بنی اعتماد. کارگردان فهیم و شریف و خوشفکر خودمان. خدای می داند که نیت و خواست من، دو زانو نشاندن شما در محضر آیه ای از قرآن است که صورتی از تصویر بخود گرفته. که: برای رؤیت آسمان، باید به آسمان احترام نهاد. باید قدر آسمان را دانست. وگرنه تماشای آسمان از هرکسی برمی آید.
عمده ی فیلمهایی که برای شما انتخاب کرده اند، جوری بوده اند که شما را تاکنون به نشستن بر صندلیِ تماشا فرا خوانده اند. و حال آنکه من می خواهم شما از جا تکان بخورید و به جنبش درآیید. با اطمینان می گویم: شما در تماشای فیلم خانم بنی اعتماد، صرفاً یک تماشاگر نخواهید بود. این فیلم، مشخصه ی محوری اش همین است. که مخاطب را تکان می دهد. و چُرتِ مستمر او را می پراند. و او را به راهی درمی اندازد که باید برود. به کانونی از اندیشه و عمل. به معبری ازنگرانی. و به منتهایی از بصیرت. همان واژه ای که شما آن را بسیار دوست می دارید. و ما نیز.
مطمئنم شما در حین تماشای فیلم جدید خانم بنی اعتماد از جا برمی خیزید و به طواف مردم خروج می کنید. مردمی که شما سخت از آنان غافل مانده اید. و آنها را به امان خدا، و به دست کارگزاران هفت خط خود سپرده اید. این فیلم، صدای مردمی را به شما می رساند که دستشان از دامان کبریایی شما کوتاه است. مردمی که همه جا هستند و شما فراموششان کرده اید. مردمی که به هیچ گرفته شده اند و هرازچندی بهنگام دادنِ رأی و راهپیمایی، آگاه و سلحشور و شهیدپرور و در صحنه و دارای مشتِ محکم لقب می گیرند.
اغلب فیلمها “قصه”اند. و زاییده ی ذوق نویسندگانشان. فیلم سرکار خانم بنی اعتماد با آنکه اسمش “قصه ها”ست، مطلقاً قصه نیست. بل مستندی از کوچه پس کوچه های این کشور فقیه زده است. کشوری که فقیهان طلبکارش مرتب بر مردم تحکم کرده اند و بر حلال و حرامشان خط و نشان کشیده اند اما هیچگاه جانبدار حاجت های بطئی و جاری مردم نبوده اند. در فیلم “قصه ها” سرکار خانم بنی اعتماد در قامت هزار مرجع تقلید ظاهر شده است. مرجعی که حلال و حرام و بایستگی ها را به شایستگی رصد کرده و همگان را، و بویژه جناب شما را به ترمیم حاجت های فروخورده ی مردم فرا می خواند.
اغلب فیلم ها در محدوده ی زمان نمایش خود محدودند. یعنی به محض اتمام، به حاشیه می روند و از خاطره ها محو. حُسنِ فیلم خانم بنی اعتماد اما به این است که تازه بعد از پایان یافتن، شروع می شود. و یقه ی مخاطب را می گیرد. و سهم و نقش هر یک از مخاطبان را در قصه های خود مطرح و حقوق معوقه ی مردم را از آنان واخواهی می کند. و البته سهم و نقش جناب شما را. تقاضا می کنم حتماً این فیلم را ببینید.
به همه ی مقدسات سوگند که این فیلم، در خیرخواهی و وطن دوستی و مسلمانی، و جانبداری از ادب و انسانیت و شرافتِ مخدوش ایرانیان، به صداقتی ژرف فروشده است. جوری که شما با تماشای آن، همان دو تکه احرام سپید را نیز بر تنِ خود حس نمی کنید. چرا که این فیلم، مخاطبِ خود را برهنه می کند. برهنه از “خودِ” ناجورش. خودی که همه ی ما گرفتار شلتاق های آنیم.
در سلامتِ آسمانیِ این فیلم همین بس که هنرمندان و بازیگران نامدارش، بی آنکه پولی و دستمزدی بگیرند، در برآمدنِ این اثر سهیم شده اند. و ملاحتِ دیگر این اثر، تجمیعِ آثار سابق سینماییِ سرکار خانم بنی اعتماد است. یعنی در فیلم “قصه ها”، طعمی از شخصیت ها و فیلمهای سابق خانم بنی اعتماد جاری است. جوری که شما هم فیلم “قصه ها” را می بینید و هم غصه های کارگردانش را که آیینه ایست از غصه های مردم.
من به شما قول می دهم که شما بلافاصله بعد از تماشای این فیلم دگرگون خواهید شد. و نگاهتان به اساس هستی و به کشورتان ایران و مردمانش تغییر خواهد کرد. اگر نگویم با اتمام فیلم “قصه ها” گریبان خود را خواهید درید، اما گریبان بسیاری از اطرافیان و دزدان و فریبکاران و نام آورانِ بر مسند نشسته را خواهید گرفت. و حتماً نیز با تمام ارادت خود در برابر مردم به زانو درخواهید افتاد. و چه منظره ای زیباتر از این. که رهبری به تواضع و پوزش، در برابر آحاد مردم به زانو درآمده باشد.
این فیلم خارج از اراده ی سیاست های سینمایی کشور ساخته شده است. گویا نمازی است که یک فرد، نمی خواسته به ریا ادایش کرده باشد. بهمین دلیل، از دایره ی تأیید و نمایش عام بیرون افتاده. اطمینان دارم بمحض تماشای این فیلم، و با نگاهی عمیق به صورت سیاست گزاران سینمایی کشور، راه را برای عرضه ی داخلی و جهانیِ آن خواهید گشود و به احرامی که برای تماشای این فیلم به تن کرده اید، غرور خواهید ورزید. که من اگر با شما در تماشای این فیلم سهیم باشم، به شما خواهم گفت: حج تان قبول!
محمد نوری زاد
پنجم بهمن ماه سال نود و یک

قاتلی به اسم شیخ صادق لاریجانی


گرچه دست این شیخ بی سواد، از همان سال هشتاد و هشت به تضییع خون و حق بی گناهان آلوده شد اما در این چند ماه اخیر، او رسماً در قامت یک قاتل حرفه ای ظاهرشده و ساطور بدست عربده می کشد و گریبان می درد. من از همان ابتدایی که او اراده ی دستگاه قضایی کشور را در دست گرفت، یک چنین روزهای نکبت باری را برای وی و سرنوشت قضایی این کشور “فقیه زده” پیش بینی می کردم. این شیخ را بی آنکه تجربه ی یک روز قضاوت باشد، ناگهان از حال و هوای خشک حوزه ها برکشیدند و بر سر دستگاه قضا جلوس دادند. هنوز یک ماهی از پذیرش این مسئولیت خطیر نگذشته بود که پخمه گون به کاروان “فتنه گویان” پیوست و هیچ به این مهم اعتنا نکرد که: هرکه اگر برای رقیب هوار و خط و نشان می کشد، رییس دستگاه قضا نباید شأن خود را در کف خیابان های شعار به زیر پا اندازد. چرا که او باید فارغ از هیاهوی این و آن، دستگاهی امن و خالی از حب و بغض برآورد و صرفاً جانب حق را بگیرد. حتی اگر این حق، در خانه ی دشمن باشد.
من در سال هشتاد و هشت، و در نوشته ای به اسم “سقوط قاضی القضات شهر” به همین نکته ها اشاره کردم و این شیخ قضاوت نکرده را از ورود به بازی های ویرانگر جناحی برحذر داشتم. هم بخاطر این نوشته بود که مرا به زندان انداختند تا بخیال خام خود فضا را برای حامیان ولایت فراخ و امن کنند. در این سالها، این شیخ بی سواد، ابایی نداشته از این که مرتب و آشکار بگوید: در دستگاه قضایی، ما اراده ای جز پیاده کردن منویات مقام معظم رهبری نداشته و نداریم. که این سخن، یعنی به باد سپردن همه ی هیمنه ی دستگاه قضا. دستگاهی که باید از هر رنگ و بویِ فرمان پذیری مبرا باشد، وقتی عمله ی بی چون و چرای بیت رهبری شد، حتماً نیز به خاک مذلت خواهد نشست. و این مذلتی که دستگاه قضا در این کشور بلازده و فقیه زده بدان مبتلاست، تنها به دلیل همین خصلت فرمان پذیری، و البته بی لیاقتی های مستمر اوست.
در داستان جوانان زورگیر، این شیخ بی سواد رسماً به حوزه ی قساوت – و نه قضاوت – دخول کرد. جوری که شیخ ما هنوز آن جوانان زورگیررا نگرفته و به دادگاه نبرده، از محاربه و اشد مجازات سخن گفت و تکلیف آنها را از پیش مشخص فرمود. این عربده کشی قضایی اگر از حنجره ی هرکسی برمی آمد، از جانب شیخِ دستگاه قضا نباید مطرح می شد. او باید می گفت: هیجان زده نشوید. اجازه بدهید ما آنها را دستگیر و به زندان بیاندازیم و در دادگاهی دقیق به علت ها و معلولهای این حادثه ورود کنیم تا حق و باطل آشکار گردد. نه آنکه بلافاصله با دیدن فیلم زورگیری، خود پیش از دیگران به هیجان افتد و پیش از همه اظهار وجود کند و حکم به اعدام دهد.
شیخ صادق لاریجانی، مفلوکِ بی نوایی است که هیچ اختیاری از خود ندارد. همان منویات مقام معظم کارش را ساخته و شأن نیم بند صدرنشینیِ اش را از ریخت انداخته است. او نه تنها نمی تواند به امّهات قضایی مثل نامشخص بودن گردش مالی بیت رهبری و دخالت های خارج از قاعده ی آن در امور جزیی و کلی کشور، رسیدگی به جنایتهای وزارت اطلاعات، و دزدی ها و فاجعه های هیولاهای سپاه ورود کند، بل از ورود به پرونده ی دزدانی چون احمدی نژاد و محمد رضا رحیمی و حتی آدم خرده پایی چون شریف ملک زاده نیز بازداشته می شود. همین گروکشی هاست که او ناگهان در قبال دزدی های برادر زمین خوارش احساساتی می شود. که: حالا که بخور بخور است چرا برادران من نخورند.
این شیخ حتی اجازه نیافته آن چهارنفری را که ماههاست اعدامشان در دزدی سه هزار میلیاردی قطعیت یافته، حلق آویزکند. از آن سوی نیز سه قاضی مرعوب و فرمان پذیر او در دادگاههای انقلاب، به روزی درافتاده اند که هرچه اطلاعات و سپاه فرمان می دهند، آنها امضا می کنند. نیز بهمین خاطر امروزه جمعی از مردان و زنان بی گناه ما به آنچنان جرمهای واهی ای در زندان سیاست اند که اگر این جرمها را مثلاً در سنگاپور برای یک رهگذرتعریف کنیم غش غش به تهی بودن منطق در سیاست های قضایی ما می خندد.
خلاصه اینهمه دخالت در کار دستگاه قضا باعث شده این شیخ تعادل روانی و اعتماد بنفس خود را از دست بدهد. به همین دلیل است که او مثلاً برای نشان دادن خودِ مستقلش، و بی آنکه مختصات یک حرکت قضایی رعایت شده باشد، ناگهان پیش از همه سخن از اعدام جوانان زورگیر می گوید و در کوتاه ترین فرصت ممکن نیز فرموده ی خود را اجرا می کند و نفس عمیقی می کشد و اعلام وجودی می کند و نگاهها را به سمت خود فرامی خواند که: من هستم!
درست در شرایطی که زورگیران و نرمگیران حرفه ایِ موجود در دولت و سپاه و اطلاعات و بیت رهبری، و حتی قاضیانِ دزد و پول بگیر و مرعوبِ خود دستگاه قضا، بی آنکه هراسی از قانون و حق کشی ها و عواقب بالاکشیدن های مستمر خود داشته باشند بکار معمول و متداول خود مشغولند، اعدام فی الفور جوانان زورگیر باعث شده که اسم این شیخ فرمان پذیر و قضاوت نکرده در ردیف قاتلان و سلاخان کشور ما ثبت و ضبط شود. من با اطمینان می گویم: این شیخ، هیچ شبی با آرامش سر بر بالین نمی گذارد. مدتهاست که فرزندان بی گناه ما با چهره های خونین شان به صورت این شیخ پنجه می کشند. و در این میان چهره ی خونین ستار بهشتی شاخص و فراموش نشدنی است.
محمد نوری زادششم بهمن ماه سال نود و یک